خوزستان خشک
ضمن بررسی عوامل خشکشدن جلگه خوزستان، نظرات هدایت فهمی رئیس مرکز پژوهشی پژوهابگستر و محمد درویش، کنشگر محیطزیست پژوهشگر و کویرشناس را درباره هر کدام از این عوامل جویا شدهایم
مرضیه ثمره حسینی- خدیجه نوروزی ـ روزنامهنگار
خوزستان شرایط خوبی ندارد و درگیر بحران است. ساکنان حــدود 25شهر این استان، آب شرب ندارند و 700روستا نیز سالهاست با تانکر آبرسانی میشوند، این در حالی است که ۱۳میلیارد مترمکعب آب در پشت سدهای استان ذخیرهسازی شده است. خشکشدن جلگه خوزستان محصول عوامل درهمتنیده زیستمحیطی است که حول یک علتالعلل، یعنی سوءمدیریت آب صورتبندی میشوند. خشکشدن یکی از پرآبترین استانهای کشور به دلایلی چون کشاورزی بیتناسب با اقلیم، اصرار بر سدسازی و طرحهای غیرعلمی انتقال آب، قربانیکردن آب به پای نفت، فقدان شبکه فاضلاب و خشکسالی برمیگردد. ضمن بررسی هر کدام از این دلایل، دکتر هدایت فهمی، رئیس مرکز پژوهشی پژوهابگستر در گفتوگو با همشهری از چالشها در بخش کشاورزی، آب و فاضلاب، سدها و پروژههای انتقال آب و بحران خشکسالی و محمد درویش، کنشگر محیطزیست، پژوهشگر و کویرشناس درخصوص بحران هورالعظیم میگویند.
28هزار هکتار طرح کشاورزی بدون مجوز
بیش از 25درصد از هورالعظیم خشک شده و زندگی بیش از 20هزار خانوار ساکن در این منطقه که با پرورش گاومیش و کشاورزی ارتزاق میکنند، به مخاطره افتاده. در چند هفته اخیر حدود 40خانوار عشایری به حاشیههای اهواز مهاجرت کردهاند. در چند دهه اخیر سیاستگذاری بر مبنای رسیدن بهخودکفایی در محصولات بسیار آببری چون برنج، گندم و نیشکر در طولانیمدت، رودخانه پرآبی چون کارون را دچار فقر آبی کرد؛ نیشکر کارون به تنهایی 100مترمکعب در ثانیه از آب کارون را میبلعد، این حجم مصرف در کنار 250هزار هکتار برنجکاری در دمای 50درجه، تأثیر چشمگیری بر خشکی منابع آبی دارد، زیرا بهطور متوسط برای هر هکتار نیشکر ۳۵هزار مترمکعب آب مصرف میشود.
نیشکر در جهان در مناطقی کاشته میشود که میانگین ریزشهای آسمانی آن بالای 1000میلیمتر باشد این در حالی است که میانگین ریزشهای آسمانی در استان خوزستان پایینتر از ۴۰۰ میلیمتر است. کاشت برنج در برخی از مناطق استان نیز به اندازه نیشکر خشککننده و مرگبار است. در برخی مناطق مانند بهبهان، برای هر هکتار برنج، تا ۱۲۰ هزار مترمکعب آب مصرف میشود! این مقدار در سطح کشوری بهطور متوسط برای هر هکتار زمین کشاورزی ۱۰ هزار مترمکعب آب مصرفی است که همین مقدار هم البته دوبرابر استانداردهای جهانی است. ایران بهدلیل کشاورزی غیراصولی و افراط در توجه به این بخش، در سالهای خشکسالی تا ۷۰ هزار میلیارد تومان متحمل خسارت خشکسالی شده است؛ این عدد یعنی ضایعات کشاورزی ایران ۶ برابر میانگین جهانی و راندمان آبیاری کشاورزی نیز بیش از نیمی از راندمان آبیاری جهانی است. در کشور سالانه بین ۳۰ تا ۵۰ درصد محصولات کشاورزی به ضایعات تبدیل میشود که با احتساب تولید ۱۲۰ میلیون تن محصول، حجم زیادی از سرمایه ملی را به هدر میدهد. کشت و صنعت نیشکر در استان خوزستان همچنین سبب شده تا کیفیت آب رود کارون بهشدت کاهش یابد و تأمین آب شرب باکیفیت در خرمشهر و آبادان با مشکل روبهرو شود. هنگام مد خلیجفارس، آب شور خلیجفارس وارد نخلستانها میشود، زیرا دبی کارون بهشدت کاهش یافته است. کشت و صنعت نیشکر 25درصد از جلگه خوزستان را شور کرده، سد گتوند بیش از 20درصد آن را، باغداری نیز در کنار کشاورزی، در خشککردن جلگه خوزستان مؤثر است؛ در تمامی سرشاخههای رودخانههایی که از 7تا 8استان و خود خوزستان وارد میشود، پمپاژهای زیادی نصب شده و آب قابل توجهی برای برنجکاری و توسعه باغات برداشت میشود. سطح زیرکشت برنج و باغداری در چند سال اخیر با موافقت وزارت نیرو و بخشی هم بهصورت غیرمجاز، توسعه زیادی یافته است. در واقع، 28هزار هکتار از طرح توسعه کشاورزی که با حمایت دولت اجرایی شده، مجوز آب ندارد.
90 درصد آب استان صرف کشاورزی میشود
هدایت فهمی : خوزستان بهعنوان مهمترین قطب کشاورزی کشور نهتنها نقش تعیین کنندهای در تولید محصولات کشاورزی و ایجاد امنیت غذایی دارد بلکه باتوجه به ظرفیتها و پتانسیلهای موجود در آن نقشی بیبدیل در توسعه پایدار کشاورزی کشور نیز دارد اما کشاورزی استان در طول چند دهه است که با چالشهایی نظیر مشکلات صندوق بیمه کشاورزی، کمبود سهمیه آب زراعی، کندی روند تسطیح اراضی کشاورزی، سرریز شدن فاضلاب شهری به زمینهای کشاورزی، طولانی بودن تشریفات اداری اخذ وامهای کشاورزی، کمبود بودجه لازم برای لایروبی کانالها، کمبود تسهیلات لازم برای بازپرداخت وامهای کشاورزی و پرداخت خسارات ناشی از طوفان، سیل و خشکسالی دست و پنجه نرم میکند که شدت یافتن این معضلات آسیبهای زیادی را به این بخش وارد کرده است. مهمترین چالش خوزستان در طول چند دهه گذشته موضوع آب بوده که تداوم این امر، وضعیت کشاورزی را بغرنجتر کرده تا جایی که این بخش در حال نابودی است. وجود مشکلات شدید منابع آبی در حوضه کرخه و مارون و رودخانه زهره به زراعتها آسیب جدی وارد کرده و کشت خرما با خسارات و ضرر و زیانهای فراوانی روبهروست و کیفیت تولید، بسیار کاهش یافته است. از طرفی شوری آب سد گتوند بهعلت وجود گنبدهای نمکی عظیم موجود در عمق آب هم از نگرانیهای بزرگ برای زمینهای زراعی پایین دستی است که از این سد سیراب میشوند. لذا ایرادات جدی درخصوص مدیریت منابع آب در خوزستان وجود دارد که سالهاست لاینحل مانده و گذر زمان بار مشکلات را بیشتر کرده است. هماکنون با توجه به پتانسیل کشاورزی استان 90درصد آب استان در این بخش صرف میشود و فاجعهبار است که اجرای سیستم آبیاری مدرن در استان با جدیت دنبال نمیشود. در کنار مشکلات تامین آب، در حوزه زیرساختها هم مشکلات اساسی وجود دارد و نبود سردخانه برای نگهداری، میزان ضایعات محصولات کشاورزی را بهشدت بالا برده و به کشاورز آسیب زیادی وارد کرده است. کشاورز نمیتواند محصولاتش را با قیمت بالا بفروشد و صنایع تبدیلی هم وجود ندارد تا بخواهد از هدر رفت سرمایهاش جلوگیری کند. بخش کشاورزی ما نزدیک به 12میلیارد مکعب مصرف دارد درحالیکه شرب به سختی به یک میلیارد مکعب میرسد. نبود الگوی کشت و کشت به روش سنتی موجب شده ما همچنان شاهد کشت محصولات آببر مانند هندوانه، کشت شلتوک برنج و نیشکر در استان باشیم که خیلی هم ارزش اقتصادی ندارند. درحالیکه جلگه خوزستان بسیار حاصلخیز است و میتوان در کشاورزی بسیار اقتصادی و صنعتی عمل کرد تا این بخش در کنار ارزآوری در امنیت غذایی نقش مهم خود را بهدرستی ایفا کند. راندمان آب در بخش کشاورزی هماکنون 41درصد است که نشان میدهد بخش مدیریت ما نیاز به یک جراحی اساسی دارد.
کاهش 54درصدی بارشها
خوزستان نسبت به سال گذشته حدود ۵۴ درصد و نسبت به متوسط ۵۲ سال گذشته حدود ۴۰ درصد کاهش بارندگی داشته، میزان ذخایر پشت سدها نیز 50درصد کاهش داشته است. متأثر از چنین وضعیتی، دبی رودخانه کارون در پل سفید اهواز ۲۱۵ مترمکعب در ثانیه، دبی کرخه در حمیدیه ۵۵ مترمکعب در ثانیه و دبی زهره در چم نظام ۱۷ مترمکعب در ثانیه ثبت شده و آورد 3رود کارون، دز و کرخه در فروردین امسال نسبت به فروردین پارسال (و حتی در مقایسه با وضعیت نرمال) حدود ۶۷ درصد کاهش داشته است. وقوع خشکسالی برای استانی که سالانه بیش از ۱۷ میلیون تن محصولات زراعی و باغی تولید میکند، یعنی فاجعه، یعنی فقر و بیچارگی مردم. شدت تابش خورشید به زمین نیز در کنار کاهش باران و برف مزید بر علت شده؛ سوءمدیریت اما سبب شده که کشور ایران نتواند از این امکان، حداقل برای تولید انرژی استفاده کند؛ به این معنا که میزان دریافت انرژی خورشیدی از سرزمین ایران، دستکم 5برابر آلمان است. اما آلمان 41هزار مگاوات و ایران تنها 100مگاوات برق از این انرژی خورشیدی تولید میکند.
در سال آبی ۹6-۹7 خوزستان با خشکسالی شدیدی مواجه شد، اما سهم کاهش بارش در خشکسالیها، بهرغم کاهش 80درصدی ریزشهای جوی، تنها ۱۰ درصد است. خوزستان برای تأمین آب آشامیدنی مردمش تنها به ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب نیاز دارد؛ ۵۰۰ میلیون مترمکعب یعنی یکبیستم آبی که هماکنون در پشت سدهای خوزستان ازجمله سد کارون 3، کارون 4، مسجدسلیمان، کرخه و گتوند، در همین شرایط خشکسالی امسال، موجود است! گرچه در سال گذشته کاهش شدید ریزشهای جوی اتفاق افتاد اما در بالادست حوضههای آبریز کرخه، دز، کارون و زهره بارگذاریها نسبت به ۱۰سال پیش دستکم ۲ تا ۲.۵ برابر افزایش یافته. طرحهای انتقال آب زیادی در حال اجراست و در مجموع ۷.۸ میلیارد مترمکعب آب قرار است از این سرشاخهها با طرحهای انتقال آب به استانهای لرستان، اراک، قم، اصفهان، یزد، کرمان و فارس منتقل شود که تاکنون بیش از نیمی از این حجم منتقل شده است. این اقدام، در شرایط خشکسالی مثل امسال خود را نشان داده و بر بحران بیآبی دامن میزند.
کاهش 15 درصدی آبهای زیرزمینی به علت خشکسالی
هدایت فهمی : طبق گفته صادق ضیائیان، مدیرکل پیشبینی و هشدار سازمان هواشناسی کشور، میانگین بارندگی کل کشور از ابتدای سال زراعی (مهر 99) تا 14تیر امسال 130.5میلیمتر ثبت شده، که 53.2درصد نسبت به سال گذشته کاهش یافته است. در واقع طبق آمار امسال خشکترین سال زراعی در 50سال اخیر است. کارشناسان ازجمله من، بارها در سومین گزارش ملی تغییر اقلیم این هشدار را از قبل داده بودیم که در 30سال آینده خوزستان با کمآبی شدید روبهرو خواهد شد و از هماکنون باید چارهاندیشی کرد. نظریهای که با توجه به اقلیم خشک کشور و قرار گرفتن در دورههای خشکسالی طولانی 7تا 12سال کاملا منطقی است اما چنین نظراتی هیچگاه جدی گرفته نشد تا منابع آبی به شکل درست مدیریت شود. البته نباید همه تقصیرها را به گردن کمبود بارش انداخت بلکه بهرهبرداری غیراصولی و غیریکپارچهای که از مخازن آبی صورت گرفته و تخلیه نابهنگام یکی از سدها هم در این مدت به مسئله خشکسالی و کمآبی خوزستان دامن زده که ناشی از بیتدبیریها و فقدان ایده برای مدیریت منابع آبی و فرار از پاسخگویی مسئولان است. در تمام این سالها دولتها باید برای متوقف کردن خشکسالی خوزستان مدیریت تقاضا، مدیریت عرضه و مدیریت یکپارچه و پایدار منابع آبی را در دستور کار قرار میداد و قطعا افزایش استحصال آب، راهکار مناسبی نیست اما مدیریتی که هماکنون برای جلوگیری و مقابله با خشکسالی در جریان است ساخت سدهای بیشتر، افزایش پروژههای شیرین کردن آب و انجام حفاری است که اعمال این نوع مدیریت نهتنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه بهرهبرداری بیش از حد و ناپایدار از منابع آبی مشکلات موجود را تشدید میکند.
خشکسالی هماکنون روستاهای زیادی در استان را دچار تنشآبی کرده است تا جایی اهالی این مناطق در تامین آب شرب دچار مشکل هستند. این تنشآبی، نه فقط ساکنان خوزستان بلکه محیطزیست استان را هم بهشدت تحتتأثیر قرار داده است و موجب تلف شدن جانداران از بیآبی در تالابهایی چون هورالعظیم شده است. بیتدبیریها، نقش مهمی در شکلگیری چالش فعلی استان خوزستان داشته که یکی از آنها الگوی کشت نادرست و استفاده بیرویه از منابع آبی و برداشت غیرمجاز از کرخه است. برای خروج از این بحران در استان نیاز به ایجاد یک سیستم مدیریت جامع و یکپارچه منابع آبی با اختیارات میانبخشی و فرا استانی است. توسعه روشهای آبخیزداری هم از راهکارهای مهمی است که در زمان بارشهای کم باید مورد توجه قرار داد. استفاده از روشهای آبخیزداری هنگام بارشهای فراوان و ترسالی میتواند از بروز روانآب و سیلاب جلوگیری کند و سبب هدایت سیلاب به آبخوانها شود و در مواقع کمآبی مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. اجرای چنین روشهایی برای خوزستان که سابقه سیلهای بزرگ را دارد، علاوه بر مواقع خشکسالی و کمآبی، در مواقع سیل نیز از بسیاری خسارات و صدمات جلوگیری میکند. از سوی دیگر راندمان کشت دیم بسیار کاهش یافته و در خشکسالی این کشت به صرفه نیست. خشکسالی موجب تقلیل 10تا 15درصدی آبهای زیرزمینی نیز میشود و در خشکسالی قطعا مردم به آبهای زیرزمینی روی خواهند آورد که این کار در کوتاهمدت موجب کاهش سطح آبهای زیرزمینی، نشست زمین و بهوجود آمدن فروچالهها خواهد شد. تبعات خشکسالی قطعا پوشش گیاهی زاگرس را نیز دچار مشکل خواهد کرد و به آتشسوزی در این مناطق دامن زده خواهد شد و فرسایش شدید خاک را در این مناطق شاهد خواهیم بود. ایران در جهان رتبه اول را در فرسایش خاک دارد یعنی حدود 2.5میلیارد تن در سال که یک فاجعه است و سالانه هزینههای زیادی را بر کشور تحمیل میکند. خشکسالی نه فقط منابع آبی، بلکه خاک، پوشش گیاهی و جانوری و به کل محیطزیست و اقتصاد کشور را تحتالشعاع قرار میدهد. لذا بهترین راهکار برای کاهش تنش آبی، کاستن از حجم وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک رودخانهها و مدیریت کارآمد است.
25درصد شوری آب کارون، نتیجه سد گتوند
سد گتوند در فاصله ۳۸۰ کیلومتری از ریزشگاه رودخانه کارون، در فاصله ۲۵کیلومتری شوشتر و در ۱۰کیلومتری گتوند در استان خوزستان قرار دارد که در 5کیلومتری معادن نمک گچساران است. از همان سال 90که این سد شروع به آبگیری کرد بسیاری از کارشناسان به حل شدن 100میلیون تن نمک با آبگیری سد هشدار دادند و طرحهای مختلفی برای جلوگیری از آبشدن گنبد نمکی ارائه شد که یکی از این طرحها «پتوی رسی» بود. در این طرح برای حل نشدن نمک، خاک رس را روی گنبد نمکی ریختند تا مانع نفوذ آب به داخل گنبد نمکی شود. این طرح شکست خورد و 3روز بعد از آبگیری سد، آب، پوشش رسی روی گنبد نمک را شست و این پوشش 7متر نشست کرد و تخریب شد و سبب شد شوری آب کارون 25درصد افزایش یابد. برای تخریب سد گتوند، انحراف مسیر رودخانه کارون، 9هزار میلیارد تومان هزینه خواهد داشت که این رقم سهبرابر کل بودجه ساخت سد است.
اثر 12 سد بزرگ بر خشکسالی خوزستان
احداث 12سد بزرگ روی رودخانههای مختلف استان تأثیر زیادی بر خشکشدن رودهای پاییندست و بخشهایی از هورالعظیم داشته است. این سدها و مخازن باعث شدند تا بخش قابل توجهی از آب رودخانهها بالادست حوضههای آبخیز بارگذاری شود. افزایش بارگذاریها به مدد سدها، موتورپمپها و طرحهای انتقال آب کاری کرده که اغلب رودخانهها به پایان خود در دریا نرسند. در خوزستان برای تأمین آب شرب مردم طی یک سال به 500میلیون مترمکعب آب نیاز است، این عدد یکدوازدهم آبی است که سد کرخه گنجایش ذخیرهسازی آن را دارد. با وجود سدهای بزرگی مثل کرخه، کارون 3، شهید عباسپور، گتوند و دز، خوزستان در تأمین آب با بحران مواجه است. در چند سال اخیر، شدت تبخیر بهدلیل احداث سدها به اندازهای زیاد بوده که یکچهارم آبی که ما مصرف میکنیم تبخیر شده. این در حالی است که در ایران، 90درصد از آب صرف کشاورزی، 6درصد صرف صنعت و حدود 4درصد صرف مصارف خانگی میشود، حال آنکه دریاچه سد به تنهایی باعث ازدسترفتن حدود 25درصد از منابع آب کشور میشود. درخصوص خوزستان، 70درصدی آب پشت کرخه در دمای 50درجه خوزستان تبخیر شده است. درخصوص کارون، هماکنون بزرگترین مخازن کشور روی این رودخانه ساخته شده و آخرین این سدها، یعنی سد گتوند، حدود ۲ میلیارد مترمکعب گنجایش دارد. مجموع سدهای ساختهشده باعث خشکسالی منطقه شده و در شرایطی که آورده کارون، بهصورت میانگین حدود ۱۴ یا ۱۵ میلیارد مترمکعب بوده، این رقم امسال به کمتر از ۷ یا ۸ میلیارد مترمکعب رسیده است.
مشکلات مدیریتی در بهرهبرداری
هدایت فهمی : 85درصد مساحت کشور در مناطق خشک و نیمهخشک واقع شده است. از طرفی توزیع زمانی و مکانی بارش در کشور ما ناهمگن، غیریکسان و غیریکنواخت است. به همین جهت است که برای توزیع همگن و یکسان منابع آبی، سدهای مخزنی ساخته میشود تا آب را در فصولی که نیاز نیست ذخیره کند و در فصولی که نیاز هست رهاسازی شود. سدها قطعا مزایای خوبی دارند و در کنار ذخیره آب از وقوع سیلابهای مخرب هم جلوگیری میکنند اما وجودشان تبعاتی هم برای محیطزیست دارد که انکارناپذیر است. در یک حوضه آبریز باید در حد ظرفیت تحمل EC آن حوضه باشد و اگر بیشتر از ظرفیت در یک حوضه آبریز سدسازی شود قطعا آسیبهای جدی به محیطزیست آن منطقه وارد میکنیم. دوز درست سدسازی به مدیریت منابع آبی کشور کمک میکند و اگر بیش از حد باشد مانند یک سم عمل میکند. در کشور ما سدهای خوبی ساخته شده اما برخی سدها مانند سدگتوند خوزستان دارای اشکالاتی هستند که دردسرساز شدهاند. معتقدم ضرورتی به ساخت 10درصد سدهای موجود کل کشور نبود. برخی از این سدها هیچ وقت با ظرفیتی که طراحی شدهاند ساخته نشدند که نشان میدهد مکانیابیشان برای طراحی مناسب نبوده است. سدهایی هم هستند که اشکالات جدی از نظر ساختاری دارند. بهعنوان مثال ساخت سد گتوند یک اشتباه مدیریتی بود. طراحی اولیه این سد 20کیلومتر بالاتر از محل فعلی بود و حجم سد هم کوچکتر از حجم فعلی بود ولی از آنجا که در دورانی تب ساخت بزرگترینها در کشور حاکم بود تصمیم بر آن شد که سد در محلی ایجاد شود که هم ظرفیت بیشتری داشته باشد هم بزرگترین سد باشد و هم بتوان برای نیروگاههای برقابی بیشتر از آن انرژی گرفت. طبعا مشاوری که برای این کار گرفته شد وجدان کاری برای ساخت سد را نداشت و مسئله گنبدهای نمکی را آنطور که باید به کارفرما گوشزد نکرد. اگر به این مسئله بها داده میشد این سد و زمینهای زیر دست آن دچار بحران شوری آب نمیشدند. هماکنون آب سطح مخزن کیفیت خوبی دارد اما در عمق مخزن آب ابر شوری وجود دارد که لحظه به لحظه در حال بیشتر شدن است. اگر روزی این آب تخلیه نشود یا به جای دیگری منتقل نشود درصورت سرازیر شدن زمینهای پایین دست سد را نابود خواهد کرد. قدرت مانور این سد در تخلیه بسیار محدود است که اشکال جدی است. البته یکی از راهحلهایی که داده میشود انتقال این آب شور به وسیله لوله به خلیجفارس یا چاههای نفت است که نیاز به آبهای شور دارند. در مجموع باید گفت بزرگترین اشکال سدهای خوزستان این است که مدیریت بهرهبرداری از آنها یکسان نیست درحالیکه مدیریت بهرهبرداری بهینه و یکپارچه در استفاده از سدها بسیار مهم است.
انتقال 7.8میلیارد مترمکعب آب خوزستان
در سالهای پرباران، در مجموع 14میلیارد مترمکعب آب به خوزستان وارد شده که دوسوم آن یعنی 7.8میلیارد مترمکعب - معادل نیاز آب شرب 78میلیون ایرانی - از روی سرشاخههای کارون برای پروژههای انتقال آب، برداشت شده است. گفتنی است مقدار آبی که از کارون انتقال داده شده، به مصرف کشاورزی و صنعت در شهرهای دیگر رسیده و اساساً بحث نیاز به آب شرب مطرح نبوده است. در شرایطی که هیچ ارادهای برای بهینهکردن مصرف آب در حوضههای مقصد، استفاده از آب خاکستری، ایجاد تصفیهخانه و... کاهش ضایعات در بخش کشاورزی و کاهش سرانه مصرف آب و نزدیک کردن آن به حد استانداردهای جهانی، یعنی 150تا 180لیتر در روز و مهار حدود 30درصد هدررفت آب در شبکههای لولهکشی آب شهری انجام نشده، مسئولان بدترین و مخربترین کار، یعنی انتقال آب را در اولویت قرار دادهاند. در خوزستان چند طرح انتقال آب در جریان است: هماکنون طرح کوهرنگ ۳ در حال اجراست؛ تونل یک و ۲ بهشتآباد نیز سالهاست که در حال انتقال آب به رودخانه زایندهرود و اصفهان است؛ طرح خراسان به مقصد یزد و کرمان نیز در دستور کار دولت بوده. حجم آبی که از این تونلها منتقل شده به مصرف ۲۵ شرکت فولاد در فلات مرکزی و مناطق کویری و کشاورزی در مناطقی چون لنجان و خوراسگان رسیده است که صنایع شدیداً آببری هستند. تنها در حوضههای کارون و دز بیش از 15طرح انتقال آب اجرا و نزدیک به 6میلیون و 618مترمکعب آب از سرشاخههای کارون انتقال داده شده است.
عمل ناعادلانه آبرسانی با تانکر
هدایت فهمی : قبلا برای انتقال آب به خارج از کشور صحبتهایی شده بود اما تا جایی که اطلاع دارم عملیاتی نشد ولی انتقال هماکنون از کارون و دز به شهرهای مورد نظر انجام میشود. انتقال آب باید صرفا برای مصارف آشامیدن انجام شود و هرگونه استفاده برای مصارف کشاورزی بسیار خطرناک است. لذا باید شروط انتقال آب خوزستان حتما رعایت شود تا استان دچار بحران نشود. آن چیزی که مورد اعتراضات مردمی قرار دارد تعریف و اجرای طرحهای متعدد انتقال آب کارون و کرخه است که گفته میشود در مصارفی غیرشرب (صنعتی و کشاورزی) مورد استفاده قرار میگیرد که باید صحت و سقم این ماجرا بهطور شفاف مورد نظارت و بررسی مسئولان بالادستی باشد تا درصورت صحت با خاطیان برخورد و کار انتقال متوقف شود. چنین اقدامی از لحاظ قوانین بینالمللی و داخلی غیرمجاز است، همچنین منابع آب زیرزمینی و هم محیطزیست را به خطر میاندازد. البته گفته میشود طرح انتقال آب بهشتآباد به استانهای یزد، کرمان و اصفهان فعلا متوقف شده است. آنچه در این خصوص وجود دارد این است که اجرای چنین طرحهایی باید با درنظر گرفتن مصلحتهای حوضه آبریز مبدا و در زمانهایی که بارندگی زیاد است انجام شود و برای انتقال آب مازاد اقدام کرد. حقابه انتقال هر ساله هم باید با توجه به میزان بارشها تعیین شود. حوضه آبریز مقصد اگر سودی از انتقال آب میبرد حتما باید این سود را زیرساختهای آبی حوضه مبدا سرمایهگذاری کند. چرا در منطقهای که پر آبترین حوضه آبی کشور است ما باید مشکلات آب و فاضلاب داشته باشیم و هنوز سیستم جامعی برای جمعآوری پساب وجود نداشته باشد؟ چرا باید سیستم آبرسانی درستی نداشته باشد و همچنان بعد از این همه سال با تانکر آبرسانی بشود و در جای دیگری در فلات مرکزی آب برای کشاورزی و آبیاری پارکها بهصورت غرقابی مصرف شود؟ این کار ناعادلانه و ضدمنافع ملی برای همه است.
از طرفی انتقال باید در شرایطی انجام شود که حوضه مقصد مدیریت منابع آبی را انجام دهد و همه راهکارهای کاهش مصارف داخلی در آن انجام شده باشد و امکان اسراف برای مصرفکنندگان فراهم نباشد. در چنین شرایطی است که انتقال آب معنا پیدا میکند. اما شهرهایی که به آنها انتقال آب صورت گرفته شده وضعیت خوبی ندارند به این دلیل که این مناطق بهدلیل برخورداری از آب، مدیریت مصرف آب را انجام نمیدهند چون نیازی نمیبیند و این انتقال فقط تقاضای مصرف را بالا برده است. باید به این موضوع در انتقال آب توجه داشت که بحران آب در خوزستان موجب فعال شدن گسلهای اجتماعی، قومیتی، مذهبی، اختلاف طبقاتی و فقر شده است و بهصورت اعتراض عمومی خود را نشان داده است. لذا دولت باید به کمک مردم، بحران را حل کند. اگر مشکلات بهصورت اساسی حل نشود تبعات آن به سایر مناطق کشور نیز رخنه میکند و مشکلساز میشود.
کاهش وسعت هورالعظیم به 125هزار هکتار
از سال 87به این سو، بیش از 7هزار هکتار از اراضی تالاب هورالعظیم برای 30سال به وزارت نفت واگذار شد تا عملیات اکتشاف و بهرهبرداری انجام گیرد. سال 94پیمانکاران شرکت نفت، 70درصد تالاب را تخریب کرده و برای اینکه به تأسیسات نفتی آسیب نرسد، مخازن 3، 4و 5تالاب را برای فعالیت میدانهای نفتی خشک نگهداشته و در نقاط مختلف هور، جاده ساختند. در ماجرای سیل فروردین سال 98هم وزارت نفت اجازه نداد بخشی از تالاب که تأسیسات نفتی در آن وجود داشت، آبگیری شود و میلیاردها مترمکعب آب با وجود واریزنشدن حقابه به آن، به سمت عراق رهاسازی شد. بهرهبرداری از هورالعظیم بهعنوان میدان نفتی سبب شد که وسعت این تالاب که در خاک ایران ۴۰۰ هزار هکتار بود، به ۱۲۵ هزار هکتار کاهش یابد و به 5حوضچه تبدیل شود. در ادامه، در حوضچههای 3، 4و 5اقداماتی انجام شد که آب به تالاب نرسد تا در میادین نفتی دشت آزادگان به راحتی نفت برداشت شود، در راستای همین هدف، سد کرخه احداث و بخش قابل توجهی از آب به سمت دشتعباس منحرف شد و در اختیار افزایش کشت برنج در 70هزار هکتار قرار گرفت.
تالاب سرچشمه خاک است
محمد درویش: هورالعظیم یکی از تالابهای نه فقط ایران بلکه منطقه آسیای جنوب غربی و خاورمیانه است و یک میلیون هکتار وسعت دارد که 400هزار هکتار آن سمت ایران است و در پایاب 3رودخانه مهم دجله، فرات و کرخه قرار دارد. این تالاب هرگز در تاریخ چند صد سالهای که امکان رصد وجود داشته خشک نبوده است و خشکی الان ریشه انسانی دارد. چرا که در گذشته سالهای کم بارشتر از امسال هم وجود داشته و در تمام این سال تالاب هرگز خشک نبوده است. اما دلیل خشکیهای این چند ساله برمیگردد به طرحهای بلندپروازانهای که دولت ترکیه، سوریه و عراق روی سر شاخههای دجله و فرات پیادهسازی کردند، همچنین سد کرخهای که ایران ساخت. افزایش بارگذاریها در این کشورها سبب شد تا آبی به هورالعظیم نرسد. آخرین میخ بر هورالعظیم را هم صدام حسین زد وقتی که نهر پنجم را حفر کرد و مسیر دجله و فرات را عوض کرد تا آب وارد هورالعظیم نشود. در ایران هم این تالاب بهدلیل خشک کردن برای جادهسازی شرکتهای نفتی و همچنین خشکسالی، وضعیت بدتری به نسبت گذشته پیدا کرده است. نهرها و انشعاباتی که به تالاب متصل میشوند هم بسیار کم آب و خشک شدهاند.
با اینکه برخی اراضی کشاورزی مجاور تالاب خشک شدهاند اما هنوز در برخی جاها شلتوک برنج کشت و ماهی پرورش داده میشود. این اتفاقات در حالی رخ داده که حکومتها و دولتها میتوانستند چیدمان توسعه را بهنحوی طراحی کنند که منجر به خسارتهای غیرقابل جبران به طبیعت منطقه نشود. زمانی حقابه دجله و فرات 650مترمکعب در ثانیه بود اما الان به یکسوم رسیده و ترکیه دوسوم این حقابه را به سوریه و عراق نمیدهد. بهخاطر شوکی که دولت ترکیه وارد کرده 4میلیون هکتار از اراضی کشاورزی در سوریه و عراق از دست رفته و مردم این مناطق آسیب دیدهاند. همین ماجرا در ایران هم وجود دارد از زمانی که سد کرخه ساخته شد مردم رفیع، بوستان و سوسنگرد که از طریق حصیربافی، صیادی و شکار پرندگان عملا معیشتشان از حیزانتفاع خارج شد چون تمام تالابهای اقماری تقریبا خشک شدند.
به علاوه سد کرخه این امکان را فراهم کرد تا در بخشهایی که امکان کشاورزی وجود نداشت مانند دشتعباس، کشاورزی داشته باشیم. شالیزارها بیش از 60تا 70هکتار افزایش پیدا کردند لذا الان آنگونه که باید، آبی به هورالعظیم نمیرسد. درحالیکه هورالعظیم باید از طرف ایران دستکم 1.6تا 1.7میلیارد مترمکعب و از سمت عراق 3.4میلیارد مکعب حقابه دریافت کند. در مجموع این تالاب برای اینکه تابآوری خودش را حفظ کند نیاز به 5میلیارد مترمکعب آب دارد لذا هر 4کشور در بهوجود آمدن این فاجعه نقش دارند. دولتهای عراق و ایران در یک توافق اعلام نشده بهخاطر اینکه برداشت از میدانهای نفتی دشتآزادگان را به بیشینه خود برسانند و با ارزانترین قیمت تمام کنند آن منطقه را خشک کردند و این مسئله یکی از دلایل نابودی توان اکولوژیکی هورالعظیم است. اتفاق ناخوشایند دیگری که افتاده این است که ما هورالعظیم را به عمد از سمت ایران کوچک کردیم و از 400هزار هکتار به 125هزار هکتار کاهش دادیم و همین مساحت را هم تبدیل به 5حوضچه کردیم یعنی دیوارها و جادههای متعددی داخل آن زدیم. با این کار گسست اکولوژیکی ایجاد کردیم به علاوه یک دیوار مرزی هم از وسط هورالعظیم عبور دادیم که موجب شده ماهیت واقعی تالاب از بین برود. یکی از دلایل اینکه ایران هورالعظیم را ثبت جهانی نکرده این است که از همان ابتدا قرار را بر این گذاشته بود که از نفت آن بهرهبرداری کند درصورتی با ثبت جهانی تالاب، بینالمللی میشد و همین موضوع دولت ایران را موظف به اجرای برخی قوانین و پاسخگو بودن میکرد. البته دولت میتوانست با رعایت استانداردهای بینالمللی از تالاب، نفت استخراج کند اما چون این کار گرانتر تمام میشود کشور زیر بار این مسئله نرفت که تابآوری تالاب حفظ شود. با این بیتدبیریها حالا تالاب هورالعظیم به جای اینکه مانند یک سیستم خنککننده برای خوزستان عمل کند(چون باد غالب از غرب به شرق میوزد) به جای اینکه یک منبع پایدار عظیم برای بومیها باشد، تبدیل به یک چشمه تولید گرد و خاک شده است. دمای هوا این منطقه بسیار افزایش پیدا کرده و جذابیتهای گردشگری که میتوانست درآمد پایدار برای ما به ارمغان بیاورد را از دست دادهایم. بهطور خلاصه باید گفت مشکل پیش آمده 5متهم اصلی دارد که بهترتیب نفت، ترکیه، کشاورزی، سد کرخه و طرحهای انتقال آب است. راهکار نجات هورالعظیم این است که دیوارهها و جادههایی که هورالعظیم را در بخش ایرانی به 5حوضچه تقسیم کردهاند کاملا برداشته شوند. هور باید بهصورت یک هویت منسجم در کنوانسیون جهانی رامسر ثبت شود.
37درصد؛ سرانه دسترسی به شبکه فاضلاب
وضعیت شبکه و سیستم تصفیه فاضلاب خوزستان بسیار نامناسب است و در حوضه کارون، فقدان تصفیهخانهها باعث شده که پسابها و شیرابهها، کیفیت آب این استان را شدیدا پایین بیاورند. طرح اصلاح فاضلاب اهواز و کارون تنها حدود 40درصد پیشرفت کرده است. در شرایطی که میانگین سرانه دسترسی به شبکه فاضلاب مدرن در کشور 50درصد است، این رقم در خوزستان 37درصد برآورد شده. در نبود شبکه جامع آب و فاضلاب، بخش بزرگی از آبهای سطحی هدر میرود و کیفیت آب شرب با پسزدگی فاضلاب بعد از هر بارندگی کاهش مییابد. این مسئله در کنار وجود 700روستای فاقد آب شرب و 25شهری که در چندماه اخیر از آب شرب بیبهره بودهاند، به مشکلات خوزستان دامن زده است. در سال 96از طرف دولت مقرر شد برای تأمین آب شرب همه شهرها و روستاهای استان و فاضلاب 17شهر استان، 10هزار میلیارد تومان اعتبار هزینه شود که محقق نشد. رقم تکمیل شبکه فاضلاب خوزستان در بودجه امسال نیز فقط 400میلیون تومان لحاظ شده که تنها برای دسترسی 20هزار نفر به شبکه فاضلاب است.
از 4 هزار روستا، 660 تا لولهکشی ندارند
هدایت فهمی : شبکه فرسوده فاضلاب در بسیاری نقاط، مشکلات جانی برای بومیان و مشکلات زیستمحیطی و بهداشتی برای آن مناطق ایجاد کرده است. اگر چه از اعتبارات بانک جهانی برای احداث شبکه آب و فاضلاب و تصفیهخانه بودجه تخصیص داده شده و گفته میشود بودجههایی هم در داخل به این کار اختصاص داده شده اما این بودجهها هنوز تامین نشده. بهعنوان مثال تنها در اهواز 50درصد شبکه فاضلاب قدیم دچار فرسودگی است و اغلب نقاط سکونتگاههای غیررسمی اهواز نیز فاقد شبکه فاضلاب هستند بنابراین دفع فاضلاب شهری در اهواز به چالش اول مدیریت شهری تبدیل شده است و خودبهخود مسائل دیگری نیز با خود پیوند زده است؛ ایجاد شکافهای پیدرپی در آسفالت و احتمال سقوط افراد در این گودالها و ناهمواری سطوح آسفالت برخی از این مشکلات هستند. برای تکمیل طرح جامع شبکه فاضلاب اهواز حدود 4هزار میلیارد تومان اعتبار لازم است که گفته میشد 100میلیون یورو از صندوق توسعه ملی برای تکمیل طرح جامع شبکه فاضلاب اهواز اختصاص داده شده اما در مجموع خروجی کارهای انجام شده به هیچ عنوان رضایتبخش نیست. از حدود 4هزار روستای خوزستان هنوز 660روستا لولهکشی آب شرب ندارند و بسیاری از شهرهای خوزستان از سیستم فاضلاب برخوردار نیستند. بالازدگی فاضلاب و مشکلات غیربهداشتی ناشی از آن مانند تداخل فاضلاب با آب شرب و پایین آمدن میزان سلامت آب شرب مردم، آبگرفتگی شهر در روزهای بارانی، بوی نامطبوع و چهره زشتی که به شهر میدهد و خطرات جانی که بهویژه برای کودکان در پی دارد، میطلبد تا مسئولان بهطور جدیتری در این زمینه ورود کنند. مدیریت شهری باید از سالها قبل شبکه آبهای سطحی اهواز را در شبکه فاضلاب پیشبینی میکرد اما این اتفاق نیفتاد. شبکههای جدیدی که برای اهواز طراحی شده منحصرا برای دفع فاضلاب است. شهرداری باید اعتبار تامین میکرد تا بتواند دفع آبهای سطحی را هم مستقل از شبکه فاضلاب انجام دهد اما هزینه کردی برای این کار وجود نداشت و همواره انتظار میرفت آبهای سطحی از طریق شبکه فاضلاب دفع شود. البته مدیریت شهری سعی کرده با احداث ایستگاههای مشترک دفع فاضلاب و آبهای سطحی در زمان بارندگی تا حدودی مشکلات این بخش را مرتفع کند، خطوطی هم بهمنظور دفع آبهای سطحی و بخشی از فاضلابهایی که در سطح معابر رها میشوند، ایجاد شده اما این اقدامات کافی نیست و باید کار از اساس درست شود. جویهای روباز که غیرایمن و خطرسازند در شهرهای خوزستان بسیار زیادند و شرکت آب و فاضلاب باید ایمنسازی، لایروبی و نگهداشت از این شبکهها را بهدرستی انجام دهد. چون فاضلاب بسیاری از شهروندان از طریق همین شبکه روباز دفع میشود. از طرفی وقوع سیلابهایی که در خوزستان هر ساله رخ میدهد آسیب زیادی به شبکه آب و فاضلاب شهرها وارد میکند. نیاز است تا طرح جامع شبکه آب و فاضلاب بهصورت کامل در اهواز اجرایی شود تا فاضلاب این شهر از وضعیت فعلی خارج شود. هماکنون فاضلاب 24نقطه اهواز وارد کارون میشود درحالیکه باید از ورود این فاضلابهای بیمارستانی، صنعتی، کشاورزی و فاضلاب که طبق گفته مسئولان حدود 200هزار مترمکعب هست، جلوگیری شود. برخی بیمارستانهای خوزستان هم پکیج تصیفه فاضلاب ندارند و پکیج برخی نیز به تعمیر نیاز دارد. گرچه برخی عوامل بیماریزای درون فاضلابهای بیمارستانی با پکیج بیمارستانی از بین نمیروند و در درازمدت موجب آزار مردم میشوند. تعلل در ساخت شبکه آب و فاضلاب استان به مرور آبهای زیرزمینی را آلوده به آلایندههای مختلفی که در این فاضلابها وجود دارد میکند که برای سلامتی و بهداشت مردم بسیار خطرناک است همچنین افزایش آلایندگی منابع محدود آب تبعات جدی برای محیطزیست خوزستان بهدنبال دارد. باید نظارت ویژهای بر رهاسازی فاضلاب کارخانههای صنعتی شود تا این فاضلابها پس از تصفیه بهصورت پسابی که برای طبیعت ضرری نداشته باشد آزادسازی شوند. عملیات اجرایی تصفیهخانه فاضلاب شرق هم بعد از گذشت این همه سال هنوز به اتمام نرسیده و ساخت تصفیهخانه غرب که گفته میشد عملیات ساخت آن آغاز خواهد شد در حد حرف باقی مانده است.