چونان A68
مسعود میر
اصلا فکرش را هم نمیشود کرد، مگر میشود؟ بارها و بارها این خبر را با خودم مرور میکنم که: «مرکز ملی دادههای برف و یخ ایالات متحده آمریکا اعلام کرده؛ یخچال طبیعی A68که در سال 2017از جنوبگان جدا شد و مساحتی حدود 6هزار کیلومتر مربع داشت، بهطور کامل از بین رفته است.»
اول سعی میکنم در اقیانوس ذهنم یک کوه یخ را متصور شوم که وسعتش به اندازه یک شهر یا حتی یک کشور کوچک بود. حالا تلاش میکنم به این مهم دست پیدا کنم که مگر میشود چنین پیکره یخساری حالا بهطور کامل چنان فروپاشیده و متلاشی شده باشد که دیگر ماهوارهها نتوانند ردی از وجودش را بیابند؟ از جنوبگان با 6000کیلومتر وسعت، چقدر باید داغ تنهایی و جداماندن و بیمسئولیتی انسانها را به دل بکشی که متلاشی شوی؟ کوه یخ هم که باشی از بیتفاوتی و سردی باز هم فرومی پاشی و نابود میشوی.
A68چقدر شبیه من و ماست، چقدر شبیه زندگیهای ماست، چقدر شبیه کم آوردن آنهایی است که همیشه فکر میکردیم جنسشان فولاد است، شبیه اشکهای در پستو و پسله از شدت فشار نامرادی روزگار. کوه یخ عظیم و سرد و سخت و پالوده حالا دیگر نیست، متلاشی شده، این اصلا قابل باور هست؟
در اقیانوس ذهنی خودم غوطه ورم و حالا میدانم که آن کوه یخ متلاشی شده حتما قدرتمند بود اما نه به اندازه من و ما. ما قرار است کوههای یخی باشیم که اگر هم دل کَندیم از سرخوشی خانه و زیست معمول، اما بنا نداریم آب شویم، متلاشی شویم، نابود شویم.
ما از جنوبگان زندگی جدا شدیم اما مقصد، حتما جای بهتری است...