شازدههای احتجاب
3 سکانس از پدرخوانده فرانسیس فورد کاپولا 1974
مسعود میر ـ روزنامهنگار
باید خیره شد به دفتر کار ویتو که در آن حتی در روز عروسی دختر خانواده، باز هم بساط لابی و مذاکره به راه است. سکانس افتتاحیه «پدرخوانده» با آن براندوی استثنایی که گربه ولگرد را هم به خدمت نقشاش درمیآورد و در آن غوغای نورهای مات و موسیقی میخکوبکننده و انبوهی کلمه دال بر قدرتمندی و اقتدار و البته دلسوزی، در میان سکانسهای ماندگار و محبوب هر عشق سینمایی قابل فراموشی نیست اما میخواهم به این فصل باشکوه آغازین، چند متمم دیگر هم اضافه کنم تا پدرخوانده (قسمت اول) برای انتخاب همیشگی بهعنوان محبوبترین فیلم با سکانسهای ماندگار متعدد، دست بالا را داشته باشد.
اگر از معجزه حضور دون ویتو کورلئونه در پلانهای فیلم بگذرم، بد نیست دلم را کمی خوش کنم به سکانس معرکه عیادت شبانه مایکل از بیمارستانی که پدرخوانده در آن بستری است. اتاق بدون محافظ و بیمارستانی که گویی برای تکمیل نقشه قتل دون کورلئونه به طرز ناجوانمردانهای خلوت شده و اقدام عاجل مایکل برای بر هم زدن نقشه دشمنان پدر ولو به قیمت ترکیدن گونهاش با مشت پلیس رشوهگیر، پلانی است سرشار از لذت تماشای توامان شجاعت و هیجان و ترس.
جز هوشیاریهای مایکل کورلئونه که البته در قامت پدرخوانده جانشین در فیلم ظاهر میشود، با دیوانگیهای سانی بهعنوان پسربزرگ خانواده مخوف هم عشق میکنم. خب کافی است به یاد بیاورید توهینهای داماد جوان به کانی - خواهر مایکل و سانی - و بعدش جوشیدن چشمه غیرت برادر بزرگ از گریههای خواهرش را. سانی، داماد گستاخ را چنان در خیابان لت و پار میکند که دیگر یادش نرود باید به همسرش احترام بگذارد بهخصوص اگر این همسر، دختر پدرخوانده باشد. حالا بماند که سانی برای همین کله خرابیها و برخوردهای چکشی با شاهداماد بیمعرفت خانواده در تله دشمنان میافتد و آبکش میشود.
بعد از اقتدارهای ویتو، باهوشیهای مایکل و غیرتی شدنهای سانی باید از یک پلان دیگر هم تجلیل کنم و آنهم آشپزی جذاب کلمنزای مهربان برای مردهای مستاصل و در حال نقشه کشیدن خاندان کورلئونه است. آن تفت دادن سوسیسها و گشادهدستی در افزودن چاشنی حین آشپزی انگار من را هم نمکگیر میکند حین تماشای پدرخوانده...
این تبهکاران دوستداشتنی، این اعضای مافیای ایتالیایی، این مردان پردهپوش، این شازدههای احتجاب واقعا جذاب و فراموش نشدنی هستند... .