• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
سه شنبه 28 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 130920
+
-

شستا و این پنج تا

برای این فوتبال، خون گریه کنید

برگ آخر
شستا و این پنج تا


رسول بهروش ـ روزنامه‌نگار

در غائله شیادی به نام مارک ویلموتس، بدهی فدراسیون فوتبال به شستا و رسوایی مصادره ساختمان این مجموعه چند نکته وجود دارد که کمتر به آنها پرداخته شده است.
1ـ مهم‌ترین پرسش اینجاست که اصلا چرا شستا باید به فدراسیون فوتبال پول قرض بدهد؟ به چه مناسبت؟ بابت چی؟ در بخشی از معرفی اهداف شستا روی سایت رسمی این شرکت چنین آمده است: «برنامه‌ریزی دقیق اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌های پربازده به‌منظور حفظ ارزش ذخایر بیمه‌شدگان»؛ خب پول دادن بابت دستمزد مربی شیادی همچون ویلموتس، چه ربطی به این هدف و سیاستگذاری دارد؟ اینطوری قرار است از دارایی بیمه‌شده‌ها صیانت شود؟ آیا کسانی که به سازمان تامین اجتماعی حق بیمه می‌پردازند، راضی بودند که بخشی از دارایی آنها به‌عنوان دستمزد به یکی از بدترین مربیان تاریخ فوتبال ایران پرداخت شود؟ کسی که قرارداد بسیار ضعیفی با او بسته شد و خودش هم آنقدر معرفت و پرنسیپ کاری نداشت که لااقل در همان چند بازی تیمش را درست و دقیق هدایت کند. وقتی شستا به همین راحتی در مورد پولی که به‌طور امانت در اختیارش بوده تصمیم ناصواب می‌گیرد، از کجا معلوم چنین اتفاقی تکرار نشده باشد؟ حوزه فوتبال جذابیت خبری دارد و مردم اتفاقات آن را رصد می‌کنند؛ آیا می‌توانیم مطمئن باشیم که در حوزه‌های خاموش‌تر خبری از این خاصه‌خرجی‌ها نبوده است؟
2ـ داستان هویت فدراسیون فوتبال هم در ایران جالب است. هر جا که بحث دخالت دولتی‌ها در امور این مجموعه وسط می‌آید و مثلا قرار است آنها از قوانین کشوری (فرض کنید منع به‌کارگیری بازنشسته‌ها) تمکین کنند، فورا به ذات مستقل فدراسیون‌های ورزشی استناد می‌شود و مقررات را می‌پیچانند. در عوض هر جا که نیاز به پول و کمک پیدا می‌کنند، آویزان نهادهای بیرونی هستند. یک جا شستا باید امورات‌شان را راه بیندازد، یک جا وزارتخانه باید پول قرض بدهد، یک جا معاون اول رئیس‌جمهوری باید بودجه برای تیم ملی درنظر بگیرد و یک جا هم باید هواپیمای اختصاصی از سوی ریاست‌جمهوری برای جابه‌جایی این تیم در اختیارشان گذاشته شود. یعنی دقیقا هیچ‌کس در ایران نمی‌داند فدراسیون فوتبال ما از دولت استقلال دارد یا نه. هر وقت شرایط اقتضا کند، دوستان ماهیت خود را تغییر می‌دهند. جالب است که قرارداد کارلوس کی‌روش در دفتر رئیس وقت سازمان تربیت‌بدنی بسته شد و پولش را هم دولت داد، اما مدیران فدراسیون دم از استقلال ماهوی این مجموعه می‌زنند. بلاتشبیه آدمیزاد یاد ضرب‌المثل «یا مرغ باش بپر، یا شتر باش ببر» می‌افتد. اگر از ما می‌پرسید شکل درستش این است که فدراسیون مطابق استانداردهای جهانی کاملا منفک از دولت باشد، خودش پول در بیاورد و خودش به اندازه وسعش خرج کند. درها را رو به دوربین‌های تلویزیونی ببندد و تا دینار آخر حق پخش را طلب کند، اما در عوض فقط به اندازه پولی که در اختیار دارد مربی استخدام کند و به وقت اضطرار و تنگدستی دنبال امدادهای غیبی نباشد. این شکل حرفه‌ای کار است، اما می‌دانید و می‌دانیم که به هزار دلیل چنین اتفاقی در ایران رخ نخواهد داد. پس تا اطلاع ثانوی ما فدراسیونی داریم که نه مستقل است و نه دولتی. ماده‌ای داریم که نه جامد است، نه مایع و نه گاز!
3ـ بخش دیگری از داستان که عمدتا نادیده گرفته می‌شود مربوط به مابقی مطالبات مارک ویلموتس است. تا الان همه دعواهایی که شده بر سر فقط 2میلیون یورو از دستمزدی بوده که قبلا به این مربی پرداخت شده. این در حالی است که خود ویلموتس توانسته با شکایت به فیفا، فدراسیون فوتبال را به پرداخت 6 میلیون یورو غرامت دیگر محکوم کند. دستیاران مربی نجیب(!) بلژیکی هم حکم چندصد هزار یورویی علیه فدراسیون گرفته‌اند. سؤال اینجاست که این پول‌ها را چه‌کسی قرار است بدهد؟ وقتی کل دستگاه گرداننده فوتبال ایران به‌خاطر 2 میلیون یورو اینطور دچار درماندگی می‌شود و حتی ساختمان اداری‌اش را مصادره‌شده می‌بینید، چطور قرار است از پرداخت رقمی سه برابر بیش از این بر بیاید؟ آیا اصلا فکرش را کرده‌اید؟ بله خب؛ فدراسیون فوتبال با نیت اطاله دادرسی و کسب زمان به دادگاه عالی ورزش شکایت کرده، اما چقدر احتمال دارد ما در این شکایت پیروز شویم؟ اصلا چندبار در محکمه سوئیس برنده بوده‌ایم که باز به آن دل خوش کنیم؟ از صمیم قلب امیدواریم بعد از آن همه «شعبان» یک‌بار هم نوبت «رمضان» شود و فدراسیون فوتبال ایران این پرونده را ببرد، اما آیا فکرش را کرده‌اید اگر اتفاقی غیراز این رخ بدهد، 6 میلیون یوروی بعدی چطور قرار است پرداخت شود؟ صحبت از دست‌کم 150میلیارد تومان پول است. این یکی را از کجا می‌خواهید قرض کنید؟ در ازایش کدام دارایی را قرار است گرو بگذارید؟
4ـ فدراسیون قبلی که تکلیفش روشن است. آنها به‌خاطر شاهکارشان در عقد این قرارداد یک بدنامی تاریخی به ارث بردند و هرگز نام ویلموتس از کنار اسم این حضرات پاک نخواهد شد. با این حال زعمای جدید فدراسیون هم حق غر زدن و سلب تکلیف از خود را ندارند. تمام جزئیات این پرونده به آنها هم مربوط می‌شود و از قبل باید برای رفع و رجوع این مشکل چاره‌اندیشی کرده باشند. آنها موقع حضور در انتخابات به‌خوبی می‌دانستند وارد چه کارزاری شده‌اند و چه مشکلاتی سر راه‌شان وجود دارد. بنابراین الان هم جای گلایه‌ای نیست. اینها را گفتیم که فردا آقایان نگویند ما وارث یک کوه بدهی بودیم. می‌توانستید وارث این مشکلات نباشید. خودتان با شوق و ذوق برای ریاست در فوتبال خیز برداشتید و برای پیروزی در انتخابات لابی کردید. دوران لبخند زدن و برگزاری جشن پیروزی تمام شده، حالا نوبت کار است.
5ـ عاقبت اما بعد از همه این داستان‌ها، باید خون گریه کرد به‌خاطر اقتصاد محقر فوتبال ایران که در آن یک بدهی 6 یا 8 میلیون یورویی، فدراسیون را به مرز ورشکستگی می‌رساند. در اینکه قرارداد بسیار بد بسته شده و عاملانش باید سرزنش شوند تردیدی نیست، اما این رقم آنقدر در مناسبات فوتبال حرفه‌ای خرد و حقیر است که اصلا جای بحث ندارد. این تیم‌های هم‌گروه پرسپولیس و استقلال که اغلب هم مثل آب خوردن از آسیا اوت می‌شوند کلی از این بازیکنان دارند. الدوحیل در مقطعی مهدی بن‌عطیه را 14میلیون یورو خرید و با مانژوکیچ هم قراردادی به ارزش سالانه 7 میلیون یورو بست. همین حالا زمزمه‌هایی در مورد قطعی شدن انتقال موسی مارگا از پورتو به الهلال وجود دارد. فکر می‌کنید تیم عربستانی چقدر بابت جذب او خرج می‌کند؟ ترانسفرمارکت ارزش این بازیکن را 14میلیون دلار تخمین زده است. بعد اینجا ما به‌خاطر نصف این پول، عمیق‌ترین بحران اقتصادی تاریخ فوتبال ایران را تجربه می‌کنیم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید