سعید مروتی_خبرنگار
از دهه 60 و فوتبال باشگاههای تهران فاصله زیادی گرفتهایم؛ 3دهه است لیگ باشگاهی سراسری برگزار شده و نزدیک به 2دهه است لیگش برتر نامیده میشود. از حرفهایگری اما بیشتر صفرهای فراوان مقابل قراردادها را بهخاطر میآوریم؛ قراردادهای نجومی که نشان میدهد گردش مالی لیگبرتر فوتبال ایران قابل توجه است. آن هم لیگی که باشگاههایش از مهمترین درآمد معمول و متداول در همه جای دنیا (حق پخش تلویزیونی) محروم هستند. فوتبالی که تقریبا هیچ وقت صورت هزینهها و درآمدهایش تناسبی با یکدیگر نداشتهاند و تفاوت تیمها را باید در کمتر زیانده و بیشتر زیانده جستوجو کرد. در فوتبال ایران همه تیمها زیان میدهند مگر اینکه خلافش ثابت شود که نمیشود!
باشگاههای بدهکاری که با وجود دیون فراوان همچنان زیر بار قراردادهای نجومی بعدی میروند تا در عمل بر بدهیهایشان بیفزایند. تیمهای پولدار هم متصل به منابع مالی فقط هزینه میکنند بیآنکه درآمد قابل توجهی داشته باشند. تیمهایی هم که تمکن مالی چندانی ندارند با چنگ و دندان سعی در ماندن دارند؛ ماندن در لیگ و فوتبال ایران. فوتبالی که قهرمان ۵ فصل پیش تقریبا هر سال به یک دسته پایینتر سقوط میکند و قهرمان ۴ دوره اخیرش در این سالها با انواع و اقسام سوءمدیریتها و خطاها و اهمالکاریهای عجیب مواجه بوده است. فقط کافی است دوره چند ماهه مدیریت محمد حسن انصاریفرد در پرسپولیس را مرور کنیم و متوجه عمق فاجعه شویم. انصاریفرد وقتی به پرسپولیس آمد که گابریل کالدرون، سرمربی تیم بود. مربی آرژانتینی انتخاب مدیرعامل قبلی، ایرج عرب بود که خودش زمینه رفتن برانکو را فراهم کرده بود. کالدرون در نیم فصل اول بعد از چند هفته ناکامی (که با توجه به تازه وارد بودن کالدرون و آشنایی اندکش با فوتبال ایران طبیعی هم بود) از هفته هشتم به بعد همه بازیهایش را برد و صدرنشین شد. در روزهایی که پرسپولیس همه تیمها را شکست میداد، زمزمههایی از درون باشگاه به راه افتاده بود که کالدرون باید برود. به هر دلیل مدیریت تصمیم گرفته بود سرمربی آرژانتینیاش را کنار بگذارد. اینکه تیم به نظم تاکتیکی مطلوب رسیده و همه بازیهایش را هم میبرد اهمیتی نداشت. نکته اینجا بود که باشگاه در کمال بیصداقتی همهچیز را انکار میکرد.
فضای مجازی هم به شکلی عجیب علیه سرمربی تیم صدرنشین بود؛ تیمی که با وجود از دست دادن برانکو بهعنوان مهمترین عامل موفقیتها و قهرمانیهای پیاپیاش، همچنان در مدار قهرمانی قرار داشت. با این همه کالدرون با وجود تکذیب مدیریت (که احتمالا دوست داشت پیرمرد آرژانتینی را فراری دهد تا اینکه اخراجش کند) میتوانست در پایان نیم فصل برود و دستمزد نیمفصل دومش را طلبکار نشود. اما به شکلی عجیب او نخستین بازی نیم فصل دوم را هم روی نیمکت نشست و بعد رفت تا به صف طویل طلبکاران باشگاه بپیوندد. در عوض یحیی گلمحمدی، سرمربی شهرخودرو با قراردادی عجیب پرسپولیسی شد. آمدن یحیی به پرسپولیس با قهرمانی لیگ و رفتن به فینال آسیا همراه شد و الان هم سرخپوشان صدر جدول را در اختیار دارند ولی تبعات توافقنامهای که انصاریفرد با مالک شهرخودرو امضا کرد همچنان دامنگیر این تیم است؛ توافقی که روی قرارداد ترکمنچای را هم سفید میکند. طبق این توافق اگر پرسپولیس مبلغ رضایتنامه یحیی را در تاریخ مقرر پرداخت نمیکرد شامل جریمه سنگین روزانه میشد که حالا شده است. در روزهای بسته شدن پنجره پرسپولیس برای خدا میداند چندمین بار، همه حواسشان معطوف طلب ۸۰۰میلیونی سوشا مکانی و در مرحله بعد مطالبه شایان مصلح بود؛ در فضای مجازی بازار فحاشی به سوشا و مصلح داغ بود و کمتر کسی به توافق عجیبی که یحیی را پرسپولیسی کرد توجه میکرد. طبق این توافق اگر پرسپولیس موفق به پرداخت مبلغ رضایتنامه یحیی نشود (که نشده) باید روزی ۱۰ میلیون تومان جریمه پرداخت کند. به این ترتیب تا امروز رقم بدهی پرسپولیس به شهرخودرو ۱۴ میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان رسیده است. طبق این توافقنامه باشگاه پرسپولیس به شهرخودرو اجازه داده برای احقاق حقوقش حق مراجعه به کلیه مراجع داخلی و خارجی و درخواست اعمال کلیه مجازاتهای انضباطی و مالی را داشته باشد. حالا بهمنی که انصاریفرد به راه انداخته هر روز بزرگتر میشود. اینها تنها شاهکارهای مدیرعامل اسبق پرسپولیس نیستند و مثلا میشود به قرارداد استوکس، بازیکن اخلاقمدار! ایرلندی هم اشاره کرد که عالم و آدم پرسپولیس را از آوردن او نهی کردند ولی انصاریفرد بر محکم بودن قرارداد تأکید کرد؛ قراردادی که آنقدر محکم بسته شد که استوکس با حدود ۴۰ دقیقه بازی برای پرسپولیس و بعد ترک تیم، بخش عمدهای از قراردادش را گرفت و احتمالا بقیهاش را هم میگیرد.
اینها فقط بخش کوچکی از اتفاقات تلخ رخ داده در موفقترین تیم سالهای اخیر ایران است؛ تیمی که رقبا آن را «خاص» مینامند و واقعا هم پرسپولیس تیم خاصی است که با نالایقترین مدیران و انواع و اقسام بلاهایی که سرش آمده بهترین نتایج را گرفته.
این گوشهای از داستان تلخ قهرمان ۴ دوره اخیر فوتبال ایران است که 2 بار هم در این سالها فینالیست آسیا شده است؛ تیمی که دوستان بلاهایی بر سرش آوردهاند که ۱۰۰ دشمن توانایی انجامش را نداشتند. پرسپولیس البته به راهش ادامه میدهد و رضایت طلبکاران هم به نوعی جلب خواهد شد. آقایان مدیرعاملهای سابق و اسبق هم راحت و سبکبال و آسوده، روز را به شب میرسانند بیآنکه نگران پاسخگویی بابت عملکردشان باشند. تازه برخیشان همچنان از فتح الفتوحاتشان میگویند و دستاوردهای بازیکنان و کادر فنی را مصادره به مطلوب میکنند. این داستان تیمی است که برانکو آن را ساخت و اسلافش تا امروز از بنای فاخری که از او به یادگار مانده حراست کردهاند؛ تیمی که موفقیتش در مستطیل سبز (که با حمیت کادر فنی و بازیکنانش بهدست آمده) را رقبا به افسانههایی از جنس «بابا مسعود» متصل میکنند. ماجرای تیمی که با این همه زخمی که از نارفیقان خورده هنوز سرپاست و تا اطلاع ثانوی قهرمان ایران است. اما با این همه شائبه و سوءمدیریت و بدهی و بیاخلاقی که در طول سالها از راس هرم مدیریت باشگاه گریبان تیم و بزرگترین سرمایهاش، هواداران پرشمار و متعصب، را گرفته اجازه بدهید دلتنگ آماتوریسم دوران ماضی باشیم. دلتنگ فوتبال باشگاههای تهران، پرسپولیس دهه 60 و تکصدایی علی پروین. روزگاری که فوروارد فیکس تیم راننده تاکسی بود و دیگری با وانت کار میکرد. دورانی که پولی در فوتبال نبود و در عوض از «میعاد در لجن» هم خبری نبود.
* تیتر مطلب برگرفته از مجموعه شعری از نصرت رحمانی است.
میعاد در لجن
در همینه زمینه :