فئودور داستایوفسکی
بهخودت دروغ مگو. کسی که بهخودش دروغ میگوید و به دروغ خویش گوش میدهد، به چنان بن بستی میرسد که حقیقت درون یا پیرامونش را تمیز نمیدهد و این است که احترام بهخود و دیگران را از دست میدهد و با نداشتن احترام دست از محبت میکشد و برای مشغول کردن و پرت کردن حواسش از بیمحبتی، به لذات خشن راه میدهد و در رذالتهای خویش در بهیمیت فرو میرود و همهاش هم از دروغ زنی مداوم به دیگران و به خویشتن. آدمی که بهخود دروغ میگوید، بسیار آسانتر از دیگران مورد اهانت قرار میگیرد. میدانی که گاهی اهانت پذیری بسیار لذتبخش است، مگر نه؟ یک نفر ممکن است بداند که کی به او اهانت نکرده، اما اهانت را برای خودش ابداع کرده، دروغ گفته و مبالغه کرده تا آن را برای خود بدیع سازد. به واژهای چسبیده و از کاه کوهی ساخته، این را خودش میداند، با این همه نخستین آدمی خواهد بود که اهانت را بپذیرد و آنقدر از انزجارش شادی کند تا به راه کینه حقیقی بیفتد.
بوک مارک/ برادران کارامازف
در همینه زمینه :