نام همهی ما دوچرخه است
وقتی نمیدانیم چگونه باید کسی را صدا زد، استعاره میسازیم. وقتی میخواهیم با خودمان حرف بزنیم، آینه در دست میگیریم. گاهی هم که با آدمهای بیشماری طرف هستیم و نمیشود برای جلب توجه همه، فقط اسم یک نفر را صدا زد، نامی را انتخاب میکنیم که مخاطبش هم بیشمار باشد. حالا بیایید چند ثانیه نام دوچرخه را آنقدر ساده تصور کنیم که فقط یک نام باشد. نامی که وقتی به دیوار تکیه داده یا وقتی چرخش میچرخد، فرقی نداشته باشد با زمانیکه پنچر شده است. واژهای که در واژهنامه هم تعریف سادهای دارد. وسیلهای که دو چرخ دارد و یک فرمان و دو پدال.
تا بهحال به این فکر کردهاید که اگر دوچرخه فقط یک نام باشد، پس چرا ما به هرمناسبتی با او حرف میزنیم و هرسال تولدش را تبریک میگوییم؟ اینهمه دوچرخه در دنیا هست. آخر چه فرقی میکند کدامشان چه روزی متولد شدهاند؟ وقتی دوچرخههای دیگر مهم نیستند پس چرا تولد دوچرخه برای ما مهم است؟ چرا چرخیدن چرخهایش ضرورت دارد؟ چرا برای اینکه زنجیرش نیفتد باید همیشه مراقب بود و آهسته و پیوسته رکاب زد؟بگذارید راحتتان کنم. دوچرخه نام کسی نیست، اما نام همهی ما دوچرخه است. ما با اسم دوچرخه در حقیقت خودمان را صدا میزنیم. 20سال است که دوچرخه نام هزاران نویسنده و شاعر و خبرنگار افتخاری بوده. عکاسانی که شاتر دوربینشان، صدای پدالهای دوچرخه را داشته. تصویرگرانی که قلمشان نقاش خاطرات دوچرخه بوده. نگاه کنید، دوچرخه همیشه خود ما بودهایم. ما که همین حالا هم هستیم. ما که در آینده هم خواهیم بود، اگر همیشه همرکاب باشیم.
الهه صابر، 27ساله از تهران