فرانک دارابونت
میدونم زجر میکشین، من اینو حس میکنم، ولی بهتره فراموشش کنین، میخواهم هر چه زودتر تموم بشه، اینو میخوام.
خیلی خستهام رئیس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یه چلچله زیر بارون، خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا میرم یا چرا؟!
آنقدر خستهام از اینکه آدما همدیگه را اذیت میکنن، خسته از تمام دردهایی که تو دنیا حس میکنم و میشنوم و هر روز دردها بیشتر میشه، درد تو سرم مثل خردههای شیشه هست تمام مدت. میتونین بفهمین؟
یکشنبه 9 خرداد 1400
کد مطلب :
131963
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/G6V88
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved