• یکشنبه 27 خرداد 1403
  • الأحَد 9 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 16
چهار شنبه 28 مهر 1400
کد مطلب : 143394
+
-

فرانسیس فورد کوپولا؛ در روزگار جوانی

دو پدرخوانده بهتر از یکی نیست؟

دو پدرخوانده بهتر از یکی نیست؟

بعد از اکران «پدرخوانده» و موفقیت فیلم در مراسم اسکار، فرانسیس فورد کوپولا به عنوان چهره جوان و روشنفکر هالیوود مورد توجه سینمایی‌نویس‌های ایرانی هم قرار گرفت. در مطبوعات دهه50 کوپولا نام پرتکراری بود. مثل این گزارش مصاحبه که سعید صالحی (دانشجو و روزنامه‌نگار و در آن سال‌ها ساکن آمریکا) آن را برای نشریه سینما 53 ترجمه کرد؛ مصاحبه‌ای که در مرداد 1353 به چاپ رسید و اینجا گزیده‌ای از آن را نقل کرده‌ایم.

  قدی متوسط، جثه‌ای فربه و ریشی سیاه و انبوه دارد. او را به سینماگران موج نوی سینمای آمریکا نسبت می‌دهند. چندان مسن نیست (متولد 1939 و 35 ساله است) ولی کارنامه مفصلی دارد. او را با «پدرخوانده» پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما (142میلیون دلار، طبق آخرین آمار) کشف کردند، اما تا قبل از آن، تعدادی فیلم ساخته و چند فیلمنامه‌ معروف هم نوشته است. آخرین فیلمش «مکالمه» است و علاوه بر آن در حال فیلمبرداری قسمت دوم پدرخوانده نیز هست.
  کوپولا بیست و یک ساله بود که به هالیوود رفت. در UCLA  ابتدا در یک رستوران به عنوان متصدی جمع‌آوری ظرف‌ها مشغول به کار شد و در تلویزیون NBC با سمت پستچی کارش را ادامه داد و در همان هنگام دو تا فیلمنامه برای فیلم‌های سطح پایین نوشت  که به قولش خودش فقط برای آمادگی در ساختن فیلم بود؛«در آن روزها  به طرز بدی می‌خواستم همه چیز را به فیلمسازی ختم کنم کار تا دیروقت، بی‌خوابی و... USLI  دو تا فیلم بزرگ در دست تهیه گرفت که فیلمنامه یکی را من نوشتم، کار بزرگی که جایزه «ساموئل گلدوین» را هم دریافت کرد. برای نوشتن این فیلمنامه 2هزار دلار دستمزد گرفتم و یک هفته بعد هم به 5هزار دلار فروختمش... تمام آن پول برای یک شب نوشتن بود.» کار اول کوپولا در صحنه کارهای حرفه‌ای، دستیاری راجر کورمن در تهیه یکی از فیلم‌هایش بود؛ «کورمن، گفت، خب تو برای من میلیون ساعت کار خواهی کرد، من هیچ کدام از ایده‌های تو را نمی‌خواهم، فقط کارها را درست انجام بده، احتمالا 2هزار دلار به تو پرداخت خواهم کرد.» اما هنگامی که مقداری از همان پول توسط کورمن بلعیده شد، کوپولا- هنوز شاگرد مدرسه- ترجیح داد به عنوان متصدی صدا در ساخته کورمن به‌نام «قهرمانان جوان» کار کند و با او از در صحبت درآید که 20هزار دلار روی فیلم
«Dementia13» که در واقع پایان‌نامه تحصیلی‌اش بود، سرمایه‌گذاری کند؛ فیلمی که برای نخستین بار به عنوان تز تحصیلی، یک کار تجاری هم محسوب می‌شد. سپس او 20هزار دلار دیگر از طریق فروش فیلمنامه‌ای که هنوز به نگارش درنیامده بود از یک تهیه‌کننده انگلیسی به دست آورد؛ «من (راجر کورمن) را از جریان مطلع کردم، در آن موقع او در روسیه بود و وقتی شنید که یک نفر 20هزار دلار برای تهیه فیلم پرداخت کرده است، حاضر به پرداخت 20هزار دلار مابقی شد و من توانستم قهرمانان جوان را با 40هزار دلار بسازم.»
این نشانه شخصیت بارز کوپولا بود، او هیچ وقت برای اتفاق افتادن حوادث منتظر نمی‌ماند، بلکه پیش می‌رفت تا حوادث را خلق کند؛ «20هزار دلار پول داشتم که می‌توانستم با آن یک اتومبیل «فراری» یا یک کشتی تفریحی بخرم، اما نمی‌توانستم با آن پول فیلم بسازم. لذا تصمیم گرفتم که با آن پول ریسک کنم و تمام پول را در بورس شرکت دهم تا 100هزار دلار به دست بیاورم، ولی نتیجه رضایت‌بخش نبود!» وارنر- سون آرتز به خاطر جایزه ساموئل گلدوین او، تصمیم گرفت در نگارش فیلمنامه «انعکاس در چشمان طلایی» جایی برای او در نظر بگیرد. شاگردان مدرسه فیلم زاری می‌کردند که او این کار را قبول کند. زیرا تا چانه در منجلاب تجاری‌سازی فرو رفته بود.
وقتی فیلمنامه توسط کمپانی «وارنر» مورد بررسی قرار گرفت و همه گفتند بسیار عالی است، پرسیدند که این نابغه کیست؟ او باید «دالتون ترامبو» باشد که تحت نام جعلی دیگری این فیلمنامه‌ را نوشته است. حقوقش بالا ‌رفت. کار بعدیش نگارش فیلمنامه‌ای به‌نام «این ملک متروک شده است» بود. (کارگردان این فیلم «سیدنی پولاک» بود-م). حقوقش مجددا اضافه شد. در این هنگام فیلمنامه «آیا پاریس می‌سوزد؟» را عرضه کرد و آن را به فرانسوی‌ها فروخت. حدود 16نویسنده برای نگارش آیا پاریس می‌سوزد  (ساخته  رنه کلمان) با کوپولا همکاری داشتند که او آن را «شکست» می‌نامد. بعد برای سالم نگه‌داشتن خود، شروع به نوشتن فیلمنامه «تو حالا پسر بزرگی هستی» کرد. کار را نیمه تمام رها کرد و به استخدام دیگری درآمد؛ «من تمام پول‌هایم را از دست داده بودم. 10هزار دلار به بانک قرض داشتم و از زن و دو بچه هم نگهداری می‌کردم... سپس وارنر سون‌آرتر، نگارش فیلمنامه‌ «پسر بزرگ...» را به خودم واگذار کرد. به آرامی که آن را نوشتم، آنها آن‌را پذیرفتند». او مجددا به راه اصلی بازگشت کرده بود و در این هنگام کمپانی «فوکس» او را برای نگارش فیلمنامه پاتون با 50هزار دلار دستمزد فراخواند. بعد از نگارش «پاتون» (ساخته فرانکلین شفر) کاپولا قبول کرد که برای کارگردانی و نگارش فیلمنامه تو حالا پسر بزرگی هستی جمعا 80هزار دلار دستمزد بگیرد. ناگهان آنهایی که او را «قابل خرید» می‌پنداشتند، شروع به نامه‌پراکنی کردند. اما وقتی که او بعدا به قبول یک فیلم تجاری گردن نهاد؛ زیرا به پولش احتیاج داشت، اطرافیان گفتند: «کوپولا هیچ وقت نخواهد توانست فیلم شخصی‌اش را بسازد»، گرچه او به عنوان یک کارگردان موفق از مدرسه فیلم خارج شده بود. کوپولا 28ساله بود که کمپانی «وارنر» 400هزار دلار برای ساختن فیلم Mame (فیلمی که بعدا توسط «جی ساکز» کارگردانی و «لوسیل بال» و «رابرت پرستن» بازی شد روی پرده سینماهای آمریکا) به او عرضه کرد. کوپولا پیشنهاد را قبول نکرد و تصمیم گرفت فیلم خودش به نام «مردم بارانی» را بسازد.
چند سال بعد، در مورد فیلم‌هایش گفت: در «پسر بزرگ...» میزان پول‌هایم را با استفاده از کارت‌های اعتبار و سفته زیاد کردم. به خودم گفتم که من در حال ساخت فیلم شخصی‌ام هستم، وارنر- سون آرتز گفت ما آن را به وجه خوبی تهیه خواهیم کرد. چنین چیزی در مورد «مردم بارانی» هم اتفاق افتاده بود. یک روز جمعه به دفتر آنها قدم گذاشتم و گفتم که در حال رفتن به لانگ‌آیلند هستم و دوشنبه هم شروع به فیلمبرداری فیلمی خواهم کرد،  به شما نخواهم گفت که درباره چه خواهد بود، نامش چیست یا فیلمنامه‌اش در چه موردی است زیرا هنوز فیلمنامه را ننوشته‌ام. بعد هواپیما گرفتم و با یک گروه کوچک عازم شدم. ما پولی نداشتیم، اما فیلمبرداری را شروع کردیم، بعد نماینده وارنر با 750هزار دلار آمد و مرا تنها گذاشت. مایل بودم که دوطرفه بازی کنم. اگر به لاس‌وگاس بروید و 100هزار دلار برنده شوید و آن را تا 5 تا 6 برابر بیشتر کنید، پول بسیاری خواهید داشت. اما در هر لحظه ممکن است تمام پول‌ها را از دست بدهید. من همیشه زندگی را به این نحو سپری کرده‌ام.
  کوپولا بعد از امضای قرارداد برای پدرخوانده با احتیاط به کارش ادامه داد. در همان موقع، سالی بود که او یک اپرا کارگردانی کرد، ۳ سناریو نوشت (پدرخوانده، گتسبی بزرگ و فیلم دیگرش «مکالمه»، یک ساخته شخصی درباره یک دام‌گذار وسایل ترانزیستوری با شرکت جین هاکمن)، ۲فیلم کارگردانی کرد و یک نمایشنامه هم برای هنرستان تئاتر آمریکا نوشت.
در اوقات آزادی‌اش، وقتی چیزی هست، کوپولا به دیدن فیلم‌ها علاقه نشان‌ می‌دهد و آنها را در اتاق خصوصی سینما مانندی که در طبقه زیرین خانه‌اش دارد، تماشا می‌کند. او تقریباً دوست دارد با همسرش النور و 2پسرشان و دختری که سرپرستی‌اش را بر‌عهده گرفته، همین برنامه را هر شب ادامه دهد. گفته می‌شود کوپولا درباره صفحات پرحجم قسمت‌های پدرخوانده دلسرد شده است؛ زیرا هر دو قسمت این داستان، یک فیلم 6ساعته را تشکیل می‌دهند. کارگردانی پدرخوانده تلقی یک کار اشرافی برای کوپولا نبود، همه به استثنای مولف، ماریو پوزو، تمایلی به بازگشت براندو برای قسمت دوم نداشتند اما همگی حتی پوزو در بازگشت آل پاچینو متفق بودند.
  «آنها انرژی زیادی صرف کردند تا براندو را برای فیلم بگیرند. در مورد فیلم اول رابرت ایوانز (معاون اداری تشکیلات پارامونت- م) در پاره‌ای از موارد مرا اندوهگین کرد ولی این فقط او نبود. در حقیقت، بسیاری از اعضای تهیه، حقیقتا نمی‌دانستند چه چیزی درست و چه چیزی اشتباه بود. آنها حتی امروز نمی‌دانند چه چیزی موفق خواهد شد یا چه چیزی نه. آنها نمی‌دانند چه چیزی بسازند و چه نه. هنوز آنها آن بالا هستند و کارشان اخذ تصمیم برای ساختن فیلم است. آنها وقتی باید احساس لطیفی نسبت به چیزی داشته باشند، موضوع را خیلی جدی می‌گیرند... .»
  کوپولا قبول کرد که پدرخوانده کار نخواهد کرد. مقابل در دفتر جنگ برپا بود و گفته می‌شد که کازان می‌خواهد سمت کوپولا را اشغال کند، استودیو می‌خواست قسمت‌های سیسیلی فیلم در نیویورک فیلمبرداری شود، کوپولا ۸۰روز برای ضبط صحنه‌ها مهلت خواست ولی استودیو ۵۳روز به او وقت داد و او به ناچار پشت برنامه باقی ماند. پارامونت حتی به پیوند فیلم هم اعتراض داشت.
« در این شب‌ها به تجربیات تازه‌ای دست پیدا کرده‌ام، راه رفتن‌های بعد از کار روی پیوند فیلم در بورلی هیلز، که وقتی فیلم آماده شد، به راستی من تمام‌شده بودم‌. آنها از فیلم متنفر بودند زیرا معتقد بودند فیلمی مهیج را به طرز کسالت‌بار و سنگین ساخته بودم که ۴ نفر در یک اتاق تاریک صحبت می‌کردند... .»
« در ابتدا موفقیت فیلم مثل یک‌رؤیا بود اما من منتظر تعبیر خواب چند‌ساله‌ام برای جهانی‌شدن بودم؛ مثل کودکی که بخواهد هزار تا کوکا‌کولا بنوشد ولی یکی بیشتر نداشته باشد؛ مثل آنکه فلان ماشین را بخواهید ولی پولی نداشته باشید، لذا شما پیوسته در حال بالا آمدن هستید. شما باید سبک خودتان را خلق کنید‌‌. باید دوبرابر قوی‌تر از شخصی باشید که می‌داند در ساعت ۹ صبح باید از خواب بیدار شود تا برود بیرون و برای پرداخت قرض‌هایش پول بسازد. این دلیل کوشش‌های من برای سلامت عقل و میانه‌روی است.»
« عاقبت 2سال قبل به برادوی بازگشتم و نام بزرگ خود را در بالای نئون پدرخوانده دیدم. این واقعا خنده‌دار بود زیرا در جایی که همه اسکار را به زمین می‌زنند، من برنده آن شدم‌. البته من آن را به‌منظور خاصی می‌خواستم و می‌دانستم آن چه بود.‌‌.. این برای من ‌بار معنای خاصی پیدا کرد اما معنای آن به کودکی من بازمی‌گشت، نمای فیلمی که بعد از پدرخوانده دوم خواهم ساخت، مسلما برای عرضه به آکادمی هنرها نخواهد بود.»
  خطر دیگری که اینک کوپولا را تهدید می‌کند، قسمت ۳‌ساعته پدرخوانده دوم است که پیگیر قسمت اول، بدون آنکه ارتباط اصلی از دست رفته باشد، زندگی مایکل کورلئونه را در سال۱۹۶۰ تعقیب می‌کند اما پوزو، نویسنده کتاب قصد ندارد قبل از آماده‌شدن دنباله پدرخوانده، داستان دیگری درباره آن بنویسد... .
برای تهیه قسمت دوم پدرخوانده، 2شرکت بزرگ نفتی آمریکا، گلف و وسترن، سرمایه‌گذاری کرده‌اند. طبق قرارداد، ۵۰۰هزار دلار دستمزد، چند‌درصد از فروش فیلم و آزادی نامحدودی برای نگارش داستان و کارگردانی هم به فرانسیس فورد کوپولا داده شده است.
از هم‌اکنون این سؤال مطرح شده است که اگر قسمت دوم پدرخوانده، شانس دیگری به‌دست بیاورد، آیا کوپولا قسمت سوم را خواهد ساخت؟
خودش می‌گوید:« آرزویش را ندارم»!

این خبر را به اشتراک بگذارید