• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
پنج شنبه 27 آذر 1399
کد مطلب : 119010
+
-

یلدا بی یلدا

یلدا بی یلدا

طوبا ویسه:

 اول، درباره‌ی چه حرف می زنید؟ شب یلدا خیلی دلتان خوش است، خیلی غم ندارید، خیلی الکی خوش هستید؟ چندماه است پدرم از کار بی‌کار شده. او آشپز است و یکی از آدم‌های مجرب در پخت پیتزا؛ اما رستورانی که در آن کار می‌کرد ورشکسته شده است. ما این‌روزها با مشکلات مالی فراوانی سر و کار داریم و مادرم هرروز با پدرم حرفش می‌شود.
دوم، گوشی تلفنم چند روز است خراب شده و من نمی‌توانم در کلاس‌های آنلاین شرکت کنم و هرروز غیبت می‌خوردم. تلفن‌ را برده‌ایم تعمیر کرده‌ایم، درست نمی‌شود. پدرم می‌گوید: «صبر کن تا عید وقتی عیدی گرفتم برایت یک گوشی نو می‌خرم...» با این حساب من تا عید یعنی سه ماه باید غیبت بخورم... و این خیلی برای من دردناک است.
سوم، خیلی از دانش‌آموزان کشور این‌روزها به‌خاطر نداشتن گوشی‌همراه و اینترنت از تحصیل باز مانده‌اند، اما به‌هرحال این‌روزها تمام می‌شود و همه به مدرسه برمی‌گردیم و دوران خوش دوستی‌ها و درس‌خواندن فرامی‌رسد. شب یلدا را هم می‌شود بدون آجیل و انار خوش گذراند و حرف زد و لطیفه تعریف کرد.
بیایید در شب یلدا یک قصه‌ی خوب برای هم بگوییم؛ از پدر و مادرها بخواهید خاطره‌های بامزه تعریف کنند. خودتان هم حتماً خاطرات بامزه دارید. حافظ هم بخوانید. بیایید به چیزهای خوب فکر کنیم؛ زندگی همیشه چیزهای خوب و بد را با هم دارد. بیایید فکر کنیم همه‌ی فنجان‌های خالی پر از هات‌چاکلت‌اند... و خالی  نیستند.

این خبر را به اشتراک بگذارید