تکستاره
اصغر یوسفینژاد ـ منتقد و فیلمساز
اهمیت انتشار کتاب «راهنمای فیلم سینمای ایران» فقط در این نیست که حسن حسینی به زعم عده زیادی از صاحبنظرانِ معتبر، بهترین کتاب ادبیات سینمای ایران را در حوزه آثار مرجع و تاریخ سینما پدید آورده است، بلکه او این کتاب را در عصر غلبه کمیت بر کیفیت در انتشار کتابهای سینمایی عرضه کرده است؛ عصری که در آن نامداران انتشارات سینمایی دیگر دل و دماغ تألیف و ارائه کتابهای سینمایی جدی، بهویژه در این زمینه را ندارند. کافی است از خود بپرسیم که افراد درجه یکی چون جمال امید، مسعود مهرابی، بهزاد رحیمیان و کوشاتر از همهشان عباس بهارلو چند سال است تألیف جدیدی به گنجینه ادبیات سینمایی نیفزودهاند و جز تجدید چاپ نوشتههای قدیمی خود تقریباً فعالیتی ندارند. حسن حسینی باید که خود این مهم را بیش از همه ما درک کرده باشد. در سالهای96 و 97 که به اتفاق او و دیگر دوستانمان به دعوت خسرو دهقان در گروه داوری جشن کتاب سال سینمای ایران حضور داشتیم، دغدغه اصلی ما، با وجود کثرت آثار ترجمهای و تألیفی، کسب اجماع کامل بر سر حتی یک کتابِ ترجمه یا تألیفی برای معرفی بهعنوان اثر برگزیده به مفهوم واقعی کلمه بود؛ چنانچه حتی ناچار شدیم تعداد عنوانهای برگزیده را بهشدت کاهش دهیم. در چنین فضا و موقعیتی کتاب حسن حسینی مانند نگینی تابنده بر حلقه خالی ادبیات سینمایی مینشیند و روح تازهای در کالبد آن میدمد. پس ما حق داریم از این اتفاق نادر اینچنین ذوق زده شویم. البته رویکرد یگانه حسینی در تألیف و نگارش این کتاب آن را قابل ردهبندی در بخش کتابهای تئوریک و تحلیلی هم کرده است.
ادبیات سینمایی ایران در سال1306 با انتشار متن فیلمنامهای با عنوان «شاه ایران و بانوی ارمن» شروع شد، اما نخستین کتاب مربوط به سینمای ایران در سال1339 توسط حمید شعاعی منتشر شد و در طول 60 سال افراد زیادی از آدمحسابیهای این عرصه تا افراد کممایه و متقلب و کپیکار در این زمینه کار کردهاند. اما مثل تمام تلاشهای فرهنگی جز تعدادی انگشتشمار بقیه عاقبت بهخیر و ماندگار نشدند. از ابتدای دهه60 تا اوایل دهه80 که بهعبارتی دوران طلایی ادبیات سینمایی محسوب میشود، آثار بهیادماندنی پرشماری مخصوصاً در مورد فرهنگنامهها و تاریخ سینمای ایران و البته جهان به یادگار مانده که حسن حسینی پایههای محکم اثرش را بر شانههای این آثار بنا نهاده است. با توجه به تجربه فعالیت مختصری که در تألیف این دسته کتابها دارم، این کار، انرژی، انگیزه، زمان، طاقت، حوصله و حتی از خودگذشتگی بدون چشمداشتِ فراوانی میطلبد و عشق به فرهنگ و سرزمین مهمترین موتور محرک دستاندرکاران آن است. بنابراین کمرنگشدن گرایشهای فرهنگی در جامعه، بهویژه سرانه مطالعه و بیاهمیت بودن فرهنگ و البته همهچیز بر متولیان امر، بیش از ناچیزبودن انتفاع مادی از این فعالیتها، در فراری دادن افراد ممتاز از این حوزه نقش داشته و دارد. با وجود این بیمهری ملی، امروز ادبیات سینمایی دارای مجموعهای غنی از منابع در مورد مسائل و موضوعات سینمای ایران است. فرهنگهای متنوعی درباره فیلمهای سینمایی، مستند، کوتاه، کتابها و مقالهها، پوسترها، عکسها، جشنواره، کارگردانان و بازیگران و سایر عوامل سینمای ایران در دوران پیش از انفجار اطلاعات با زحمت فراوان و با غلبه بر تیغ سانسور گرد آمدهاند که نبودشان جبرانناپذیر بوده و تا حدی زخمهای ناشی از معضلات فرهنگی امروز را التیام میدهد.
اما این روزها انتشارات سینمایی، قصه پر غصهای دارد. در غیاب تکستارههایی مانند راهنمای فیلم سینمای ایران، انتشار کتابهای جعلی، بیشناسنامه و فاقد کارایی با تیراژهای صد یا دویستتایی رونق فراوان دارند که بهندرت به ویترین کتابفروشی راه پیدا میکنند. این کتابها اغلب از انبار ناشرانی که هزینه چاپ و انتشار آن را از خود نویسنده دریافت کردهاند به یکی از اتاقهای منزل خود نویسنده منتقل میشوند و سپس بهعنوان هدیه ارزان و البته با پرستیژ در مناسبتهای مختلف به افراد فامیل و آشنا تقدیم میشود. در این شرایط تعداد عناوین کتابهای منتشرشده در یک سال گاه از عدد مجموع کتابهای منتشرشده در طول سالهای پیش از انقلاب بیشتر میشود. در چنین اوضاعی انتشار کتابی که نویسنده و همکاران فرهیختهاش و ناشر حرفهای و بافرهنگش -محمدمهدی فخریزاده- تمام همت و تجربه خود را صرف انتشار کتاب نفیس و خوشباطن و نیکو ظاهری کردهاند، بیهیچ تعارفی یک رخداد فرهنگی بزرگ محسوب میشود و باید مغتنم شمرده شود.