قصه شهر/ پاسخ دادن به یک پرسش
داوود پنهانی
در دوران اپیدمی جهانی یک بیماری، شهرنشینی سویه واقعی خود را از دست داده است. در نتیجه این رخداد نگرانکننده مفاهیم و اصطلاحات باب طبع زندگی شهری نیز یا رنگ عوض کرده یا در قالب موضوعاتی تازه خود را نشان میدهند. بهعنوان مثال اگر روزی از شعار «شهر ما خانه ما» برای ترویج روحیه همدلی و تأثیرگذاری اخلاقی برای رعایت شیوههای زیستن در زندگی شهری استفاده میشد، در زمانه اپیدمی و بیماری این شعار چندان جلوهای برای نمایش یا دیدهشدن ندارد. اینجاست که ابداعاتی چون «ماسک بزن» یا «ورود بدون ماسک ممنوع است.» جایگزین شعارهای قبلی میشود؛ شعاری ساده برای درک میزان پایبندی به دستورالعملهای بهداشتی برای حفظ سلامتی. در نتیجه ما نیز نسبت به میزان پایبندی به این شعار حساس شده و میزان همدلی خود با دیگر شهروندان را در میزان پایبندی آنها و رعایت این نکته جستوجو میکنیم. به همین علت با مشاهده شهروندانی که بدون ماسک در مغازهها، مراکز خرید و خیابان حضور دارند، حساسیت بیشتری نشان میدهیم و بیتوجهی آنها را نشانه آشکاری از بیتوجهی به اصول بهداشتی و حفظ سلامت دیگران میدانیم. این شیوه از زندگی، این بیتوجهی آشکار، این نادیده گرفتن سادهترین توصیه بهداشتی ناشی از چیست؟ یک جور رفتار اعتراضی است؟ چه آنکه درصورت نادیدهگرفتن این توصیه خود فرد به واسطه این بیتوجهی جدیدترین گزینه برای آسیبدیدن و مریضشدن تبدیل میشود. در نتیجه بعید میدانم کسی خودخواسته بخواهد بهخودش آسیب بزند. پس چه علتی دارد؟ چرا با وجود این حجم از تبلیغات و با گذشت بیش از یک سال از اپیدمی جهانی کرونا هنوز شاهد بروز رفتارهایی از این دست هستیم؟ آیا رسانهها جایگاه تأثیرگذار خود را از دست دادهاند یا پیام ارسال شده به درستی انتقال پیدا نکرده است؟ پاسخ دادن به پرسشهایی از این دست از منظر رسانهای، جامعهشناختی و مردمشناسی واجد اهمیت است. این حجم بیتوجهی نکتهای عجیب است که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. سازمانها و نهادهایی که مدام از آموزش شهروندان سخن میگویند و در ساختار خود بخشها و در نتیجه بودجههای زیادی به این امر اختصاص میدهند، هنوز فرصت آن را پیدا نکردهاند که بعد از گذشت بیش از یک سال، پاسخی در خور برای چرایی شکلگیری این بیتوجهی پیدا کنند؟