تمایز تناسب
زویا پیرزاد در ادامه ساده نویسی نویسندگان، شکل متمایزی از این نوع نوشتن را ارائه داد
علیاکبر شیروانی
مثل همه عصرها، 10سال بعد به «چراغ ها را من خاموش میکنم» رسید و زویا پیرزاد در فهرست یکی از پرفروشهای داستانی ایران قرار گرفت. پیرزاد 3مجموعه داستان کوتاه و 2رمان منتشر کرد و به نسبت نویسنده کمکار و با این حال تأثیرگذار بود. بخشی از جذابیت آثار پیرزاد در روایتهایش ریشه داشت؛ روایت اقلیت، روایت گذشتههای نه چندان دور و نه چندان نزدیک، روایت گذار و روایت نوطبقههای دوران تحول اقتصادی. بخش دیگر و مهم شهرت پیرزاد در زبان و نثر نوشتههایش بود که کارهایش را ماندگار کرد. پیرزاد دنبالهای بر جریان سادهنویسی بود و در این راه ویژگی بارزش تناسب بود؛ تناسب محاوره و زبان رسمی، تناسب نثر محلی و رسمی و تناسب زبان زنانه و شاعرانه. پیرزاد و نثرش در میانه جریانهایی ایستاده بود که در داستاننویسی از چند دهه قبل آغاز شده بود و تمایزش در بیتمایزی بود و این ساده بهدست نمیآید. «اتوبوس غیراز من مسافری نداشت. راننده زیر لب آهنگی عربی زمزمه میکرد. از یاحبیبی و یاعزیزیها که از ته دل میخواند حدس زدم باید عاشقانه باشد. از جلو سینما تاج گذشتیم. انگار همین دیروز بود. هر جمعه دوقلوها را که هنوز خیلی کوچک بودند میگذاشتم پیش مادر و آرمن را میآوردم سینما تاج، توی خانه ساندویچ کالباس با جعفری و پیاز خردکرده درست میکردم که خیلی دوست داشت. عاشق کانادادرای نارنجی هم بود که حتماً باید خودش میرفت از بوفه سینما میخرید. با هم فیلم تماشا میکردیم و ساندویچ میخوردیم و میخندیدیم و وقت برگشتن دستش توی دستم فیلم را از اول تا آخر دوباره و سه باره تعریف میکرد. اتوبوس روبهروی مغازه ستاره آبی ایستاد. فکر کردم چند وقت است دستش را نگرفتهام؟ چند وقت است با هم سینما نرفتهایم؟ قبل از پیاده شدن به راننده گفتم: چه آهنگ قشنگی بود، خندید».