و اینک غدیر...
مریم ساحلی
عمریست رد پای خورشید که بر آسمان هجدهمین روز از ماه ذیحجه نقش میبندد، عطر شکوفههای مهر به جانمان مینشیند. سالهای بسیار تقویم چون به چنین روزی رسید، گل خریدیم و به ضیافت مهربانی سادات رفتیم. کنار سفرههای سبزشان نشستیم و به نیت فزونی رزق و برکت عیدی گرفتیم.
حکایت روزگار سادات هم در این ایام، روایت دلنشین میزبانی بوده است. غبار از خانههاشان میرُفتند و هر یک به قدر وسع، بساط پذیرایی از دوستداران امیرالمومنین(ع) را مهیا میکردند. کم نبودند آنها که در پی سکهها و اسکناسهای نو از این بانک روانه آن بانک میشدند اما خم به ابروشان نمیافتاد، زیرا بر این باور بودهاند، میزبانان عیدِ بیعت با امیری هستند که ترجمان مهر بوده و روشنی.
حالا اما دو سال است که حضور مهلک ویروس تاجدار روزگار آدمی را به تنهایی و انزوا کشانده است. چندین و چندماه است که رفتوآمدها، دست دادنها و در آغوش کشیدنها از روزهای عید و غیرعیدمان رخت بسته است ولی غدیر عید دیگری است. روزی برای اندیشیدن به مسیری روشن. روزی که در تنهایی آدمها و دور از رسم و رسوم معمول هم میتواند عید باشد. روزی که از پیمان نشان دارد. پیمان با بزرگ مردی که فرموده است: «آنچه برای خود دوست میداری، برای دیگران هم دوست بدار و آنچه برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم مپسند».
به گمانم هر که باشیم، اگر همین یک پند به جانمان بنشیند و جامه عمل بپوشد، جان و جهانمان زیباتر از زیبا میشود. نمیدانم شاید اکنون که بیماری دامن گسترانده و در عطش زمین و آدمها شنباد میوزد، زمانی است که باید بیشتر از هر زمان دیگری به آنچه او فرموده، پایبند باشیم.
این روزها که سفرهها هر روز آب میروند و بسیاری از مردم در قحطسال لبخند، چشم انتظار آبادانی خانه و کاشانه و روزگارشان هستند؛ یادمان باشد که شیعه علی(ع) بودن نه فقط به حرف که در عمل معنا میشود. کاش هر جا هستیم و بر هر مسندی که نشستهایم، به قدم نهادن در مسیری که او رفته است، بیندیشیم. او که فرموده است: «شهرها به حبّ و دوستی وطن آبادند».