امیر بیگزند
مسعود میر
این روزها و هنوزها از حاکمان مردمان میگوییم و مینویسیم. چه بسیار حرفها و تردیدها که به سبب نحوه سیاستورزی حکام به ذهن و دلمان ورود پیدا میکند و القصه اینکه چطور میشود تاریخ همه برگهای دیروزها و فرداهایش را به عدالت امیری بدهکار باشد که پدر خاک بود.
ابوتراب به همه روزگار ثابت کرد که میتوان حکومت امت را بهدست داشت و عدالت را با زلال رفتار، تصفیه کرد. مگر میشود چنان بود که حرمت و انصافت را در اینهمه دین و آیین محفوظ بدارد و ستایش کند آدمی که هزار رنگ است در این هزار و چهارصد و دو سالی که از پایان تبرک زمین با گامهای امیر میگذرد؟
علی یگانه است به دین و دنیا و اینگونه باید به یاد آورد او را که روزگار و آدمیانش چه در کوفه هزار و بسیار سال قبل و چه در کنون و وقت حاضر تاب عدالتش را ندارند که هیچ، سنگ ریزهای هم از آن معدن معرفت با خود به مشت نگرفتهاند.
امیر بیگزند در میانه میدان حکومت و عدالت و جنگ، نه پا پس میکشید و عقبنشینی میکرد و نه آنکه اهل فرار بر قرار ترجیح دادن بود و این یعنی همه آنچه یک حکمران باید از عدالت و سیاست بداند.