• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 4 آبان 1400
کد مطلب : 143832
+
-

دیالوگ/ زیر نور ماه

رضا میرکریمی

    جلال: چرا انقدر گرفته‌ای؟
سید: هیچی. فقط نمی‌دونم چطوری به جای یه پهلوون می‌شه کشتی گرفت.
جلال: تو هم که همه‌چیو با کشتی مقایسه می‌کنی. این بابابزرگ تو چی کار کرده که تو نمی‌تونی بکنی؟
سید: نمی‌دونم خودمم، ولی اون یه‌جور دیگه‌ای بوده. اصلا تأثیر نفس خاصی روی مردم داشته. به قول پدرم وقتی که صحبت می‌کرده مردم که هیچی، در و دیوار هم به حرفاش گوش می‌کردن. وقتی صحبت می‌کرده همه سراپا گوش، بدون چون و چرا قبولش می‌کردن. نمی‌دونم ولی فکر می‌کنم که اونا اون چیزی که می‌گفتن خودشون عمل می‌کردن و باور داشتن. مثلا پدربزرگ خودم بیل دست می‌گرفته و سر زمین کار می‌کرده، خب وقتی هم که صحبت می‌کرده تأثیر داشته دیگه.

این خبر را به اشتراک بگذارید