• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
چهار شنبه 16 تیر 1400
کد مطلب : 135234
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/1wkXP
+
-

چهره به چهره/ حب حافظ، بغض پرویز

چهره به چهره/ حب حافظ، بغض پرویز

صابر محمدی

احمد شاملو در دهه 60، آغازکننده 3 مجادله پردامنه و بزرگ در موسیقی و ادبیات بود؛ یک‌بار به موسیقی کلاسیک ایرانی بند کرد و چندین و چند واکنش را برانگیخت و دیگر بار علیه فردوسی و شاهنامه حرف زد که تا مدت‌ها بحث و جدل به‌دنبال داشت. واپسین جنجال شاملو در آن سال‌ها، در آخرین روزهای دهه 60 کلید خورد و ترکش‌هایش در دهه 70 این سو و آن سو فرود آمد. نقد او بر تصحیحی که پرویز ناتل‌خانلری از دیوان حافظ منتشر کرده بود، با عنوان «روش علمی و این‌جور حرف‌ها»، دی‌ماه سال1369 نوشته و اسفندماه آن سال، در شماره 39 «دنیای سخن» منتشر شد. البته حالا اگر این مقاله را در اینترنت جست‌وجو کنید به نامه‌ای می‌رسید که شاملو به تاریخ سیزدهم فوریه 1991برابر با بیست‌وچهارم بهمن‌ماه 1369 از آمریکا به حسن فیاد نوشته و طی آن، این مقاله را برای انتشار در نشریه‌ای به نام «تماشاخانه» به او سپرده است. پیگیری‌های ما حاکی از این است که این نشریه منتشر نمی‌شود و سپس مقاله از طریق ع. پاشایی به مجله «دنیای سخن» می‌رسد. بنابراین حالا باید شماره 39این مجله را منبع اصلی انتشار این نقد آتشین درنظر آورد. نسخه خانلری از دیوان حافظ سال 1359منتشر شده و اساس کار حافظ‌پژوهانی چند قرار گرفته بود. در این میان حتی شاعران و پژوهشگران نوگرایی مانند بیژن الهی نیز که انتظار می‌رود به لحاظ اردوگاهی، منتسب به جریان نیمایی باشند که خانلری آنها را پس می‌زد، براساس نسخه او پژوهش‌های خود را جلو می‌بردند. در واقع آنها توانسته بودند چهره سنت‌گرا و مخالف نیمای خانلری را از صورت آکادمیک او که علم تصحیح متون کهن را بلد بود، تفکیک کنند. نقد غرض‌ورزانه شاملو با آن لحن نه‌چندان‌عالمانه نشان می‌دهد او نتوانسته خود را به چنین تفکیکی مجهز کند. در مقاله او می‌توانیم بغض دیرینِ صف‌بندی‌ها را رصد کنیم؛ بغضی که مربوط به سال‌های دهه 30 و 40 و ناشی از تمامیت‌خواهی مجله «سخن» در معرفی شاعران واپس‌گرا و نهایتا میانه‌رو به‌عنوان شاعران راستین ایران بود. شاملو حتی یک‌بار در انتقاد از رفتار خانلری و اهالی سخن نسبت به مستشرقینی که به ایران می‌آمدند تا گزارشی از شعر روز فارسی تهیه کنند و خانلری آنها را به دفتر مجله خود می‌برد و می‌گفت شاعران امروز همین‌ها هستند که ما می‌گوییم، لقبی هم به مجله و مدیرش داده بود: «سازمان جلب سیاحان». شاملو بارها با چنین حمله‌هایی این بغض را نشان داده بود و در نقد تصحیح خانلری بر حافظ نیز نتوانسته بود آن را پنهان کند. این را نیز از یاد نبریم که روایت خود شاملو از دیوان حافظ، 5 سالی پیش از نسخه خانلری منتشر شده و بسیار مورد انتقاد واقع شده بود و حمله شاملو به نسخه خانلری، به نوعی حمله به رقیب نیز محسوب می‌شد؛ رقیبی که هنگام انتشار نقد شاملو، از قضا چندماهی هم بیشتر از درگذشتش نمی‌گذشت. شماره بعد، «دنیای سخن» ادعا کرد که نقدهای شفاهی و کتبی متعددی در رابطه با مقاله شاملو دریافت کرده و از آن میان، نقد هوشنگ کاووسی منتقد سینما را که دوستی نزدیکی با زنده‌یاد خانلری داشت برای انتشار برگزید.

امروز این روایت به چه درد ما می‌خورد؟
همانطور که محمدرضا شفیعی‌کدکنی برای حق‌گذاری نسبت به پرویز ناتل‌خانلری، دچار استراتژی اشتباهِ حمله به نیما بود، شاملو نیز برای تقویت اردوگاه خود، به خانلری حمله برده است. شفیعی می‌خواست به ما بگوید خدمات خانلری نباید ذیل چهره نه‌چندان‌محبوب او ـ بابت اختلاف با نیما ـ گم شود اما در این مسیر، به جای تأکید بر این خدمات به نیما حمله می‌کرد تا مسئله به نزاع تنزل یابد. شاملو نیز به جای نقد کاری که خانلری در رابطه با حافظ صورت داده، عقده‌گشایی کرده است. از چنین ناملایماتی می‌آموزیم که نباید هیچ‌گونه فرامتنی را در قضاوت ادبی دخیل کنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید