• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
شنبه 19 تیر 1400
کد مطلب : 135357
+
-

روایت‌های مضحک از سلاطین قاجار

روایت‌های مضحک از سلاطین قاجار

خواندن کتاب‌های تاریخی علاقه و حوصله می‌خواهد. در غیراین صورت بعد از چند صفحه کتاب تاریخی خواندن عطایش را به لقایش می‌بخشیم و کتاب را می‌بندیم.

«رضا بهرامپور» در کتاب با عنوان «آب دوغ خیار» به وقایع تاریخ نگاهی طنز دارد و روایت‌ها را با قلمی بسیار ساده و زبانی شیرین در قالب داستان‌های کوتاه بیان می‌کند. خواندن این کتاب خواننده ضمن اینکه خواننده را با روزگار ۷ پادشاه قاجار آشنا می‌کند، جذاب هم است. نویسنده در این کتاب در عین پایبندی به وقایع تاریخی در بیان جزئیات و نحوه بازگویی سعی کرده تغییراتی ایجاد کند و گفت‌وگوها را به شکل امروزی و طنزگونه بیان می‌کند.

در یکی از داستان‌های کتاب آمده است: «می‌گویند آغامحمدشاه قاجار برای حفظ تاج و تخت سلطنت خویش به هر حیله و نیرنگی متوسل می‌شد. روزی از روزها، شاه و برادرزاده عزیزکرده‌اش فتحعلی‌خان (فتحعلی‌شاه بعدی) آماده سان دیدن از قشون سربازان مازندرانی بوده‌اند که در این حین یکی از افسران به شاه خواجه نزدیک شد و مطلبی را با وی در میان گذاشت. آغامحمدشاه پس از لحظاتی اظهار درد و ناخوشی کرد و به‌ناچار مراسم سان و رژه را لغو کردند. بعد از گذشت چند ساعت، شاه برادرزاده و ولیعهد خود را خواست و به وی گفت: فتل جان! ... عمو به قربانت! ... می‌دانی چیه؟... در این یکی دو ساعت من به‌شدت درگیر بازجویی از افسران و فرماندهان قشون خود بودم، آن افسری را که در گوشی با من صحبت کرد دیدی!؟ ... آن پدرسوخته مدعی بود که یکی دیگر از افسران می‌خواهد مرا بکشد!

... مردکه قالتاق فکر کرده شاه‌کشی به این راحتی است! ... دستور دادم تا آنها را به حضور بخوانند و یکی‌یکی از آنها بازجویی کردم ودرصدد راستی‌آزمایی از ایشان بودم! درنهایت مشخص شد که مدعی با افسر متهم تسویه‌حساب شخصی داشته و به این دلیل به او اتهام زده است! ... حال پسر جان، تو که قرار است روزی پس از من پادشاه این مملکت پر از نعمت و ثروت شوی هم‌اکنون اگر جای من بودی چه حکمی صادر می‌کردی؟...» این کتاب از سوی نشر قطره در ۱۶۴ صفحه منتشر شده است.  

این خبر را به اشتراک بگذارید