• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
دو شنبه 11 مرداد 1400
کد مطلب : 137067
+
-

نگاهی به کتاب «شکسپیر و شرکا» نوشته جرمی مرسر

عشق به زندگی در کتابفروشی 102ساله

گزارش
عشق به زندگی در کتابفروشی 102ساله

سبا دادخواه

 کتاب «شکسپیر و شرکا»، سفرنامه‌ای نوشته جرمی مرسر است که نخستین‌بار در سال2005وارد بازار نشر شد. روزنامه‌نگاری کانادایی به نام جرمی مرسر، فقیر و بیکار بر کرانه جنوبی رود سن در پاریس قدم می‌زد که با کتابفروشی کوچکی به نام شکسپیر و شرکا مواجه شد. مرسر از این کتابخانه کتابی خرید و کارکنان آنجا از او دعوت کردند که با آنها چای بنوشد. مرسر برای چندین هفته در طبقه بالای کتابفروشی زندگی کرد و برای مالک کتابفروشی یعنی آقای جورج ویتمن مشغول به‌کار شد؛ روابطی عاشقانه را تجربه کرد و ماجراهای بزرگ و کوچک زیادی را از سر گذراند. کتاب شکسپیر و شرکا، داستان سفری به سرزمین عجایب ادبی در پاریس است.

شکسپیر و شرکا؛ فضایی شاد و صمیمی
ماجرای کتاب با سیلویا بیچ آغاز می‌شود. او که یک مهاجر آمریکایی در پاریس بود، پس از پرستاری در جنگ جهانی اول، به پاریس بازمی‌گردد و به علاقه خود، یعنی ادبیات می‌پردازد. او در نوامبر1919، کتابفروشی اصلی شکسپیر و شرکا را افتتاح می‌کند. دیری نمی‌پاید که این فروشگاه با اجاقی بزرگ، ویترینی پر از کتاب‌های تازه و عکس‌هایی از نویسندگان به پاتوق نسلی از نویسندگان و شاعران آمریکایی و انگلیسی در پاریس تبدیل می‌شود؛ افرادی چون اسکات فیتزجرالد، گرترود استاین، ازرا پاوند و ارنست همینگوی.
همینگوی در خاطرات خود از پاریس در کتاب «جشن بیکران»، شکسپیر و شرکا را فضایی شاد و صمیمی توصیف می‌کند، اما همزمان با اشغال پاریس توسط نازی‌ها در سال1941، شکسپیر و شرکای بیچ برای همیشه بسته می‌شود. 10سال بعد (1951) در ساحل جنوبی رود سن، آن‌سوی نوتردام، فروشگاه مشابهی افتتاح می‌شود. جورج‌ویتمن یک آمریکایی خودسر با اندیشه‌های کمونیستی و با علاقه شدید به کتاب، فروشگاه تازه را به نام «لومیسترال» راه‌اندازی می‌کند. جورج که پیش از این دنیا را با پای پیاده سفر می‌کرد، اکنون با فروش سهام اندکی که داشت و خرید کتاب‌هایی ارزان‌قیمت، پایه‌های نخستین فروشگاه را محکم می‌کند. در آن زمان، پاریس یکی از دوران‌ ادبی باشکوهش را می‌گذراند و کتابفروشی جورج، خیلی زود به محل گردهمایی نویسندگان جوان و برگزاری جلسات کتابخوانی تبدیل شد.

پناه به شاعران و نویسندگان بی‌پناه
بعد از مرگ بیچ، جورج مجموعه‌ کتاب‌های او را خرید و در سال1964در چهارصدمین سالگرد تولد ویلیام شکسپیر، نام فروشگاه را به شکسپیر و شرکا تغییر داد. در آن زمان که جورج 51ساله بود، شکسپیر و شرکا، بیشتر چهره ادبی به‌خود گرفته بود، اما در باطن، سیاسی‌تر از پیش شده بود. در دهه‌های70، 80و 90شهرت کتابفروشی جورج هر روز بیشتر می‌شد و اتاق به اتاق گسترش پیدا می‌کرد. جورج از ابتدای راه‌اندازی کتابفروشی، تخت‌هایی را در گوشه و کنار فروشگاه قرار می‌داد تا به نویسندگان و شاعران بی‌پناه، پناه دهد و این نقطه عطفی است که شکسپیر و شرکای جورج را در جهان به شهرت رساند. نویسندگانی که خواهان ماندن در کتابفروشی بودند، باید در ابتدای ورود خود، زندگینامه‌شان را مکتوب می‌کردند و جورج آنها را به دقت می‌خواند. شرط دیگر برای اسکان، مطالعه روزانه یک کتاب بود. دیری نپایید که شکسپیر و شرکا با پنجره‌هایی رو به نوتردام، 3طبقه آپارتمان را اشغال کرد و با انبوهی از زندگینامه‌ها، تخت‌های کهنه، قفسه‌ها و کتاب‌هایی که همه‌جا حتی در کورترین گوشه آپارتمان، قرار گرفته بود، تبدیل به یک سرپناه با ماجراهایی بی‌پایان شد. جرمی مرسر، یکی از نویسندگانی است که ماه‌ها در شکسپیر و شرکا در کنار جورج زندگی کرده است. به‌گفته او «جورج به این نتیجه رسیده بود که پول بزرگ‌ترین برده‌دار است، با کم‌کردن وابستگی به آن می‌توان از سلطه این دنیای خفقان‌آور کم کرد.»

عشق به زندگی در شکسپیر و شرکا
جورج برای زندگی‌کردن در میان قفسه‌های کهنه و آدم‌هایی که مشتاقانه به کتابفروشی‌اش می‌آمدند، قواعد خاص خودش را داشت. او بر این باور بود: «ببخش آنچه را می‌توانی، بگیر آنچه را لازم داری.» و بر همین اساس بود که با کمترین امکانات و با ساده‌ترین تجهیزات، کتابفروشی را با تمام آشفتگی‌هایش، روی پا نگه داشت. شکسپیر و شرکای جورج هنوز در ساحل چپ رود سن پابرجاست. هنوز چراغ‌هایش روشن و در ویترینش کتاب‌های تازه نمایان است. هنوز هم اتاق عتیقه‌ها با قفسه‌هایی که قدمتشان به بیش از 100سال می‌رسد و کتاب‌هایی که بوی کهنگی می‌دهند، رو به مردم باز است و هنوز هم هر بهار، 2درخت گیلاس مقابل مغازه‌، شکوفه‌های سفید و صورتی می‌دهند؛ هرچند جورج 10سال است که در قبرستانی در آن نزدیکی آرمیده است. شکسپیر و شرکا این روزها که به‌دست سیلویا، دختر جورج مدیریت می‌شود، برخلاف سابق، تلفن، دستگاه کارتخوان، صفحه مجازی و سیستمی منظم‌تر دارد و با روزهای بودن جورج بسیار متفاوت است، اما هنوز هم پناهگاه امنی است برای آنهایی که به‌دنبال تکمیل اثر زندگی، جهان ادبیات را واکاوی می‌کنند. به‌گفته کریس، نویسنده‌ ساکن شکسپیر و شرکا «اگر می‌خواهی نویسنده شوی باید عاشق زندگی باشی و هیچ‌جا برای عاشق زندگی ‌بودن بهتر از شکسپیر و شرکا نیست!»

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :