عیسیعظیمی روزنامهنگار
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست؛ فدراسیون فوتبال میتواند بیانیه بعدیاش در مورد لباس تیمملی را با این مصرع از سعدی شروع کند و در ادامه منتقدان را به معنویات ارجاع دهد که: ای برادر سیرت زیبا بیار! این پایانی بر بحثهای بیپایانی خواهد بود که بیش از یکسال است برای نشنیده شدن و پر کردن صفحات سایتها و روزنامهها در جریان است. یک سال پس از این که تیمملی بهعنوان یکی از اولین مسافران روسیه سفر خود را قطعی کرد تا همین امروز؛ کمتر از دو ماه مانده به جشن بزرگ. و این سوال کمیک که جدیتر از همیشه ولمان نمیکند: حالا چی بپوشیم؟!
روند این ماجرا، چندان تفاوتی با بقیه کارهایمان ندارد. مثل هر جای دیگری که لازم بوده با برنامه و هدفمند پیش برویم، ابتدا برنامه و هدف را فراموش کردهایم. از یاد بردهایم که مساله، تامین لباس درخور نام تیمملی برای رویدادی به اندازه جامجهانی است و اهمیتی ندادهایم که چنین کاری چه قواعدی دارد و از دست چه کسانی بر میآید. پس، زمان گذشته تا امروز که کاسه چه کنم در دست، نگاهها متوجه هدایت ممبینی باشد؛ داور بازنشستهای که نمیدانیم و نخواهیم دانست بر اساس کدام تجربه و تخصص مرتبط روی صندلی کمیته بازاریابی فدراسیون فوتبال نشسته تا امروز پاسخگوی سوالاتی باشد که اساسا دست و دلمان به پرسیدن از او نمیرود چون میدانیم اگر کمتر از ما در این مورد مطلع نباشد، بیشتر هم نمیداند. یک سال را با ادعاهای بزرگ و حرفهای دهان پر کن سوخت کردهایم تا برسیم به همین دو کلمه: «سفید و ساده»؛ زهی ذوق و خسته نباشید!
در روزهایی که جهان با همه ذوق و شوق به استقبال رویداد سال میروند، سطح دغدغه ما فاصلهای بعید و پر افسوس با دیگران دارد. در خبرها، مهدی تاج را احضار کردهاند. شما با خواندن چنین تیتری در چنین روزهایی، در معرض یک تست روانشناسی قرار میگیرید. اگر حدس میزنید که دلیل این احضار، توضیح خواستن درمورد داستان لباس تیمملی و شائبه اتلاف وقت و سرمایه کشور در این ماجراست، احتمالا ذهن سالمی دارید اما با مناسبات جهان سومی کشورتان آشنا نیستید. اما اگر حدستان این باشد که رئیس فدراسیون فوتبال ایران را احضار کردهاند تا در مورد حضور مجدد مسعود شجاعی در تیمملی پس از بازی 10ماه پیشش در ترکیب یک تیم یونانی در مقابل یک تیم صهیونیستی توضیح دهد، درست به هدف زدهاید و باید به شما تبریک گفت که مسائل مدیریتی کشورتان را چنین دقیق میشناسید! شکافی که بین این دو رویکرد وجود دارد، درهای است که همه ما توی آن گم میشویم؛ چه برسد به یوزپلنگ نگونبخت در معرض انقراضی که خودش هم نمیداند اصلا چرا روی پیراهن تیمملی آمد که حالا بودن و نبودن او هم محل مناقشه فدراسیون و آدیداس باشد و بعید هم نباشد که همه کاسه کوزهها سر او بشکند از بس که زبان بسته است!
گذشتهها، پر از فرصتسوزی و دریغ، مثل همیشه گذشته است اما همین حالا هم، برخلاف ادعای آقای ممبینی، برای حل بحران لباس تیمملی دیر نیست؛ اگر ایشان و دیگر دست اندرکاران قبول کنند که مسالهای بهغایت ساده و شیرین را به بحران تبدیل کردهاند و اگر نخواهند بیشتر از این در صفحات اول رسانهها باشند؛ اگر آقای ممبینی بپذیرد جواب ندادن به تلفن خبرنگاران بهتر از این توجیه است که «فقط چین و برزیل مستقیما با آدیداس در ارتباط هستند» در حالی که چین و برزیل سالهاست نایک میپوشند! آنوقت میشود امیدوار بود که به قرارداد کذایی با آدیداس برگردیم و از توی آن لباس آبرومندی دربیاوریم اگر درآمدی هم برایمان نداشته باشد، به پوشیدن و عکس گرفتن در مهمانی بزرگ بیارزد. به هر حال ما در موقعیت کوتاه آمدنیم و بعید نیست با یک لباس نه چندان ویژه هم راضی شویم؛ به شرطی که خیلی هم سفید و خیلی هم ساده نباشد!
نه خیلی سفید؛ نه خیلی ساده
ای برادر صورت زیبا بیار!
عیسی عظیمی روزنامه نگار
در همینه زمینه :