اعترافات ساختگی از روی جنایتی دیگر
مرد جوانی که به اتهام قتل دوستش بازداشت شده و بارها به ارتکاب جنایت اعتراف کرده است این بار در جلسه محاکمه حرفهای تازهای زد و مدعی شد که اعترافاتش ساختگی است و آنها را از روی پرونده جنایی دیگری کپی کرده است.
به گزارش همشهری، 16شهریورماه سال 94 در ساختمانی در حوالی بازار آتشسوزی بزرگی رخ داد و آتشنشانان پس از اطفای حریق با جسد سوخته یکی از کسبه آنجا مواجه شدند. تحقیقات اولیه حاکی از آن بود که آتشسوزی عمدی بوده و از محل کار متوفی که یک خیاطی است آغاز شده و به سایر بخشهای ساختمان سرایت کرده است. متوفی 25سال داشت و از مدتی قبل برای کار به تهران آمده بود. او شبها نیز در محل کارش میخوابید اما هنوز علت آتشسوزی مرگبار معلوم نبود. تحقیق از همسایههای متوفی نشان میداد گاهی دوستان او شبها برای دیدنش به کارگاه میرفتند و گاهی نیز شب را آنجا میخوابیدند. در این میان یکی از دوستان متوفی بیش از دیگران به آنجا رفتوآمد داشت. از قضا معلوم شد شب حادثه این جوان به دیدن متوفی رفته بود و به این ترتیب وی بازداشت شد.
پایان 7ماه انکار
تنها مظنون این پرونده 7ماه تمام ارتکاب جنایت را انکار میکرد اما سرانجام اعتراف کرد بهدلیل اختلافاتی که با دوستش داشته او را به قتل رسانده و برای اینکه ردی از خود به جا نگذارد محل وقوع حادثه را به آتش کشیده است. او گفت: من و جوان خیاط از مدتها قبل با یکدیگر دوست بودیم و رابطه نزدیکی داشتیم. من گاهی شبها به خیاطی میرفتم و پیش او میماندم. مدتی قبل او رم گوشی موبایلش که در آن فیلمهای خصوصی ذخیره شده بود به من امانت داد که آن را گم کردم. اما دوستم فکر میکرد من رم را مخفی کردهام تا از آن سوءاستفاده کنم. متهم ادامه داد: بر سر این رم با یکدیگر دچار اختلاف شده بودیم و چند مرتبه با یکدیگر درگیر شدیم.
دوغ مسموم
متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: شب حادثه برای دیدن او به خیاطی رفته بودم. با اینکه با یکدیگر اختلاف داشتیم اما او مثل همیشه برخورد گرمی با من داشت و از من پذیرایی کرد. زمانی که او میخواست شام را بیاورد، 2لیوان دوغ هم آورد. من دیدم که او در یکی از لیوانها مقداری دارو ریخت. فکر کردم که میخواهد من را بیهوش کند و بهخاطر رم گمشدهاش بلایی سرم بیاورد. به همین دلیل وقتی لیوانهای دوغ را آورد در یک لحظه آنها را با یکدیگر جابهجا کردم و او لیوانی را که درونش دوغ مسموم بود، نوشید. بعد از شام خداحافظی کردم و رفتم اما حدود نیم ساعت بعد کنجکاو شدم بدانم چه اتفاقی برای دوستم افتاده است. وقتی دوباره به آنجا برگشتم دیدم که او فوت شده است. بهخاطر همین از آنجا فرار کردم و بعد فهمیدم آنجا آتش گرفته و جسد دوستم سوخته است.
ماجرای تازه در دادگاه
پزشکی قانونی اعلام کرده بود که بهدلیل سوختگی جسد نمیشود علت دقیق مرگ متوفی را تعیین کرد. در این شرایط متهم دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده و با حضور قاضی عیسی غفاری و قاضی محمد تقیان محاکمه شد. ابتدا اولیای دم مقتول درخواستشان درخصوص قصاص قاتل را اعلام کردند و در ادامه نوبت به متهم رسید تا از خودش دفاع کند. او با وجود اعترافهای قبلیاش این بار حرفهای تازهای زد و گفت: در قتل دوست خیاطش دست نداشته است. او گفت: من 7ماه بازداشت بودم و چون قتلی مرتکب نشده بودم اعترافی هم نداشتم اما بعد از این مدت تحت فشار مجبور به اعتراف شدم.
وی ادامه داد: نمیدانستم باید چه بگویم اما همان موقع در بازداشتگاه متوجه پرونده دیگری شدم. در آن پرونده پسر دانشجویی با خوراندن آبمیوه مسموم به پدر، مادر و پدربزرگش ابتدا آنها را بیهوش کرده و سپس آنها را به قتل رسانده بود. من هم از این پرونده کپیبرداری کردم و برای مأموران داستان تازهای ساختم. میخواستم با این کار برای مدتی خلاص شوم. اما حالا در یک قدمی چوبه دار قرار گرفتهام. واقعیت این است که من بیگناهم و نمیدانم دوستم را چهکسی به قتل رسانده است.
در ادامه این جلسه محمد حسین شاملو، وکیل مدافع متهم نیز به دفاع از او پرداخت و گفت: بجز اعترافات اولیه موکلم هیچ دلیل دیگری علیه وی وجود ندارد و این اعترافات هم تحت فشار بوده است. بنابر این خواستار تبرئه موکلم هستم. در پایان این جلسه قضات دادگاه برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.