• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
دو شنبه 28 تیر 1400
کد مطلب : 136296
+
-

بای‌سیکل ران/ رکاب و دوستی

بای‌سیکل ران/ رکاب و دوستی

ستاره فتاحی

اهل ولایتی؟ بله.
اهل رکاب چی؟ بله، دوچرخه وسیله نقلیه منه.
من ساعت چهار می‌رم رکاب می‌آی؟ آره، ساعت ۴، سر چهار‌راه... باشم خوبه؟
پس می‌بینیم همو.
و اینگونه شد که در عرض دو دقیقه یک دوستی دوساله به لطف دوچرخه‌سواری شکل گرفت!
همیشه می‌شنیدم که انسان‌ها را تمایلاتشان به هم نزدیک می‌کند و همینطور که دیدید تمایل به دوچرخه‌سواری و پیدا کردن هم‌رکاب باعث دوستی من و مهسا جزینی نویسنده اصلی ستون بای‌سیکل‌ ران شد! الان نزدیک به دو سال است که ما با هم رکاب می زنیم. تمام سوراخ سنبه‌های شهر را با هم گشتیم، بی‌خیال سرما و گرما! اصلا همین رکاب دونفره بود که تاب‌‌آوری این روزهای کرونایی را آسان کرد، وقتی هیچ کاری نمی‌توانستیم بکنیم تنها راه نجات، دوچرخه‌سواری برای کشف و شهود بود. رکاب دونفره برایمان میزگرد بحث‌های داغ روز هم بود. از زمین و زمان می‌گفتیم و می‌خندیدیم و تحلیل می‌کردیم، هرگز نمی‌توانید وقتی سوار خودرو‌ یا هر وسیله نقلیه دیگری جز دوچرخه هستید، با راننده وسیله کناری ساعت‌ها بحث و گفت‌وگو کنید! باورتان می‌شود ما بارها با خودمان تصادف کردیم! تصادم‌های کوچک که باعث خنده و شادی‌مان می‌شد چون آنقدر گرم حرف زدن بودیم که کلا حواسمان پرت می‌شد. آنقدر با هم رکاب زدیم که هم‌رکاب، هم‌کتاب هم شد و شروع کردیم به خواندن کتاب بین توقف و استراحت حین دوچرخه‌سواری. فکر کردید قضیه به همین‌جا ختم می‌شود؟ خیر، رفاقتی برپایه شناخت و تعلقات خاطر در حال شکل‌گیری بود، حالا خیلی کارها را با هم انجام می‌دهیم، حتی اگر پای دوچرخه در میان نباشد. مثلا با هم می‌رویم سر مزار عزیزانمان. آخر بهتر از هر کس دیگری از احساسات هم خبرداریم! آنقدر می‌دانیم که اگر بدون برنامه به جاده بزنیم می‌توانیم رکورد خودمان را بشکنیم و شوق شکستن رکورد باعث می‌شود همدیگر را به ادامه مسیر تشویق کنیم، همین دفعه آخر نزدیک به ۱۰۰ کیلومتر را در کمترین زمان رکاب زدیم و حسابی آفتاب سوخته شدیم! ولی چقدر کیف داد دیدن طی طریق کردنمان در نرم‌افزار relive  و اشتراک گذاشتن آن با دیگران، اصلا همین
‌نرم افزار هم باعث شکل‌گیری دوستی‌های جدید برایمان شد. تصور کنید شخصی را در شهری دیگر پیدا می‌کنید که مثل شما با دوستش رکاب می‌زند و تجربه‌هایتان را با هم به اشتراک می‌گذارید، گروه‌های دوستی کم‌کم بزرگ‌تر می‌شود نه؟ اصلا چرا سرتان را با دلیل و مدرک آوردن از اینجا و آنجا درد بیاورم، همین‌که هر از گاهی نام مرا بالای این ستون می‌بینید صدقه سر هم‌رکابی با نویسنده اصلی است، چون بیشتر این تجربه‌ها بین ما مشترک است و من بنویسم یا مهسا جزینی فرق نمی‌کند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید