• دو شنبه 31 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 12 ذی القعده 1445
  • 2024 May 20
شنبه 23 اسفند 1399
کد مطلب : 126514
+
-

نوسازی شهر بر محور زندگی

تجارب یک قرن مواجهه با بافت‌های ناکارآمد شهری با تمرکز بر رویکرد بازآفرینی شهری در میزگردی با حضور رئیس کمیته شهرسازی شورای شهر تهران و متخصصان این حوزه بررسی شد

گزارش
نوسازی شهر بر محور زندگی

  محمود مولایی- خبر‌نگار

در یک قرن اخیر، بازآفرینی شهری در شهر تهران دستخوش اتفاقات بسیاری بوده است. در برخی از دوره‌ها به بهانه بازآفرینی یک‌نقطه یا محله، هویت و میراث فرهنگی ازبین‌رفته و گاهی نیز اقدامات مثبتی انجام شده که ماحصل آن، افزایش حس تعلق به محله و شهر بوده است، اما آنچه عیان است اینکه توسعه شهرنشینی با افزایش جمعیت پایتخت و نیاز به مسکن از یک‌سو به گسترش مساحت شهر انجامیده و از سوی دیگر باعث شده تا بافت فرسوده و ناکارآمد به یک معضل اساسی بدل شود. اکنون سال‌هاست که نوسازی بافت فرسوده و بازآفرینی شهری یک بحث جدی به‌حساب می‌آید و راهکار رهایی از بافت فرسوده در شهرداری و شورای شهر تهران پیگیری می‌شود. البته نوسازی بافت‌های فرسوده یک‌موضوع است و بازآفرینی شهری موضوعی دیگر با مفهومی متفاوت. با این حال آنچه را که تا حدود زیادی می‌توان بین هر دو مشترک دانست، مشکلاتی است که در مسیر آنها وجود دارد؛ مشکلاتی چندبعدی، از حفظ بافت ارزشمند و تاریخی گرفته تا سختی‌هایی که برای تجمیع پلاک‌ها، هزینه‌ها و تامین سرانه‌ها وجود دارد. در برخی مواقع، مشکلات آنقدر زیاد و پیچیده می‌شود که مسئولان و شهروندان قید نوسازی در یک‌بخش از شهر را می‌زنند. گاهی اما پای اراده‌ای جمعی به میان می‌آید و بافت فرسوده کوچه‌ای نوسازی و نونوار می‌شود یا یک‌خانه قدیمی با همت چند جوان خوش‌ذوق، روح زندگی گرفته و شمایل کافه، گالری و پاتوق می‌گیرد. به هر ترتیب مواجهه با بافت‌های ناکارآمد شهری مسئله‌ای بسیار تخصصی به‌حساب می‌آید؛ به همین دلیل در میزگرد تجارب یک قرن مواجهه با بافت‌های ناکارآمد شهری با تمرکز بر رویکرد بازآفرینی شهری این موضوع مورد بررسی قرار گرفت.
زهرا نژادبهرام، رئیس کمیته شهرسازی شورای شهر تهران در این میزگرد گفت:‌ «نگاه حاکمیت گذشته در تهران قدیم، (با رویکرد اقتدارگرایانه خودشان) نوسازانه بوده و آنها هم به‌دنبال به‌وجود آوردن شرایط جدیدی برای شهروندان بوده‌اند، اما امروز رویکرد جدیدی در اولویت ما قرار داردکه  بر مقوله‌هایی همچون امنیت اجتماعی، کیفیت زندگی، حق بر شهر و حق انسان به شهر و دیگر مفاهیم تازه و جدیدی که وارد ادبیات شهری شده، استوار است؛ بنابراین اگر بخواهیم نوسازی گذشته و نوسازی بعد از انقلاب را مقایسه کنیم، شباهت‌هایی در این بین وجود دارد که همه برگرفته از حاکمیت سیاسی است.»
او ادامه داد: «آن زمان هم حاکمیت سیاسی بعد از استقرار تصمیم گرفته بود که شکل شهر را تغییر دهد. ما بعد از سال۵۷ یعنی بین سال‌های ۵۷ تا ۶۸ با جنگ تحمیلی و فضای بعد از انقلاب روبه‌رو بودیم و در آن شرایط، این مقوله نتوانست جای خودش را باز کند، اما از سال۱۳۶۸ تحت رویکردهای حاکمیت سیاسی قرار گرفتیم که نظر این حاکمیت، دولت سازندگی بود. دولت سازندگی هم رویکردش را بر مبنای مداخله مستقیم قرار داد و با قوه قهریه خود تصمیم گرفت اتوبان نواب را بسازد، ساختمان‌های بلند بسازد و شهرک‌هایی را پیرامون شهر تهران ایجاد کند.»

تعریف عرصه شهر
سال‌های 1300 به بعد تهران آبادی‌های زیادی داشت، اما رفته‌رفته با مدرن کردن ساخت‌وساز‌ها در آن سال‌ها، پایتخت تغییرات گسترده‌ای کرد. نژادبهرام با مقایسه تهران قدیم و جدید گفت:‌ «با بررسی شرایط در تهران قدیم و جدید به مقایسه 2 نیمه از یک قرن می‌رسیم؛ یعنی مقایسه نیمه اول قرن گذشته و پایان سال۱۳۹۹ که نیمه دوم قرن است. در نیمه اول قرن، حاکمیت تصمیم می‌گیرد مدل ورودی به عرصه شهر را تعریف کند. در آن زمان، دغدغه نوسازی مطرح بوده و در این دوره هم همینطور. ایده‌آل آن زمان این بود که شهر را مدرن کنند، اما ایده‌آل ما در دوره فعلی این است که شهر را امن کنیم و شهر، انسان‌محور باشد. ایده‌آل ما این است که کیفیت زندگی در شهر ارتقا پیدا کند. آن موقع اما مقوله خانه‌سازی مطرح بوده است. بر همین اساس، در سال۱۳۱۶ نخستین قانون خانه‌سازی شکل می‌گیرد؛ چراکه با شرایط جدید مردم با کمبود مسکن مواجه می‌شوند. آنها سراغ کوی‌سازی می‌روند که نتیجه‌اش ساخت تهران‌ویلا، چهارصد دستگاه، نارمک و... است که این مدل، درواقع بدل مسکن ملی و مسکن امید ما به‌حساب می‌آید.» او یادآور شد: «مقایسه 2نیمه قرن و تحولاتی که در زمینه نوسازی رخ داده، نشان می‌دهد که هر کدام در ساختار خودشان مسیری را طی کرده‌اند که الان ما طی کرده‌ایم. ما بین سال‌های ۶۸ تا ۷۸ مقوله دوره سازندگی و مداخله مستقیم را داشتیم که البته از ۷۷ تا ۷۸ قالب رویکرد مداخله‌ای تا حدودی تغییر کرد.»

تغییر رویکرد با تغییر مدیریت
مصطفی بهزادفر، دیگر کارشناسی بود که در این میزگرد حضور داشت. او که عضو هیأت علمی دانشگاه علم و صنعت است، گفت: «تفکرات ما غالبا لحظه‌ای، بدون اندیشه و سیاسی است. برای همین، من نمی‌توانم بگویم که موضوع بحث ما کدام‌یک از اینها را درنظر می‌گیرد، اما اگر بخواهم به‌طور عام بگویم، بازسازی و نوسازی بافت فرسوده رویکردهای مختلفی دارد. اکنون در دنیا از واژه «بازآفرینی شهری» استفاده می‌کنند و در کشور ما از بافت فرسوده، تا بازآفرینی شهری را به‌کار بردیم و به‌اصطلاح گفتیم که بلدیم. مانند همین که می‌گوییم طرح جامع می‌دانیم و صحبت من این است که در زمینه علم عقب نیستیم، ولی سطحی‌نگرانه و شعارگونه عمل کرده‌ایم. درواقع خیلی کارها داریم که باید انجام دهیم و اینکه به جان، کالبد و ریتم توجه کنیم، هیچ‌کدام آگاهانه نبوده است. ما در زمینه بازآفرینی و نوسازی به همه جریان‌ها توجه کرده‌ایم، اما به اعتقاد من، در مجموع و طی یک قرن گذشته کالبد مصنوع در همه زمینه‌ها و رویکردها پیشرو بوده است.»
 این متخصص حوزه شهرسازی و معماری سپس به تشریح عبارت بازآفرینی بافت ناکارآمد پرداخت و گفت: «زمانی که به شهرسازی نگاه می‌کنیم به جای اینکه بگوییم حوزه، از واژه بافت استفاده می‌کنیم. عملا من نمی‌توانم بگویم که ما سیاست‌های دقیق و منظمی داشتیم و وقتی این سیاست‌ها را طی کردیم، پشیمان شدیم و دوباره به عقب برگشتیم. اگر کمی مثبت به این موضوع نگاه کنم، هم‌اکنون از نظر گزینش رویکرد در جایگاه خوبی قرار داریم و مثلا در مورد تسهیل‌گری، اهمیت به رویکرد اجتماعی را داریم؛ یعنی توجه به رویکرد اجتماعی در حوزه‌های ناکارآمد. حالا یک مشکل اساسی این است که وقتی مدیریت‌ها تغییر می‌کند، متأسفانه بدون اینکه ریشه رویکردی را بدانند، به سرعت رویکرد خود را تغییر می‌دهند.»‌

هم برج سفید و هم خاک سفید
مجتبی رفیعیان، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس نیز دیگر کارشناس میزگرد «تجارب یک قرن مواجهه با بافت‌های ناکارآمد شهری» بود. او گفت: «خیلی سخت است رصد کنیم که واقعا در یک قرن گذشته کدام کار را به چه دلیل و در چه مقطعی انجام داده‌ایم. شاید یک زمان بافت فرسوده بیشتر پروژه‌محور بود تا استراتژیک. ما هم برج سفید داریم و هم خاک سفید. همین تنوع مسئله سبب شده که خیلی از اقدامات مسئله‌محور باشد.»‌ 
او ادامه داد:‌ «اوایل قرن حاضر با توجه به شرایط، طراح‌هایی بودند که می‌خواستند فضا را  به سمت یک نظام مدرن پرتاب کنند. به‌تدریج که قدرت بیشتر شده و نظام دیوان‌سالار قدرتمند می‌شود، پهنه‌ها، شهرک‌ها و... می‌آیند؛ بنابراین نوسازی شهری معطوف به بافت نیست و اساسا معطوف به اندیشه مقابله با ناکارآمدی و کارآمد کردن شهرهاست.» 
رفیعیان یادآور شد: «در نظام برنامه‌ریزی که در دهه40 داشتیم، ادبیات توسعه شهری قدرت پیدا می‌کند، ولی در نظام تولید اسناد شهری چیزی معطوف به حوزه‌های خاص نداریم. درواقع محور توسعه، قدرت پیدا می‌کند و اگر جامعه‌ای وجود دارد که از نظر نظام شهرسازی مقبولیت و مشروعیت ندارد، باید پاک شود؛ یعنی رفتن به سمت فعالیت‌های توسعه‌گرانه و پاک‌کننده. چرخش به‌سمت دهه50 یک دنیای دیگری را ایجاد کرده است. هر کدام از اینها، در نظام برنامه‌ریزی بالا و پایین‌شان و حتی تعارضات بالا و پایین که ما یک میزان بالا داریم، ولی وقتی خرد می‌شود به سمت میانی و پایین، فقدان استراتژی در آن دیده می‌شود؛ بنابراین، عموما ما چیزی تحت عنوان تعریف بافت‌ها نداریم.» 
با همه اینها، نژادبهرام، رئیس کمیته شهرسازی شورای شهر دغدغه مسکن را در قرن اخیر یک موضوع مهم قلمداد کرد و گفت: «مقوله مسکن جدی‌ترین مقوله‌ای است که در نیمه اول قرن و نیمه دوم قرن موضوعیت داشته است؛ یعنی در نیمه اول قرن و طی سال‌های ۵۴ و ۵۵ با کمتر از ۳میلیون جمعیت و الان که آخرین روزهای قرن را پیش‌رو داریم و جمعیت تهران بیش از ۱۰میلیون نفر است، باز هم مسکن، دغدغه جدی مردم است.»

بی‌توجهی به شهرسازی در 3دهه
عضو هیأت‌مدیره سازمان نوسازی شهر تهران معتقد است که سیاست بازآفرینی شهری از 8سال پیش شروع شده است. محمد سعید ایزدی در ادامه بحث‌های میزگرد «تجارب یک قرن مواجهه با بافت‌های ناکارآمد شهری»، گفت: «از سال92 می‌توان گفت که رسما سیاست بازآفرینی شهری شروع شد. چنین سیاستی به دولت راه یافت، سندی مصوب شد، سپس تشکیل ستاد ملی آن به تصویب رسید تا تبدیل به یک برنامه ملی شود. در سال92 کاری که انجام دادیم، مروری بر تجربیات گذشته در بازآفرینی شهری بود.» او همچنین عنوان کرد: «آنچه که در دهه‌های 40، 50 و 60 اتفاق افتاد و موجب عدم‌تعادل شد، بی‌توجهی به شهرسازی بود؛ یعنی شهرسازی ما چه دستگاه‌های کارفرمایی و چه سیاستگذاری به معضلاتی که شهر کم‌کم با آن مواجه می‌شد، بی‌توجهی کردند. شاید شرایط کشور به‌گونه‌ای نبود که خیلی رویکردها به‌دنبال این موضوعات باشد.» 




زهرا نژادبهرام: امروز رویکرد جدیدی در اولویت‌های نوسازی قرار دارد؛ مقوله‌هایی همچون امنیت اجتماعی، کیفیت زندگی، حق بر شهر و حق انسان به شهر که وارد ادبیات شهری شده‌است،  اما در نیمه اول قرن، غالب نگاه بر مدرن‌سازی بود

مصطفی بهزادفر: یک مشکل اساسی این است که وقتی مدیریت‌ها تغییر می‌کند، متأسفانه بدون اینکه ریشه رویکردی را بدانند، به سرعت رویکرد خود را تغییر می‌دهند

مجتبی رفیعیان: سخت است رصد کنیم که واقعا در یک قرن گذشته کدام کار را به چه دلیل و در چه مقطعی انجام داده‌ایم. یک زمان بافت فرسوده بیشتر پروژه‌محور بود تا استراتژیک. همین تنوع سبب شده که خیلی از اقدامات مسئله‌محور باشد

محمد سعید ایزدی: آنچه که در دهه‌های 40،  50 و 60اتفاق افتاد و موجب عدم‌تعادل شد، بی‌توجهی به شهرسازی بود، چه دستگاه‌های کارفرمایی و چه سیاستگذاری به معضلاتی که شهر کم‌کم با آن مواجه می‌شد، بی‌توجهی کردند

این خبر را به اشتراک بگذارید