خطر از یاد رفتن کرونا در روز مادر
امروز خیلیها برای مادرانشان هدیه خریدهاند و خودشان را مهمان او کردهاند اما عدهای هم هستند که میگویند سلامتی مادر برایشان مهمتر از دیدار است
لیلی خرسند_روزنامه نگار
کرونا هنوز هست و کشته میگیرد، جیبهایمان هم که خالی است؛ در این شرایط میشود برای مادرانمان هدیهای بگیریم، میتوانیم جشنی برپا کنیم یا مثل همه سالهای گذشته پای سفرهای بنشینیم که همیشه با آبوتاب از طعم غذاهایش برای بقیه تعریف کردهایم؟ یا حتی دست خالی هم که شده بهخودمان این اجازه را میدهیم در خانه مادری را باز کنیم و بوسهای بهگونههایش بزنیم؟ اگر احساس را بگذاریم کنار، منطقمان باید قاطعانه بگوید نه نمیشود، اما خیلیهایمان با ژستی حق به جانب میگوییم: «مگر میشود روز مادر کنار مادر نبود؟»، آنها که هنوز کرونا را باور ندارند، کسانی که از کرونا و محدودیتها خسته شدهاند، برای روز مادری نقشه کشیدهاند؛ یا همان روز چهارشنبهخودشان را مهمان خانه مادر کردهاند یا برای روز پنجشنبه و جمعه برنامه گذاشتهاند. بعضیها حتی پیشواز هم رفتهاند و تعطیلات آخر هفته قبل مادرشان را سورپرایز کردهاند. شاید پاساژها و خیابانهایی که پاتوق خرید هستند، امسال مثل هر سال شلوغ نیست، اما رسم هدیه دادن پابرجاست، بعضی اینترنتی خرید کردهاند و بعضیکارت هدیه گرفتهاند. یک عده هم پول کنار گذاشتهاند و به انتظار آینده و روزهای خوب هستند تا برای مادرشان خاطره بسازند. اما باز هم هستند کسانی که سلامتی مادرشان برایشان مهمتر از هر چیزی است، حتی دیدن روی مادری که ماههاست حسرتش را دارند. کسانی که ازدواج نکردهاند و به همراه پدر و مادرشان زندگی میکنند، مشکلی برای اینکه کنار مادرشان باشند، ندارند اما آنها که مستقل هستند باید برای رفتن به خانه مادر برنامهریزی کنند. امسال روز مادر روز کاری است. محدودیتهای تردد شبانه هم مسئله دیگری است. بهخاطر همین اکثر افراد ترجیح میدهند یا عصر مهمان مادر باشند یا روز چهارشنبه در تماس تلفنی تبریک بگویند و دیدار را به یک روز دیگر موکول کنند. زهرا دختر خانه است و باید به همراه مادر از برادرها میزبانی کند؛«هر سال شام دور هم جمع میشدیم اما امسال نمیشود. خانه یکی از برادرهایم خیلی به ما دور است. احتمالا او عصر چهارشنبه برای تبریک بیاید ولی برادر بزرگترم که چند کوچه بالاتر از ما زندگی میکند، شام مهمان ماست.» زهرا اینترنتی برای مادرش عطر خریده، با بویی نوستالژیک که روزهای جوانی را به یاد مادر میآورد اما خبر ندارد که برادرها چه هدیهای برای او دارند. مشکل تردد خیلیها را مجبور کرده تا ناهار مهمان مادرانشان باشند. فرزانه برنامه چیده پنجشنبه خانه مادر خودش باشد و جمعه خانه مادرشوهر؛ «کرونا ظهر خواب است، شب بیدار میشود.»
چرا پولت را هدر دادی؟
امسال خرید کردن با اوضاع مالی فعلی یک کم سخت است. خیلیها مجبور شدهاند ارزش مالی هدیهای را که میخرند، پایینتر بیاورند تا با جیبشان هماهنگ باشد؛ مثلا امیر که پارسال در سفر به ترکیه برای مادرش 2دست لباس خریده بود امسال 200تومان در پاکت گذاشته؛ «میدانم خیلی کم است و نمیشود با این پول چیزی خرید اما ماشینام خراب شد و مجبور شدم عوضش کنم. الان دیگر کفگیر ته دیگ خورده. انشاءالله سال بعد جبران میکنیم.» امیر دلیل دیگری هم برای نخریدن هدیه دارد؛ «هر چیزی میخرم یک ایرادی میگیرد.» چرا پولت را هدر دادهای؟ من که همه چیز دارم، اینها را برای چه خریدهای؟ و... اینها همه واکنشهای مشترک مادران به هدیههایی است که در روز خودشان میگیرند. بهخاطر همین واکنشهاست که خیلیها یا ترجیح میدهند چیزی نخرند یا اینکه برنامه دیگری برای مادرشان داشته باشند. سامان سالهاست که به جز گل و شیرینی برای مادرش چیزی نخریده است؛ «هر چیزی میخرم، میگوید این را چرا خریدهای، چرا پولهایت را هدر دادهای و... خیلی توی ذوقم میخورد و بهخاطر همین چیزی نمیخرم، او هم دلگیر نمیشود.» اما چرا مادران بیشتر کادوهایی که بچههایشان میخرند، پس میزنند؟ شاید حرفهایی که محسن میزند، دلیل اصلی این رفتار آنها باشد؛ «شاید بهخاطر این است که ما نیازهایشان را نشناختهایم. شاید برای مادر من مهم این است که قفل دری را که خراب است، درست کنم، یا ببینم چرا کفشاش پایش را میزند. ما خودمان خیلی راحت رستوران میرویم اما به این فکر نکردهایم شاید مادرمان در عمرش یکبار هم رستوران نرفته، جاهایی دوست دارد برود که تا حالا نرفته. باید مادرها را دید و نیازهایشان را شناخت، نیاز مادری که پیرچشمی دارد، این است که لامپهای خانهاش را قوی کنیم و... و از همه مهمتر اینکه مادران گوش شنوا میخواهند. عزیزی را میخواهند که وقتی حرف میزند همه حواسش به او باشد، نه اینکه با موبایل بازی کند یا چشمش به تلویزیون باشد.»
مادرم یا مادرش؟
کسانی که متاهل هستند با 3مسئله روبهرو هستند، بهخصوص مردان؛ روز مادر در خانه خودشان بمانند و برای مادر خانه جشن بگیرند، خانه مادر همسر بروند یا خانه مادر خودشان. مهناز خودش مادر است ولی هر سال روز مادر پیش مادر همسرش است؛ «در همه مناسبتها خانه پدر و مادر شوهرم هستیم. شوهرم خواهر ندارد. پدرم موقعی که زنده بود، همیشه میگفت هر مناسبتی که شد پیش خانواده شوهرت باش. خانواده خود ما پرجمعیت است و پدرم میگفت ما هیچ وقت تنها نمیمانیم. من به وصیت او عمل میکنم، روز مادر، روز اول عید نوروز یا مناسبتهای دیگر به مادرم زنگ میزنم، تبریک میگویم و چند روز بعد به او سرمیزنم.» مهناز هنوز برای مادرشوهرش هدیه نخریده؛ «سر کار میروم و فرصت نکردهام. شاید پول هدیه دادیم.» اما خودش چه؟ «من کنار خانوادهام شادم. به من هم تبریک میگویند و همسرم برای من هم هدیه میخرد.» سعیده هم حتما باید هم به مادرش سر بزند و هم مادر همسرش؛ «یک روز خانه مادرم میروم و یک روز خانه مادر همسرم. باید با خودشان هماهنگ کنیم. برای خرید هدیه هم اول صحبتهایشان را مرور میکنم تا ببینم درباره اینکه به چه چیزی نیاز دارند، صحبتی کردهاند یا نه. یا آشپزخانههایشان را میبینم که کموکسری نداشته باشند. الان میدانم که مادرم پیشدستی لازم دارد و برایش میخرم. برای مادر همسرم هم باید با خود همسرم مشورت کنم. احتمالا پول میدهیم.»
برویم سفر
خیلی از مادرها از خانه ماندن خسته شدهاند. یک سالی است که سفر نرفتهاند و تدارک یک سفر شاید بهترین هدیه باشد. زهرا که این برنامه را برای مادرش دارد؛ «چند ماهی است که مادرم دیگر تاب خانه ماندن را ندارد. از وقتی کرونا گرفت، حتی برای خرید روزانه هم از خانه بیرون نرفت، بهخاطر همین بیقراریاش بیشتر شد. دلش خانه پدری در شهرستان را میخواهد که الان تا زانو در برف است. میدانم که هیچچیز به اندازه سفر حالش را خوب نمیکند بهخاطر همین میخواستم دست مادر و پدرم را بگیرم و به مناسبت روز مادر آنها را از شهر بیرون ببرم. کاشان یکی از بهترین گزینههاست؛ هم نزدیک است هم رستورانهای والدینپسند دارد. یک روزه هم میشود رفت و از هوای آلوده تهران هم کمی دور شد. » نسرین هم همین قصد را دارد البته برای دوران بعد از کرونا برنامه چیده؛ «روز مادر برنامه خاصی نداریم. امسال در خانه میمانم، برایش کیک میپزم، یک پولی هم کنار میگذارم تا وقتی که کرونا تمام شد، با هم سفر برویم و این پول را در سفر خرج کند.»
سورپرایز در سورپرایز
سمیه هر سال روز مادر به خانه پدری میرفت اما امسال ترجیح داد مادرش را به خانه خودش بکشاند و سورپرایزش کند؛ «یک هفته قبل برنامه چیدم. خیلی وقت بود که مادرم خانه ما نمیآمد. به همین بهانه او را شام دعوت کردم. دلم میخواست جشن بزرگتری بگیرم اما بهخاطر کرونا نمیشد. خواهر و برادر خودم و دو خواهر همسرم دعوت بودند. یک دورهمی کوچک بود. شامی که دوست داشت، پختم، همگی با هم چند دست لباسهایی را که لازم داشت، خریدیم. کار خاصی هم نکردیم، شام و شیرینی خوردیم.» همسر سمیه برای خود او هم برنامهای خاص دارد؛ قرار است که روز مادر در سفر باشند؛ «چند وقت بود که سفر نرفته بودیم، قرار است که هوایی عوض کنیم.» همسر سمیه امسال مادر خودش را هم سورپرایز کرد؛ «هر سال برای او هم لباس میخریدیم یا اینکه با خواهران همسرم برایش طلا میگرفتیم اما امسال سورپرایز شد. چند وقت بود که میگفت مبل و تختم نیاز به تعمیر دارند. همسرم مبل و سرویس خواب نو برایش خرید و یک دفعه دم خانهاش فرستاد. خیلی خوشحال شد.»
مگر کرونا رفته؟
هنوز خیلیها پروتکلهای بهداشتی را سفتو سخت میگیرند و با کسی رفتوآمدی ندارند، حتی با مادرهایشان. خانم شریعتمداری روز مادر هم خانه میماند؛ «در روزهای کرونایی لزومی نمیبینم که برنامهای داشته باشم. مادرم فوت کرده، مادر شوهرم سنش بالاست، من نمیتوانم سلامتی او را به خطر بیندازم. شاید فقط پسرش به دیدنش برود. من تلفنی روزش را به او تبریک میگویم. بچههای خودم هم که کنارم هستند. به آنها هم گفتهاند در این شرایط نیازی نیست که بیرون بروند و برای من هدیه بخرند.»
فقط محبت
بعضیها هم بهترین هدیه را محبت میدانند. نه اینکه اعتقادی به هزینه کردن نداشته باشند، نظرشان چیز دیگری است، مثل داوود؛ «کادو حال آدم را خوب میکند و خودمام هم خیلی دوست دارم کادو بگیرم. اما هیچی بهتر از محبت کردن نیست، اینکه به مادرت زنگ بزنی، بهش بگویی دوستات دارم و دستات را میبوسم. دوست داشتم مادرم زنده بود یک شاخه گل قرمز هلندی برایش میخریدم اما نه او نه مادر همسرم زنده نیستند. من خودم ترجیح میدهم در این روز همه جمع شویم یک مبلغ ناچیز بگذاریم برای کسانی که حسرت خوردن یک ساندویج را دارند، کاری کنیم. حال آدم با این کارها هم خوب میشود.» مادر و مادرشوهر مهینخانم هم در بهشت زهرا(س) خوابیدهاند؛ «هر سال روز مادر سرخاکشان میرفتم و فاتحه میخواندم اما از وقتی کرونا آمده جایی نرفتهام. الان هم ترجیح میدهم از راه دور بهشان این روز تبریک بگویم و برایشان فاتحه بخوانم.» او هم از بچههایش فقط محبت میخواهد؛ «در این کرونایی لازم نیست بیرون بروند و چیزی بخرند. بگویند دوستم دارند، کافی است.»
خیلیهایمان با ژستی حق به جانب میگوییم: «مگر میشود روز مادر کنار مادر نبود؟»، آنها که هنوز کرونا را باور ندارند، کسانی که از کرونا و محدودیتها خسته شدهاند، برای روز مادری نقشه کشیدهاند؛ یا همان روز چهارشنبهخودشان را مهمان خانه مادر کردهاند یا برای روز پنجشنبه و جمعه برنامه گذاشتهاند. بعضیها حتی پیشواز هم رفتهاند و تعطیلات آخر هفته قبل مادرشان را سورپرایز کردهاند. شاید پاساژها و خیابانهایی که پاتوق خرید هستند، امسال مثل هر سال شلوغ نیست، اما رسم هدیه دادن پابرجاست