کتاب و انقلاب
علیرضا محمودی|نویسنده و روزنامهنگار:
خیابان انقلاب، بازار کتاب تهران، راستهای منقلب است. پایانه پایان نامه. ترازوهای تز فروشی. بساط افست. سمفونی نایاب. ترانه کمیاب. قافله کنکور. پویش کمک درسی. چالش تافل. راهزنان نرمافزار. قفسه کافهای. شاهدان شله و حاملان هلیم. پیاده رو جلوت. مغازهها خلوت. راه نیست برای رفت. جا نیست برای برگشت. خیابان انقلاب. منیری جاوید. 12فروردین. فخررازی. دانشگاه. ابوریحان. فلسطین. برادران مظفر. ولیعصر. وصال. قدس. شانزده آذر. کارگر. فقط محفوظات و تنها تجربه است یاور جوینده کتاب. کجاست بازار کتاب. بازار بزرگ کتاب. فروزنده. صفوی. ایران. در تلواسه سال اولیها، راهپیمایی بیتعطیل پویندگان پیام نور، سودائیان نسخههای بیسانسور، دیوانگان دیوانههای صاحب دیوان، جویندگان جلد سفید، طالبان نسخههای مهجور، رونالدوهای فیفا2018، در زمهریر و تموز، شر است یافتن ناشر. نیل. زمان. روزبهان. افق. کیهان. اطلاعات. مطهر. طهوری. مولی. نیلوفر. قطره. مروارید. کلمه. فرهنگ. میر. فدک. فاطمی. سمت. گاج. ارائه. ارجمند. آگه. آگاه. آزاده. سروش. قدیانی. ققنوس. توس. سخن. امیرکبیر. پارت. سوره. کتابسرا. حکمت. اختران. اسوه. اشراقی. اسناد. چشمه. بیدگل. جنگل. مجد. مدرسه. مرکز. طرح نو. بامداد. آیلار. گلبان. ناقوس. روشن. مجلس. دانشگاه. قفسه قفس کتاب است و جلد، جای کبوتران جلد چشم به بام.
مغازههای خالی از کتاب دوست. دکانهایی بیدخلدار کتاب شناس. کسی نیست دم به دم دمندهای بدهد که به دام کتابی به این ناهار بازار شام پا گذاشته است. متون مقدس. ادعیه. شرح و تفسیر. دبستان. دبیرستان. درسی. کمک درسی. کنکوری. دانشگاهی. تاریخ. فلسفه. جامعه شناسی. روان شناسی. نقاشی. نمایش. موسیقی. رمان. داستان کوتاه. نقد. آشپزی. کودکان. نوجوانان. افست. نایاب. نسخه کامل. پرفروش. چاپ اول. پشت جلد.
تورق. لمس. مشاهده. کشف جسمیت صفحات. بوی سرب و حریر تحریر. پری روی که تاب مستوری ندارد. نقطه. خط. قوس. کلمه. ویرگول. نقطه ویرگول. دو نقطه. ابرو. دوابرو. فاصله. سؤال. تعجب. فتحه. ضمه. کسره. همزه. تشدید. تنوین. تانیث. تحبیب. تصغیر. تأکید. تسعید. تأیید. تنبیه. تشبیه. سطر. پاراگراف. پانویس. شماره. حاشیه. صفحه. بخش. فصل. مقدمه. فهرست. نمایه. اعلام. شماره. شابک. دیوئی. شناسنامه. عنوان. تحریر. گلاسه مات. گلاسه براق. خود کپی. فانتزی. انجیلی. کاهی. بازوبندی. بغدادی. بیاضی. جانمازی. جیبی. حمایلی. خشتی. رحلی. رقعی. سلطانی. نیم ربعی. نیم ورقی. وزیری. سخت. نرم. شمیز. سلفون. چرم. چلواری. گالینگور. انقلاب از آن روز شد بازار که مروی و صفیعلیشاه محو شدند و آه. دانشگاه و دانشجو کتاب را کوچ داد جنب جلالیه. به این سودا که قرار دانش و دانشجو مقرر شود به یکجا. جوینده، یابنده شود به یک آن. کتابفروش بنکدار شد و بازار کتاب بارانداز کاغذ. جواب دادن به آنها که نشانی دانشگاه را از پشت اسکناس بر کرده بودند، خیابان کتاب را کرد بندر مدرک. جویندگان استاد و سازندگان نمره بازار کتاب را قرق کردند.
مگر آخرین بازماندگان پوست کلفتترین کتاب بازها بتوانند از جمعیت جزوه باز و جزوه ساز، راهی به قفسهها باز کن و دستی به کتاب و ذوقی به ورق برسان. از میان آن همه کلمه تنها کنکور مانده است برای همه کتابهای راسته انقلاب. بازار کتاب تهران، بازار ابزار پاس کردن واحد است و بس. این جراحت را کارد کنکور است، پشت جلد کتاب.
مرثیه برای تباه شدن پیاده روی در بازار کتاب شهر، درد مشترک نیست؛ فقط زمزمهای است برای آنها که هنوز بوی سرب از سر و نرمای کاغذ از دستشان نرفته است. ما کم شماریم.