کمی فردوسیپور با چاشنی جبلی
یک انتخاب از نگاه چهرهها و مردم؛ کلاهقرمزی به قاب تلویزیون برگردد یا 90 با عادل فردوسیپور؟
آوین آزادی- زهرا رستگار مقدم- روزنامهنگار
جای آنها را هیچ برنامه دیگری پر نمیکند. که هم زمین بایر است و هم ریشههای آنها در خاک محکم شده است. هیچ برنامهای در نوروز دیگر نتوانست جای «کلاهقرمزی» بنشیند و مردم را با همه کدورتها، تحریمها و... پای تلویزیون بنشاند. هیچ دوشنبهای هم نتوانست به اندازه دوشنبههای عادل فردوسیپور، خیابانها را خالی و خانهها را پر کند. هنوز وقتی گزینه بازگشت این دو برنامه روی میز مردم یا چهرههای سرشناس قرار میگیرد با لبخند میپرسند: واقعا؟ چه سؤال سختی... نمیشود هردو برگردند؟ سیمای ملی سالهاست که آماج نقدهای ریز و درشت قرار گرفته است. رسانهای که فرصت حضور در همه خانهها را دارد میتوانست تبدیل به منبع خبری قابلاتکا برای همه طیفهای جامعه باشد اما نشد که بشود. هر از گاهی با پخش یک مستند، توقیف یک سریال یا یک برنامه، کام بسیاری تلخ شد و تلخ ماند. به روایتهای غیررسمی- اما غیرقابلانکار- تعداد بینندههای سیمای ملی کاهش پیدا کرده اما هنوز مخاطبان ثابت این رسانه، پای آن مینشینند. مرکز افکارسنجی رسانه ملی که هر سال، گزارشهایی از میزان بینندههای این رسانه اعلام میکند براساس نتایج یکی از نظرسنجیهایش اعلام کرده که بیش از 80درصد مردم بیننده تلویزیوناند. این در حالی است که بسیاری از کارشناسان، سیستم نظرسنجی مرکز تحقیقات رسانه ملی را معتبر نمیدانند. برای مثال اردیبهشت سال گذشته حسن وارسته، نویسنده سریال «بچه مهندس» در یک گفتوگوی لایو اینستاگرامی با صفحه رسمی روابطعمومی تلویزیون گفت: «من این نظرسنجیهای مرکز تحقیقات را قبول ندارم. با این دوستان سالهای سال کار کردم و میدانم چطور آمار میگیرند. روشهایشان خیلی بهروز نیست. در این مرکز براساس شمارهتلفنهای ثابت نظرسنجی میکنند و این روزها هم که بهخاطر شیوع کرونا فقط یکسوم پرسنلشان کار میکنند و خیلی نمیشود روی نتیجه این نظرسنجی حساب کرد.» بهگفته او فهرست شمارههای تماس این مرکز، ثابت، محدود و مشخص است و نتایج حاصلشده از آنها قابلاتکا به جامعه نیست. با همه اینها، مرکز تحقیقات رسانه ملی در یکی از آخرین گزارشهای خود اعلام کرده که از نظر 1/ 47درصد مردم، تلویزیون محبوبترین رسانه است و پس از آن اینترنت با 9/ 24درصد، شبکههای اجتماعی با 9/ 11درصد، رادیو 8/ 6درصد و روزنامه و مجلات با 2/ 2درصد در رتبههای بعدی جای گرفتهاند.
کلاهقرمزی برگردد تلویزیون را روشن میکنیم
در این سوی طیف، ما تصمیم گرفتیم نظرسنجی خودمان را برگزار کنیم. از 350نفر سؤال کردیم که بین کلاهقرمزی و 90، اگر تنها یک گزینه برای بازگشت به تلویزیون داشته باشید کدام را انتخاب میکنید؟ تقریبا هیچکدام از افراد جامعه آماری ما، به صراحت به این سؤال پاسخ ندادند. همه آنها انگار بر سر یک دوراهی سخت ایستاده بودند و فکر میکردند با انتخاب هرکدام از گزینهها به دیگری جفا کردهاند. اما درنهایت در این نظرسنجی کوچک، این کلاهقرمزی بود که برنده شد. 53درصد مخاطبان جامعه آماری ما که بین 18 تا 45ساله بودند بین کلاهقرمزی و 90، کلاهقرمزی را انتخاب کرده بودند و 47درصد بازگشت عادل فردوسیپور به رسانه ملی برایشان ارجح بود. 23درصد طرفداران بازگشت کلاهقرمزی گفتهاند که درصورت بازگشت این برنامه به رسانه ملی دوباره پای تلویزیون مینشینند و این برنامه میتواند موجبات آشتی آنها با رسانه بزرگ ایران را فراهم کند. تعداد قابلتوجهی از این طیف بر این باور بودند که انتخاب سختی داشتهاند و صرفا چون اهل فوتبال نیستند بازگشت کلاهقرمزی برایشان مهمتر است. طرفداران بازگشت برنامه 90، عموما در یک خلأ بزرگ اشتراک داشتند: دیگر نمیتوانیم تحلیلها و حواشی فوتبالی را آنطور که دلمان میخواهد دنبال کنیم و انگار لذت فوتبالدیدن در ما کم شده است. 86درصد از طرفداران بازگشت 90 هم گفتهاند که هیچ برنامهای در این مدت نتوانسته جای برنامه عادل فردوسیپور را برای آنها پر کند.
خودش سر شوخی را باز کرد
علیرضا بهرامی/ شاعر و ناشر- انتخاب: هیچکدام
برنامه نقد شعر یا برنامه شب شعر یا برنامه شب ادبیات، مرحومان شبکه چهار، اگر دقت نظر وجود داشته باشد. اگر جنمش وجود داشته باشد، برنامه «روایت فتح» یا «راه امام، کلام امام» که اگر پخش شوند، بیشترین موانع سیاسی را بر سر راه پخش خواهند دید؛ چون الان حرفهای امامخمینی یا سیدمرتضی آوینی، حرفهای بسیار منتقدانهای است در وضع موجود. اگر درکش وجود داشته باشد هم «هنر و اندیشه» شبکه دو، وگرنه انتخابهای شما، یعنی برنامه 90 یا کلاهقرمزی، که البته در جایگاه خود برنامههای شایانی هم بودند، هر دو از جنس مخدرات صداوسیما هستند. درحالیکه ما در صداوسیما به آنتیبیوتیک پیوسته و وسیع نیاز داریم. من اگر طنزنویس بودم، نخستین توییت آقای جبلی را پس از صدارت، مبنی بر اینکه صداوسیما رسانه اقشار بیصدای جامعه خواهد شد، در پنج سال آینده رها نمیکردم. به قول ظریفی، رئیس جدید سازمان با این حرف، خودش سر شوخی را باز کرد.
اگر سنگاندازی نکنند
نعمت احمدی/ حقوقدان- انتخاب: برنامه 90
این دو برنامه با هم از نظر گروههای هدف به کلی فرق میکند. کلاهقرمزی با برنامههای طنز قابلجایگزینی است اما برنامه ۹۰ با هیچ برنامهای جایگزین نمیشود. برنامه ۹۰ با مخاطبان مختلف، با طبایع متفاوت میتواند بسیاری از کژروی ها را پوشش دهد تا مسئولان درصدد تغییر آن باشند. اگر سنگاندازی نکنند.
90برگردد
محمد دهقانی/ روانپزشک - انتخاب: برنامه 90
تا آنجا که مطلع هستم، برنامه کلاهقرمزی بهدلیل به توافق نرسیدن برنامهسازان و تلویزیون در مسائل مالی، دیگر ساخته نشد. اما در برنامه 90، تلویزیون با محتوا و شیوه اجرای عادل فردوسیپور مشکل داشت. بنابراین فرض کنیم کلاهقرمزی نباشد، برنامههایی که ماهیتا شباهتی با این برنامه دارند، هیچ مشکلی در پخش ندارند. شاید هم مشابه آن ساخته شده باشد. فقط بحث بر سر کیفیت است. آیا جایگزینهای کلاهقرمزی از کیفیت لازم برخوردارند؟ اما مشکل حذف برنامه 90 این است که چنین برنامهای با چنین ماهیتی را صداوسیما از دست داده است. این ماهیت مهم است؛ پرسشگری، صداقت و کنارگذاشتن تعارفها و جرأت بیان حقیقت که حالا غایب است. انتخاب من جبران خلأ تلویزیون است؛ اینکه برنامه 90 با فردوسیپور بازگردد.
اگر مجبور به انتخاب شوم
امین رجبیان/ جامعهشناس - انتخاب: کلاه قرمزی
اگر مجبور به انتخاب یکی از این دو نباشم، هیچکدام را انتخاب نمیکنم چرا که از نظر سبک و سیاق میشود گفت که برنامه کلاهقرمزی یک برنامه دههشصتی و برنامه 90 هم یک برنامه دهههفتادی است که شاید برای مردم بیشتر بار معنایی نوستالژیک را بههمراه داشته باشد و خاطراتی را در ذهنها زنده کند... از آنجا که هر دو برنامه، شخصیتمحور/ مجریمحور هستند (آقای مجری و فردوسیپور) و شخصیتها خصیصههایی نسلی را با خودشان حمل میکنند و از آنجا که هیچکدام از این دو برنامه نمیتوانند فرزند نیازها و سلیقههای زمان معاصر باشند، ترجیح میدهم که یک برنامه موفق جدید را ببینم. اما اگر ناچار به انتخاب باشم، بهخاطر نزدیکی نوستالژیک و نسلی که با برنامه کلاهقرمزی دارم، این برنامه را ترجیح میدهم.
برنامهای بنیادین برای اصلاح فوتبال
شهرام جعفرینژاد/ منتقد سینما - انتخاب: برنامه 90
انتخاب من 90 است. چون برنامهای لازم و برای نقد و بررسی فوتبال ما، بنیادین است؛ اما کلاهقرمزی در یکی دو فصل پایانی خود دچار افتی محسوس در داستانپردازی و شوخینویسی شده بود که ادامه آن با همان سبک و سیاق، ضرورتی ندارد، مگر یک خانهتکانی اساسی کند.