2هزار سال تنهایی
«سمندون»؛ دیو درمانده دوستداشتنی
محمد مسعود احدی
زمانی که برنامههای کودک هنوز به ویروس «دست و جیغ و هورا» مبتلا نشده بود و عموها و خالههای رنگارنگ جعبه جادو را تسخیر نکردهبودند، گاهی سریالهایی نسبتا جذاب برای کودکان ساخته میشد که به شعور مخاطب احترام میگذاشت و درک و فهم او را دستکم نمیگرفت. «سمندون» که در سال1374 از شبکه دوم سیما پخش شد از سریالهایی بود که در این رده قرار میگرفت. این مجموعه که ناصر هاشمی نویسندگی، کارگردانی و بازی در آن را به عهده داشت، داستان بچهدیو 2هزارسالهای بود زیرزمین خانهای قدیمی پنهانشده و در انتظار بازگشت مادرش به سرمیبرد. مرد جوانی که از اقوام صاحبخانه است، سهواً این بچهدیو را بیدار میکند و دردسرهای زیادی متحمل میشود تا او را از چشم دیگران پنهان کند. منوچهر اصلانی که به سبب جثه کوچکش، پارادوکسوار به رشید اصلانی معروف بود، پیش از این با کارگردانانی چون علی حاتمی و داریوش مهرجویی همکاری کرده بود اما بازی در نقش سمندون بود که باعث شهرت او در میان عامه مردم شد. جلالالدین معیریان که طراح گریم مجموعه بود، اصلانی را تبدیل به بچهدیو بانمکی کرد که با شیطنتهای شیرینش، سببساز ماجراهای جالبی میشد. بازی حمیدهخیرآبادی و داریوش اسدزاده در نقش عمه و شوهرعمه، توانست مخاطب بزرگسال را هم جذب داستان کند؛ زوجی که بعداً در سریال «خانه سبز» هم همبازی شدند. با وجود آمادهبودن فیلمنامه فصل دوم، صداوسیما به بهانه «ترس کودکان از ظاهر شخصیت سمندون» با ساخت ادامه اثر مخالفت کرد. یکی از دیالوگهای به یادماندنی این بچهدیو 2هزارساله این بود که «بابام میگفت از آدمیزاد بترس. اونا حقهبازن؛ به حرفشون گوش نده»!