آخرین خنده
پس از ماهها رکود، فیلم کمدی «دینامیت» برای تغییر حال و هوای سرد اکران به میدان آمده است
سعید مروتی ـ روزنامهنگار
پس از شکست مطلق اکران بهار که فیلمهای نامدارانی چون مسعود کیمیایی و مجید مجیدی هم نتوانست تماشاگران را متقاعد به حضور در سالنهای سینما کند، حالا فیلمی کمدی روی پرده آمده است. «دینامیت» ساخته مسعود اطیابی است و محسن کیایی، پژمان جمشیدی، احمد مهرانفر و نازنین بیاتی بازیگران اصلیاش هستند. فیلم تولید سال۱۳۹۷ است که با ۳ سال تأخیر روی پرده آمده است. مسعود اطیابی در این سالها کمدیهایی چون «خروس جنگی»(۱۳۸۶)، «اخلاقتو خوب کن»(۱۳۸۹)، «تگزاس» (۱۳۹۶) و «تگزاس ۲» (۱۳۹۷) را ساخته و فیلم «انفرادی» (۱۳۹۸) را هم آماده نمایش دارد که این آخری هم کمدی است و مهدی هاشمی، رضا عطاران و احمد مهرانفر بازیگران اصلیاش هستند. ظاهراً دینامیت مدتی هم درگیر گرفتن پروانه نمایش بوده و حالا در شرایطی که هیچکس حاضر به اکران فیلمش نیست، اکران عمومی شده است. در روزهایی که هیچ فیلمی نمیفروشد، عدهای امیدوارند با روی پرده آمدن یک کمدی عامهپسند رونق به اکران بازگردد؛ فیلمی که در خط داستانی شباهتهایی هم به «اجارهنشینها» (داریوش مهرجویی ۱۳۶۶) دارد و به روایت ماجراهایی از یک ساختمان چندواحدی میپردازد که افرادی مختلف در آن سکونت دارند. کنار هم قرار گرفتن 2دختر جوان، یک ساقی و 2طلبه اساس موقعیتهای کمدی فیلم را تشکیل میدهد. تهیهکننده فیلم در جایی مدعی شده بود که دینامیت در شرایط عادی میتواند ۳۰میلیارد تومان بفروشد. در شرایط فعلی اما رسیدن به ارقامی بسیار کمتر از این هم میتواند دستاوردی قابلتوجه محسوب شود. حال سینمای ایران اصلا خوب نیست و در بدترین شرایط اکران همه این سالها باید دید امیدواری به آشتی تماشاگر با سینما با دینامیت چقدر واقعبینانه است. به هر حال در آستانه تغییر دولت و تحولات گسترده در همه وزارتخانهها از جمله وزارت ارشاد قرار داریم و شاید در آینده امکان اکران کمدیهایی که از راه بازی با خطوط قرمز، مخاطب جذب میکنند، دشوارتر شود.
کمدیها سالهای زیادی رونقبخش گیشه بودهاند. مروری بر پرفروشترین فیلمهای دستکم یکدهه اخیر نشان میدهد کمدی ژانر محبوب تماشاگر ایرانی است. روزگاری منتقدان به کنایه از شرطی شدن تماشاگر میگفتند و اینکه سینما رفتن برای عدهای مترادف با خندیدن است، حتی اگر فیلم خندهدار نباشد. سینمای موسوم به بدنه برای دخل و خرج کردن، فیلمهایی را روانه اکران میکرد که منتقدان با صفت کمدی سخیف از آنها یاد میکردند. تحقیر منتقدان هیچ تأثیری بر سرنوشت اقتصادی کمدیها نداشت چون اساسا مخاطب هدف این فیلمها اهل خواندن نقد فیلم نبود. هرچه شرایط اقتصادی دشوارتر میشد تعداد کمدیها افزایش مییافت و از دهه90 کمدی رسما به ژانر مسلط و پولساز سینمای ایران تبدیل شد. هر کمدیای که گل میکرد طبق قاعدهای مرسوم برای دستیابی به گیشهای پررونق بازتولید میشد. پس اگر سری «اخراجیها » میفروخت، «افراطیها » هم به بازار میآمد و بعد از توفیق « ورود آقایان ممنوع» فیلمی چون «مجرد چهلساله» ساخته میشد؛ رویهای مرسوم در همه جای دنیا که در اینجا عموما با انتقاد مواجه میشود؛ اینکه هر فیلمی اگر در گیشه به موفقیت برسد الگویی برای دیگران میشود تا به بازتولید عناصر و مولفههای محصول پرفروش بپردازند و تا زمانی که تماشاگر این الگو را پس نزند به این کار ادامه دهند. سینمای کمدی ایران هم در این سالها با همین کپیها و همین کلیشهها کارش را پیش برده است. سنت دنبالهسازی هم که در سینمای ایران چندان مرسوم نیست فقط در حوزه کمدی متداول است: سری «اخراجیها»، «نهنگ عنبر»، «نهنگ عنبر: سلکشن رویا»، «تگزاس» یک و دو و... قبل از پیروزی انقلاب هم سری فیلمهای «صمد» را داشتیم که با گروهی ثابت تولید و با استقبال مواجه میشدند؛ سری فیلمهایی که نزدیک به یکدهه ساخته شدند و در نهایت هم پیروزی انقلاب روند تولیدش را متوقف کرد.
اغلب کمدیهای پرفروش این سالها بیشتر موقعیتهای خندهدارشان را از طریق بازی با خطوط قرمز بهدست آوردهاند؛ کمدیهایی که انتقاد اجتماعیشان در سطح و در پشت جسارت ظاهریشان ماهیتی توجیهگر دارند. در سالهای اخیر خیلی از شوخیهای فیلمها یا مستقیماً از فضای مجازی آمدهاند یا متاثر از آن بودهاند. بخشی از شوخیها هم بار جنسی دارند و حالا به ندرت میتوان کمدیای را سراغ گرفت که شوخیهای جنسی نداشته باشد. اگر در گذشته این شوخیها کمی غیرمستقیم و تلویحی بودند حالا همهچیز آشکار و عیان است؛ ماجرایی که آنقدر تکرار شده که ممیزی هم با آن کنار آمده است. خیلی از کمدیهای این سالها با متر و معیارهای ممیزی دهه60 غیرقابلنمایش بودند.
کمدی، نسخه شفابخش سینمای ایران در دهه90 بود و حالا در دورانی که کرونا عملا بساط اکران را جمع کرده، باز هم فیلمی روی پرده آمده که ابزارش برای جذب تماشاگر، تلاش برای خنداندن اوست. فعلا بزرگترین معضل اکران، نه میزان جذابیت فیلمها که توانایی متقاعد کردن مردم به خریدن بلیت و ورودشان به سالن سینماست. آیا پژمان جمشیدی و رفقا میتوانند با دینامیت موج تازهای به راه بیندازند؟ آیا تماشاگر با این کمدی مسعود اطیابی با سینما آشتی خواهد کرد؟ آیا باز هم کمدی سینمای ایران را از بحران ریزش مخاطب نجات خواهد داد؟ در شرایطی به سر میبریم که خیلی نمیتوانیم با خوشبینی به این پرسشها پاسخ بدهیم، هرچند فیلم در روزهای اول اکران بسیار فراتر از پیشبینیها مورد توجه سینماروها قرار گرفته است ولی فراموش نکنیم دینامیت با موج پنجم کرونا و قرمز شدن بیشتر شهرهای بزرگ مصادف شده است.
* تیتر مطلب از نام کمدی صامت فردریش مورنائو وام گرفته شده است.
کمدی، نسخه شفابخش سینمای ایران در دهه90 بود و حالا در دورانی که کرونا عملا بساط اکران را جمع کرده، باز هم فیلمی روی پرده آمده که ابزارش برای جذب تماشاگر، تلاش برای خنداندن اوست. فعلا بزرگترین معضل اکران، نه میزان جذابیت فیلمها که توانایی متقاعد کردن مردم به خریدن بلیت و ورودشان به سالن سینماست
اغلب کمدیهای پرفروش این سالها بیشتر موقعیتهای خندهدارشان را از طریق بازی با خطوط قرمز بهدست آوردهاند؛ کمدیهایی که انتقاد اجتماعیشان در سطح و در پشت جسارت ظاهریشان ماهیتی توجیهگر دارند. در سالهای اخیر خیلی از شوخیهای فیلمها یا مستقیماً از فضای مجازی آمدهاند یا متاثر از آن بودهاند