
منطقه جادوگر ممنوع

از قرار معلوم علی کریمی با مدیران و مالکان سپیدرود رشت هم به مشکل خورده است. مهمترین مساله طبق معمول عدم برآورده شدن تعهدات مالی باشگاه نسبت به بازیکنان و مربیان است. در این زمینه اخیرا کار به جایی رسید که سپیدرودیها بعد از بازی با ذوبآهن علیه مالکان باشگاه بیانیه امضا کردند و تصویر آن را در اختیار رسانهها قرار دادند. همچنین برخی از بازیکنان مشهورتر سپیدرود هم در این چند روز مصاحبههای تندی علیه مالکان انجام دادهاند که بسیار بعید است بدون هماهنگی با خود کریمی بوده باشد. اولینبار که بین کریمی و آقای مالک اصطکاک بهوجود آمد، مربوط به بعد از پیروزی سپیدرود بر سپاهان بود که باشگاه اعلام کرد به بازیکنانش پاداش میدهد. در آن زمان کریمی در نشست خبریاش به انتقاد از این موضوع پرداخت و مدعی شد هیچ کجای دنیا هیچ باشگاهی خبر و میزان پاداش بازیکنان را رسانهای نمیکند. به مرور اما با عدم اجرای تعهدات مالی، این شکاف عمیقتر شد و حالا بهنظر میرسد قصه جادوگر و سپیدرود را هم باید تمام شده دانست؛ حالا چه سپیدرود آخر فصل بماند و چه به دسته پایینتر سقوط کند.
بحران در سپیدرود، سومین تجربه ناموفق علی کریمی از زمان آغاز دوران مربیگریاش است. نخستین پروژه او مربوط به حضورش در کنار کارلوس کیروش روی نیمکت تیمملی بهعنوان دستیار بود؛ تجربهای که شکست خورد و ترکشهایش همچنان در قالب اختلاف شدید کریمی و کارلوس ادامه دارد. ظاهرا در آن زمان جادوگر به این نتیجه رسیده بود که از سوی مربی پرتغالی به اندازه کافی جدی گرفته نمیشود و البته وجود برخی نابهسامانیها در شیوه اداره امور تیمملی بهویژه از سوی فدراسیون فوتبال هم مزید بر علت شد تا او در آستانه جام ملتهای آسیا شغلش را ترک کند. پس از آن کریمی دوران سرمربیگری را شروع کرد و در اولین گام هدایت نفت تهران را پذیرفت. دیگر نیازی به یادآوری نیست که در مدت حضور آقای شماره8 روی نیمکت نفتیها، چه اتفاقات عجیبی بین او و مالک پیشین باشگاه رخ داد؛ ماجراهایی که به شکایت رسمی و امضای استشهاد محلی در خیابان منتهی شد و امروز با حکم کمیته انضباطی، کریمی را هم به یکی از طلبکاران میلیاردی نفت تبدیل کرده است. حالا هم داستان سپیدرود پیش آمده تا کلکسیون تجارب ناکام کریمی را کامل کند.
بر خلاف طغیانهای علی کریمی در دوران بازیگری که گاهی به کشمکش بین او و مدیران و مربیان منتهی میشد، بهنظر میرسد در دوران مربیگری، این «اصولگرایی» بیش از حد است که برای کریمی مشکلساز شده. او دلش میخواهد جایی که کار میکند، همه مسایل روشن و شفاف باشد و آدمها به موقع به تمامی تعهداتشان عمل کنند، اما میدانید که در فوتبال ایران چنین فضایی کمیاب و یا حتی تقریبا نایاب است. بنابراین طبیعتا هر جا که او میرود خیلی زود اختلاف به وجود میآید و کار بالا میگیرد. از حالا به بعد اگر کریمی در فوتبال ماند، مدیرانی که توانایی و بضاعت لازم را ندارند نباید صرفا با وسوسه اسم و رسم و استفاده از شهرت جادوگر به او نزدیک شوند و پیشنهاد همکاری بدهند؛ چرا که اگر بعد از شروع کار موفق به اجرای تعهدات و فراهم کردن شرایط مساعد نشوند، همین شهرت کریمی روی سرشان آوار خواهد شد. این مرد اهل سازشکاری، سکوت و عاقبتاندیشی نیست و بیتوجه به شرایط، هر لحظه آماده انفجار است.