افشین داورپناه ـ انسانشناس
پرونده خانواده خرمدین بیش و پیش از هر چیز در مرحله کنونی یک پرونده جنایی است که هنوز نیازمند کارشناسیهای حرفهای، متعدد و جامعی است. در واقع اگرچه این پرونده، مثل سایر پروندههای جنایی، هم دارای زمینههای فرهنگی -اجتماعی است و هم میتواند تأثیرات فرهنگی -اجتماعی داشتهباشد، در مرحله کنونی، لایه نخست این پرونده، بخش جنایی آن است و آنچه تا این مرحله از پرونده، از دیدگاه انسانشناختی و جامعهشناختی بیشتر اهمیت دارد نه خود موضوع قتل یا قتلها، که هنوز ابعاد آن ناشناخته است، بلکه دو موضوع دیگر است: 1-واکنشهای جامعه به انتشار خبرهای این پرونده 2-نوع، شیوه و فرایند انتشار خبرهای مربوط به این پرونده؛ نوع، شیوه و فرایند انتشار خبرهای مربوط به این پرونده چه از طریق مراجع قانونی مرتبط (که بسیار جای پرسش و اما واگر دارد!) و چه نوع بازنمایی آنها در رسانهها و شبکههای اجتماعی.
در واقع هیچ جامعهشناس یا انسانشناسی نمیتواند (و مجاز نیست) در این مرحله و درحالیکه هنوز ابعاد این پرونده ناقص و نیازمند بررسی است، به تحلیل و تببین آن بپردازد که اگر چنین کند، نتیجه آن اظهارنظری شتابزده، احساسی و احتمالاً ناقص خواهد بود. پس تا اینجای موضوع و تا این مرحله، بهدلیل ناقص بودن اطلاعات و همچنین نداشتن اطلاعات و دادههای اجتماعی تکمیلی، نمیتوان تحلیلی اجتماعی از پرونده خرمدینها ارائه کرد یا از آن بهعنوان یک «مسئله اجتماعی» نام برد اما نوع واکنش جامعه ایرانی به این پرونده را میتوان بهعنوان یک موضوع اجتماعی، بررسی و تحلیل کرد؛ در واقع نوع واکنش جامعه ایرانی به این پرونده را میتوان پروبلماتیک تلقی کرد. درباره واکنشهای جامعه ایرانی به انتشار خبرهای این پرونده، که موضوع اصلی این یادداشت است، چند نکته قابل توجه است:
جامعه ایرانی بهشدت تحتتأثیر خبرهای منتشرشده درباره پرونده خرمدینها قرارگرفته است. بهنظر میرسد احساسات افکار عمومی جریحهدار شده است. واکنش عامه مردم به چنین رویدادی، طیف متنوعی از واکنشها را دربرمیگیرد؛ از شوکشدن، حیرت، ناباوری، اندوه و افسوسخوردن تا ساختن جوک درباره چنین رویدادی! اما موضوع این یادداشت تمرکز بر واکنش دانشگاهیان و بهویژه تحلیلگران مسائل اجتماعی بر چنین رویدادی است؛ اظهارات دانشگاهیان و تحلیلگرانی که کوشیدهاند به شکل علمی یا با استفاده از اصطلاحات علمی به توضیح و تبیین این پرونده بپردازند. تا یک هفته پس از انتشار خبرهای این اتفاق، بهنظر میرسید عموم صاحبنظران کوشیدهاند در یادداشتها و تحلیلهای خود ابعادی نمادین به پرونده خرمدینها بدهند و آن را برای مثال بهعنوان نمادی از رواج خشونت در جامعه ایران تحلیل کنند. در همین جهت، تلاش کردهاند برخی از جنایتهای نسبتاً مشابه در سالهای اخیر را نیز بهعنوان فَکتهایی دیگر در کنار این پرونده قرار دهند و چنین نتیجه بگیرند که این چند رویداد نشانههایی است از کشیدهشدن جامعه ایرانی و به تَبَع آن خانواده ایرانی به سمت خشونت و قرارگرفتن در وضعیت بحرانی از این لحاظ. تحلیلگران متأسفانه برای تبیین تحلیل خود هیچ داده یا اطلاعات دیگری از خانواده ایرانی ارائه نمیکنند. در اینجا شاهد یک خطای روششناسانه هستیم. آیا اساساً چنین مواجهه صرفاً نمادینی با موضوع پرونده خرمدینها (یا حتی برخی پروندههای مشابه) و تحلیل وضعیت خانواده ایرانی براساس چنین مواجهه نمادینی، بدون اتکا به آمار و اطلاعات دیگری از خانواده ایرانی قابلقبول است؟ آیا بدون اتکا به مطالعات موردی یا میدانی دیگر درباره خانواده ایرانی و بدون ارجاع به دادههایی که حاصل مطالعات اجتماعی خانواده ایرانی باشد میتوان بهراحتی و بهصورت «رویدادمحور» چنین تحلیلهایی از خانواده ایرانی ارائه کرد؟ اگر قرار باشد صرفاً با تحلیل نمادین یک یا چند رویداد، بدون ارجاع به دادههای مطالعاتی و پیمایشی دیگر، وجهی رقتبار از جامعه ارائه کنیم، با تحلیل نمادین یک یا چند رویداد دیگر نیز میتوان تصویری زیبا از جامعه ایرانی ارائه کرد! چنین قرائتی یا رویکردی حتی نمادین نیز نیست که تحلیل نمادین جای دیگر و روشهایی دیگر دارد. اگر صرفاً براساس یک یا چند رویداد بتوان جامعه ایرانی را خشونتطلب قلمداد کرد براساس صرفاً چند نمونه از ایثار و فداکاری والدین یا فرزندان (که از قضا کم هم نیست) نیز میتوان جامعه ایرانی را جامعهای ایثارگر و سرشار از مهر و محبت قلمداد کرد! دقت داشته باشیم که در اینجا هدف، ردکردن یا تأییدکردن رواج خشونت یا بحرانیشدن خشونت در جامعه یا نهاد خانواده نیست، بلکه هدف، تذکردادن درباره فرایند علمی رسیدن به چنین تحلیلهایی است. جامعه، کلیتی یکپارچه نیست که بتوان مشاهده مورد یا مواردی را به کل آن تعمیم داد. همچنین جامعه کلیتی یکدست و همگون نیست که بتوان برخی رویدادها را در آن بهصورت نمادین تحلیل کرد و چنین تحلیلی را به همه جامعه تعمیم داد؛ برای تعمیمدادن یک مسئله به گروه بزرگتری از اعضا یک جامعه باید دادهها و اطلاعات تکمیلی از متغیرهای اجتماعی مرتبط با موضع در اختیار داشت.
متأسفانه تاکنون هیچکدام از تحلیلهای بهاصطلاح اجتماعی ارائهشده پرونده خرمدینها، بر چنین دادههایی مبتنی نبوده است. و البته باید توجه داشت که درباره وضعیت خانواده ایرانی جز کارهای پژوهشی موردی و پراکنده، دادههای بهروز و قابل اطمینانی در اختیار پژوهشگران اجتماعی قرار ندارد؛ بهویژه درباره موضوع ویژهای چون وضعیت خشونت در خانواده ایرانی (تنها پیمایش ملی قابل اعتمادی که تاکنون درباره خانواده ایرانی انجام شده، «پیمایش ملی خانواده» است که سال1397 توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی انجام شده).
2- گذشته از کسانی که کوشیدهاند تحلیلی علمی از ماجرا ارائه کنند (که بهنظر میرسد عموماً به ارائه تحلیلهایی «شبهعلمی» منجر شده است) برخی خبرها و گزارشهای منتشرشده را نیز صرفاً خبرها و گزارشهایی زرد برای جذب مخاطب باید قلمداد کرد؛ گزارشهایی که هرچه بیشتر و پررنگتر تلاش میکنند تا با برجستهکردن ابعاد خشونتآمیز پرونده، ذکر جزئیات خشن موضوع، مطرحکردن احتمالات جنایی دیگر و مبتنی بر شایعات و... مخاطبان بیشتری را جذب کنند.
3- انتشار سوگنامهها یا تحلیلهایی که بیشتر به سوگنامه شباهت دارند نیز بخشی از واکنش طبیعی جامعه ایرانی به پرونده خرمدینها بوده است؛ چه کسانی که خرمدین یا خرمدینها را میشناختهاند و چه کسانی که نمیشناختهاند.
در مجموع، نتیجه عمومی تحلیلهایی که تاکنون از سوی کارشناسان، روزنامهنگاران و حتی افکار عمومی درباره پرونده خرمدینها ارائه شده است، علاوه بر تصویرکردن فضایی تیره و تار (و نه لزوماً واقعبینانه) از جامعه ایرانی، به ایجاد ایدهای که میتوانیم آن را نوعی «خانوادههراسی» بنامیم نیز منجر شده است. فضایی که در آن همه نقاط امیدوارکننده خانواده ایرانی در آن نادیده گرفته شده است. نقاط امیدوارکنندهای که جامعه در مکانیسمی خودانگیخته و برای حفظ و تداوم بقا همواره آنها را حفظ و بازتولید میکند و ظاهراً تحلیلگرانی آنها را نادیده میگیرند.
شنبه 8 خرداد 1400
کد مطلب :
131789
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/jR9qv
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved