داوود پنهانی
اینکه همسایه من کیسه زبالهاش را گذاشته روی کاپوت ماشین یا روی صندوق تا وقتی به سطل زباله رسید آن را بیندازد توی سطل، رفتاری است که فقط من ناظر آن نیستم و تنها همسایه من نیست که این کار را انجام میدهد. توی محله که بچرخیم یا در خیابان، هرازگاه با این صحنه مواجه میشویم. ماشینی از کنارمان میگذرد با کیسه زبالهای روی صندوق. لابد شما هم این صحنه را مشاهده کردهاید، کمی جلوتر بروید و به یاد بیاورید که راننده ماشین یادش رفته کیسه را بیندازد توی سطل آشغال و با نخستین ترمز کیسه از روی ماشین سر خورده و واژگون شده و توی کوچه و خیابان افتاده و محتویاتش همانجا پخش و پلا شده است. راننده هم رفته و شهر و زبالههایش پشت سر باقی ماندهاند. بهنظرم شهرنشینی جدا از توجه به کلیاتی که در قوانین و مقررات آمده، واجد سلوکی است که از توجه به جزئیات سادهای حاصل میشود. اینکه کیسه زبالهتان را بردارید و زحمت انداختن آن را توی سطح زباله بکشید، کار سختی نیست. خیلی هم وقتگیر نیست. چند لحظه زمان میبرد و بعدش کل 24ساعت شبانهروز برای شماست که بروید و همه کارهای جهان را انجام دهید و یک دقیقه از وقتتان را از دست ندهید. جزئیاتی از این دست را میتوان با کمی دقت مشاهده کرد. خیلی هم نیاز نیست مصداقی همه را بیان کرد و دربارهشان توضیح داد. سلوک شهرنشینی از توجه به این جزئیات و دقت در اجرای درست آنها میآید. به خانه و ماشین آنچنانی و محله گرانقیمت و خدم و حشم وابسته نیست. به دقت در نینداختن زباله کف خیابان وابسته است. شهرنشینی و شهروند بودن، فقط محصول قاعده و قانون نیست، کنشی است که میتواند از توجه به رفتارهای اخلاقی و فردی مناسب هم بهدست بیاید.ما همانگونه که دوست نداریم، روی فرش خانهمان زباله بیندازیم، باید به این یقین هم برسیم که انداختن زباله توی خیابان و در جوی کنار خیابان و کوچه کنار خیابان و راهپله محل کار کنار خیابان و همه خیابانهای شهر نیز حکم همان زباله روی فرش را دارد و کار درستی نیست. رفتار پسندیدهای نیست و کنار گذاشتن آن نیز کار سختی نیست. به اندکی توجه و اندکی اهمیت دادن به محیط زندگیمان نیاز دارد. اینکه دستمال و ماسک و دستکش و پوست میوه و باقی زبالههای خانه را بیاوریم و توی کوچه و خیابان رها کنیم، چیزی است که در الگوهای درست رفتار شهروندی قرار نمیگیرد و کار اشتباهی است.
قصه شهر/ خانهای به وسعت یک شهر
در همینه زمینه :