سقوط آزاد یک صنعت
نگار حسینخانی- روزنامهنگار
حال مولفان و ناشران کشور خوب نیست. تعطیلی نمایشگاه بینالمللی و نمایشگاههای استانی کتاب ضررهای جبرانناپذیری به صنعت نشر وارد کردهاست. رئیس سندیکای تولیدکنندگان کاغذ و مقوای ایران در خردادماه امسال، اعلام کرد که قیمت کاغذ نسبت به 5سال پیش، از هر کیلو 1800تومان به 16هزار تومان رسیده! افزایش نرخ ارز نیز مهمترین دلیل افزایش قیمت کاغذ دانسته شده است. با توجه به اینکه زمانی دولت یارانهای برای کاغذ درنظر گرفته بود، افراد میتوانستند با دلارهای ارزانقیمت کاغذ وارد کنند اما پس از مدتها دولت این تخصیص ارز را قطع کرد و همین امر باعث افزایش قیمت کاغذ شد. هماکنون بسیاری از ناشران با انبوه کتابهایی مواجهند که قول انتشار آن را به مولفان داده و با آنها قرارداد بستهاند، اما با شرایط بد اقتصادی و قیمت بالای کاغذ، توانایی انتشار این آثار را ندارند. شرکتهای مختلف پخش کتاب، نصف میزان 2سال گذشته در بازه زمانی مشابه، از ناشران کتاب نمیگیرند و این مسئله فعالیت ناشر را برای فروش بغرنج کرده است. ناشران خصوصی نیز که در همه این سالها با درآمد فروش تجدیدچاپها توان انتشار آثار تازه را پیدا میکردند، اکنون در برزخی میان تولید و عرضه ماندهاند. تعطیلی گاه و بیگاه کتابفروشیها نیز شرایط را وخیمتر کرده است. در شرایطی که کشور وضعیت بودجه مناسبی ندارد، شرایط سخت برای ناشران تشدید خواهد شد. نبود برنامهای مشخص برای برونرفت از شرایط فعلی هم از مشکلات اساسی فرهنگ، در این انتخابات اخیر است. با توجه به اینکه دولت یازدهم سال گذشته فرصت نمایشگاه را از دست داد و بین زمان برگزاری نمایشگاه حضوری تا نمایشگاه مجازی کتاب ماهها تأخیر افتاد، امسال نیز اردیبهشت بینمایشگاهی را گذراندیم تا شاهد پیروزی دوباره کرونا بر نمایشگاه کتاب باشیم. حال باید دید دولت آینده مثل دولت گذشته، برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب را در دستور کار دارد یا اساسا تا اردیبهشت سال 1401منتظر خواهد ماند؟
با توجه به اینکه از 80میلیون جمعیت فقط ۴میلیون نفر دسترسی به کتاب دارند. باید دید این کماستقبالی تنها از گرانی کاغذ است و نرخ کتاب یا نیاز به همتعالی دستاندرکاران فرهنگ دارد. قیمت کتاب بنا به افزایش نرخ کاغذ و... در قیاس با سال گذشته افزایش ۵۱.۵ درصدی داشته است. براساس آمار نشر کتاب که خانه کتاب آن را ارائه کرده است، آمار نشر در سال گذشته کاهش چشمگیری داشته است. از سال 1395تا 1399تعداد کتابهای منتشر شده، در مقیاسهای کوچک و بزرگی رو به افزایش بوده است، حال آنکه این آمار در سال گذشته کاهش چشمگیری داشته و بیش از 95هزار عنوان کمتر بوده است. این سیر نزولی در تعداد کتابهای تالیفی، ترجمه، تجدیدچاپ و شمارگان آن نیز پیداست. تنها عدد افزایشی در این جدول قیمت بهدست آمده از فروش کتاب است که با توجه به اینکه 10هزار عنوان کتاب کمتر منتشر شده است، قیمت حاصل از فروش افزایش داشته است. این امر نیز گواه بر گرانی و افزایش نرخ کاغذ در یک سال گذشته خواهد بود.
با آنکه تو یکبارهام از یاد بهشتی
فریاد ناصری- مدیر نشر حکمت کلمه
چالش بزرگ همه دولتها، پس از انقلاب و در همه این سالها، در حوزه فرهنگ بوده است. چالشی که با تکیه بر معیشت و اقتصاد، با دلایل برآمده از شرایط اضطراری و بحرانی چون جنگ و تحریم کمرنگ جلوه داده شده. جز اینکه باور من این است که میشد ساحت فرهنگ و اندیشه چونان باشد که دچار بحران و اضطرار نشویم، اما اکنون که چنین بودهایم و آمدهایم و میبینیم، اینهمه تأکید بر معیشت و اقتصاد نهتنها ماحصلی نداشته است که هر روز دایره رفاه تنگتر شده. پس بهتر است بایستیم و بیندیشیم که نه مگر اقتصاد پیش از اینکه در بازار و تولید و زندگی تعین خارجی داشته باشد، خود امری اندیشگانی و فرهنگی است؟ پس اگر اینهمه تأکید بر اقتصاد شده و اقتصاد رونقی نگرفته و داد مهتر و کهتر برآمده است که اوضاع اقتصادی خوب نیست، یعنی آن امر اندیشگانی و فرهنگی بر اقتصاد مشکل دارد. ساحت اندیشه تکبعدی که نیست، یعنی شکل اندیشگانی کنار خود، شکل اندیشه در ساحتهای دیگر را هم دارد. اگر در یک سپهر کلان بخشی دچار اشکال است، حتما در بخشهای دیگر هم ایراد و اشکال وجود دارد. آن اشکال این است که تمام شئون زندگی امروز ما دستوری شده است. حتی قوانین پیش از آنکه قانون شوند، به شکل ضمنی دستور هستند و آنگاه قانونگذاران به تلواسه میافتند که دستور را قانون کنند اما اگر هر بخشی از ساحت زندگی برای مدت کوتاهی حتی تن به دستور بدهد، فرهنگ که خشت اول است، دستور برنمیدارد. باید بدانیم که فرهنگ هر ملتی زنده است. اگر بخواهیم با دستور به آن شکل بدهیم، از رشد نمیافتد، بلکه رشدی ناقص خواهد داشت. مدیران و مسئولان پیش از آنکه در حوزه فرهنگ دستور بدهند، باید تسهیلگر رشد همهجانبه تمام جلوههای فرهنگ باشند. مثال اگر بزنم، نمیشود گفت که سعدی استاد سخن است و از ستونهای خیمه فرهنگ، اما این بخش کارهایش خوب نیست. مولانا خوب است، بزرگ است، اما این حکایتهایش نه! قرآن کتاب زندگی است، اما خواندن سوره یوسف برای زنان خوب نیست. به جای خوبی رسیدیم؛ قرآن کتاب زندگی است، چرا که در آن عشق هست، خشم هست، مهر هست، اما سالهاست که در این دیار تکیه بر فضیلتهای تنزیهی است. هر روز هم خبری میرسد که آنکه وعظ سادهزیستی داشت در فرنگ و حتی همین گوشه و کنار در لواسانات پیش از رفتن به بهشت، تمرین در بهشت بودن میکند و مردم را بِهِشته است. خلاف نظر بزرگان و مسئولان، که مدام میگویند عرصه فرهنگ رها شده است، فکر میکنم نهتنها فرهنگ رها نشده، بلکه چنان یقه فرهنگ را محکم گرفتهاند که راهی جز رشد ناقص و ناموزون برایش نمانده است. رشد ناموزون فرهنگی هم ابتذال فرهنگی و اختلاس اقتصادی و بیکفایتی سیاسی میآورد.