• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
چهار شنبه 16 تیر 1400
کد مطلب : 135216
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/BBGwN
+
-

گپ‌ و گفتی با بهزاد فراهانی درباره نخستین تجربه کارگردانی‌اش در سینما

«مهمانی از کارائیب»؛ عشقی که به زبان نمی‌آید

«مهمانی از کارائیب»؛ عشقی که به زبان نمی‌آید

آرزو خانی- روزنامه‌نگار

مهمانی از کارائیب (شبی با کاسترو) عنوان کتابی است که بهزاد فراهانی آن را نوشته و نشر قطره سال‌83 به چاپ رسانده است؛ کتابی که این روزها فراهانی بر اساس آن اولین فیلم سینمایی خود را از روی آن می‌سازد و کارگردانی در سینما را تجربه می‌کند. در این فیلم علاوه بر حضور شقایق و آذرخش فراهانی، فهیمه رحیم‌نیا‌ همسر بهزاد فراهانی، رضا بابک و بیوک میرزایی هم حضور دارند. به گفته فراهانی، اسم کتاب مهمانی از کارائیب یا شبی با کاسترو بوده که بعد از تغییرات عمیقی تلاش کرده آن را به سینما و حال و هوای روز نزدیک‌تر کند. تهیه‌کننده این فیلم شهرام گیل‌آبادی است و فراهانی می‌گوید اولین فیلمش را با سرمایه خودش و امیر خادمی می‌سازد.

از نگارش و چاپ کتاب بیش از 17‌‌سال می‌گذرد؛ چطور شد برای اولین کارگردانی‌تان در سینما تصمیم گرفتید این فیلم را بسازید؟
اولین فیلمنامه‌ام  سال 47 نوشته شد. سناریوی اول من «سفر سنگ» بود که آقای کیمیایی لطف کردند و دور از چشم من ساختند. سناریوی بعدی من در سینما «میعادگاه خشم» بود که با کمک دوستان نوشتیم، همچنین بازنویسی «نقره‌داغ» و بسیاری دیگر که برخی از آنها فیلم شد و برخی هم به سرانجام نرسید. در این سال‌ها کمتر به فکر کارگردانی سینما بودم. تجربه 40، 50‌ساله کارگردانی تئاتر دارم و البته همیشه دغدغه کارگردانی سینما نیز داشتم.
این کار که عاشقانه دوستش دارم، ارتباط نزدیکی با آرمان و ایدئولوژی من دارد. سال‌1380 زمانی که اینترپرایز برای تهاجم آمریکا به خلیج آمد، مرد بزرگ کارائیب آقای کاسترو به ایران آمد. این دومین سفر ایشان بود. سفر اول زمان انقلاب بود و سفر دوم برای پشتیبانی از ایران. من وقتی به دیدن یکی از بزرگان این مملکت که سابقه 38‌سال زندان را داشت رفتم، گفت که بهزاد جان یک عزیزی که در زندان هم‌بند من بود، یک کت و شلوار برای آقای کاسترو دوخته، دوست داری ببینیش؟ گفتم که نه؛ من تا همینجا دوست داشتم، برای اینکه می‌خوام بنویسمش! و حدود 2سال بعد تبدیلش کردم به یک فیلمنامه قلدر پرحجم عاشقانه. چیزی که در این قصه به وجود آمد این است که ما پارسیان در شرق عاشقانی هستیم که در دنیا خاص هستیم، حتی اگر عشق پنهان باشد. در دل هر مرد پارسی این عشق وجود دارد که نه گفته می‌شود و نه به سامان می‌رسد.

هنوز ساخت فیلم را تمام نکرده‌اید؛ با توجه به داستانش سوژه اجتماعی دارد؟
فیلم در ژانر عاشقانه- اجتماعی ساخته شده؛ دیدگاه نویسنده در فیلم روشن می‌شود؛ گفتنش زیبا نیست، مثل واژه دوستت دارم که بعد از جاری‌شدن از دهان سست می‌شود، پنهان‌بودنش قشنگ‌تر است.

شما 60 سال تجربه سینما و تئاتر و رادیو تلویزیون و تدریس دارید، این تجربه چقدر در کارگردانی این فیلم تاثیر داشته؟
هر کمکی که این تجربه داشته بیشتر از کمک دوستانم در این کار نیست. من حدود 33 شخصیت در این کار دارم که هر کدام حدود یک روز کار دارند، هیچ کدام غیر تئاتری نیستند و پشت هر یک 25 تا50 سال تجربه تئاتر هست. روز اول که عوامل جمع شدند به تمام گروه‌ها (لباس، تدارکات، تولید و...) گفتم کاری که من می‌کنم یک کار جمعی است و اگر کسی نظری دارد به من منتقل کند. سرمایه من برای اتمام کار به نسبت سینمای امروز ایران و جهان بسیار اندک است و باید کوشش کنیم که جمعی کار را جلو ببریم و به جای خوبی برسانیم. ابتدا فکر کردم شاید حرف من به‌درستی درک نشود، اما زیباتر از آنچه می‌اندیشیدم، درک شد و طی دوره فیلمبرداری به‌کرات گفتند که این دوره از زیباترین دوران زندگی ما بوده. همانطور که خود قصه یک شعر عاشقانه هست، منش عوامل فیلم هم یک منش عاشقانه بوده و با توجه به فرهنگ متفاوت، در کنار هم بسیار فرزانه‌وش کار می‌کنند.

مهمانی از کارائیب می‌تواند آغازی بر ورود جدی شما به عرصه کارگردانی در سینما باشد؟
راستش قبل از این فیلمنامه،  فیلمنامه دیگری داشتم که قرار بود دخترم‌ در فیلم بازی کند که متاسفانه رنگ و رخ روزگار پریده بود. دوست داشتم حتی به ارمنستان یا عراق بروم و این فیلم را بسازم، اما به دلیل مسئله کرونا و کاهش سرمایه من، فرصت ساخت آن پیش نیامد. کاری بسیار زیبا در ژانر عاشقانه به نام «نازخاتون» هست که خودم نوشتم و قصد ساخت آن را دارم.

این خبر را به اشتراک بگذارید