• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 11 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 14354
+
-

روزگار غم‌انگیز مردم جعفرآباد

شغل اغلب جوان‌های جعفرآباد خرید و فروش ضایعات است

گزارش
روزگار غم‌انگیز مردم جعفرآباد




فرحناز چراغی |‌ کرمانشاه- خبرنگار:

تا چشم کار می‌کند، نیسان‌های آبی را می‌بینی که به قطار در مقابل دکان‌ها به ردیف ایستاده‌اند. 
افرادی با سر و دست سیاه هم مشغول تخلیه گونی‌های پلاستیک، آهن و نان خشکه از نیسان‌های آبی هستند. تک و توک وانت‌هایی نیز هستند اما نه به اندازه نیسان آبی‌ها، دکان‌ها از سیاهی پوشیده شده است ، سیاهی چرک و جرم و دود.... تردد معتادان گونی بر دوش نیز در این‌جا زیاد است. معتادانی که لنگ و لوک در این محله با آرامش تمام در رفت وآمد هستند.


معضلات جوانان منطقه

این‌جا خیابان ارتش نرسیده به چهارراه جعفرآباد است. جایی همین نزدیکی، شاید بتوان گفت که در دل شهر...جعفرآباد دیگر حاشیه نیست بلکه حاشیه دار نیز شده است. گسترش شهر جعفرآباد را به دل شهر کشانده است. این‌جا همه چیز پیدا می‌شود. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. خرید فروش مواد این‌جا نیاز به مخفی کاری ندارد. همه می‌دانند کدام خوار بار فروش به جوان‌ها مواد می‌فروشد. مواد فروش‌ها مشخص هستند.

یکی دیگر از ضایعات فروش‌های محل می‌گوید: شغل اغلب جوان‌های جعفرآباد خرید و فروش ضایعات است. کودکان این محله در تابستان اغلب فرغون به دست از صبح تا غروب آفتاب به داخل شهر می‌روند و نان خشک و ضایعات می‌خرند. خیلی مواقع هم سروقت زباله محلات بالا شهر می‌روند، جای نوشابه ، نایلون و پلاستیک‌ها را جدا می‌کنند و با خود می‌آورند و همین جا می‌فروشند.

«کریم» می‌گوید: اینجا هر کس به روش خود پول در می‌آورد، تا شکم خود و خانواده‌اش را سیر کند. یکی ضایعات می‌خردو می‌فروشد، دیگری میوه فروشی می‌کند با وانت، خرید و فروش انواع مواد هم در این محله یکی از راه‌های به دست آوردن پول است. وی ادامه می‌دهد: برد با ضایعاتی‌هاست که هم نانشان حلال است و هم درآمد خوبی دارند. ضایعات فروشی‌های محل، کسب و کار خوبی به هم زده‌اند و صاحب خانه و ماشین‌های مدل بالا هستند.
به چهارراه جعفرآباد نزدیک می‌شویم و به یکی از کوچه‌ها در تازه آباد می‌رویم. زنانی در کوچه نشسته‌اند و یک دورهمی زنانه تشکیل داده‌اند. در دست یکی و دونفر از زنان میل و نخ گیوه بافی وجود دارد. لبخند زنان و با ایما و اشاره چشم مرا به عنوان یک فرد خارجی به هم نشان می‌دهند.
 از طرفی پسر بچه‌ها مشغول بازی و دویدن در کوچه هستند. از یکی زنان درباره وضعیتشان می‌پرسم. کنجکاوانه مرا نگاه می‌کند و پاسخ می‌دهد. می‌گوید: شوهرم ضایعات فروش است. از بیکاری به این شغل روی آورده است. کاری نیست که بکند. شما کاری به ما نشان دهید. کار که عار نیست. 


شرایط سخت زندگی

«زیور» که زن 28 ساله‌ای است ، ادامه می‌دهد: از درآمدمان راضی هستیم، هر چند کار بهداشتی نیست اما همین که زندگی‌مان می‌گذرد، خداراشکر... ما از همین راه خردید و فروش ضایعات همه چیز زندگی‌مان تکمیل است و از زندگی‌مان راضی هستیم. وی ادامه می‌دهد: مردم ساکن در جعفرآباد مردمی آبرومند هستند که شرایط سخت زندگی باعث شده که قریب به اتفاق شغل فروش ضایعات روی بیاورند. بیشتر جوان‌های محله بعد از گرفتن دیپلم به این شغل روی می‌آورند وبرای خود زندگی خوبی تشکیل می‌دهند.
از خیابان ارتش که روبه بالا می‌آیی به جمع‌خانه نزدیک می‌شوی. پای ضایعات و ضایعات فروش‌های جعفرآباد به این محله هم رسیده است. اما در خیابان منتهی به این محله علاوه بر ضایعات، مرغ زنده هم عرضه می‌شود.

خیاطی‌های زیادی هم با قیمت‌های بسیار پایین مشغول خیاطی در این محل هستند. بیشتر خیاطی‌ها هم توسط زنان اداره می‌شود. البته در کنار خیاطی‌های زنانه ، آرایشگاه‌های زیادی در این خیابان در کنار هم ردیف شده‌اند. یکی از زنان خیاط به همشهری می‌گوید: از وقتی شوهر معتادم زندگی را رها کرد و رفت، من مجبور به خیاطی شدم. اول با چرخ کاری شروع کردم تا به این مرحله رسیدم که بتوانم مغازه کرایه کنم.
از او درباره حقوقش می‌پرسم که می‌گوید: مردم جعفرآباد و جمع خانه ، مردم فقیر و کم درآمدی هستند. اینجا قیمت دوخت و دوز بالا نیست. چیزی که این‌جا دوخت می‌شود، شاید یک سوم هزینه بازار هم نشود اما خدا روزی رسان است و روزی تمام خیاط‌هایی که در این راسته تجمع کرده‌اند را می‌رساند.

وی که یک پسربچه 6 ساله دارد ، ادامه می‌دهد: مردم جعفرآباد همه که فقیر نیستند و خیلی از خانواده‌ها به خاطر شغلشان و شرایط کاری این محل را انتخاب کرده‌اند. در جعفرآباد ضایعاتی‌ها، مرغ فروش‌ها، آهن فروش‌ها و گاز پرکنی‌ها و... درآمد بالا دارند و صاحب خانه‌های آنچنانی و ماشین‌های خوب هستند. 

مردم این محل به شرایط زندگی در این نقطه عادت کرده‌اند. هر چند در جعفرآباد هر روز شاهد جنگ و دعوا با گرز و اسحله هستیم. شاید روز نیست که صدای شلیک گلوله در این محله نشنویم اما دیگر برای ما عادی شده است. 
مردم اینجا با گرز و اسلحه جواب همدیگر را می‌دهند. همین چند وقت پیش بود که یکی از جوانان خلافکار محل توسط همدستانش کشته شد. می گویند بعد کشته شدن او را آتش زدند. 
از این نقطه دور می‌شویم به خیابان ابوذر می‌رسیم ، در این خیابان هم تا چشم کار می‌کند، مغازه و نیسان آبی پر از زباله و ضایعات را می‌بینی. ضایعات تمام کف پیاده رو را گرفته و در نقاطی هم به وسط خیابان رسیده است.

 گنبد سبز مسجد در بین این همه تاریکی و سیاهی می‌درخشد. به گفته اهالی این‌جا جای جولان معتادان و مواد فروشان است. بیشتر قاچاقچی‌ها این‌جا ساکن هستند. خرید و فروش مواد و اسلحه این‌جا راحت است. 
ابوذر دارای قانون خود است. جوان‌های بسیاری در این محله معتاد شده‌اند. یکی از ضایعاتی‌ها به همشهری می‌گوید: از درآمدم راضی هستم اما اگر شغل بهتری که درآمد ضایعات را برای من داشته باشد، بدون شک این شغل را رها می‌کنم اما در حال حاضر به این شغل عادت کرده‌ام و از درآمد ماهیانه‌ام راضی هستم. تعدادی جوان را هم مشغول به کار کرده‌ام. کارم سخت است اما از بیکاری و نداری بهتر است. 
وی که از بردن نامش خودداری می‌کند، می‌افزاید:درآمد شغل ما حلال است و نان بازوی خودمان است. به کسی هم آزار نمی‌رسانیم. فقط کمی کثیف است که راه و چاره دیگری نداریم. جعفرآباد را با تمام مشکلاتش ترک می‌کنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :