خاطرهبازی ناب 50+ با پل گاسکوئین؛ مردی از جنس نبوغ
سرخوشی و عصیان
بهترین بود؛ بهترین زمان خودش. آنقدر خوب بود که میتوانست پس از طاقتفرساترین نودوچند دقیقه فوتبال هم برای آنچه خودش تخلیه انرژی مینامید، تنیس بازی کند. آنقدر خوب بود که میگفتند در خلقت اشتباهی رخ داده و یک بازیکن دو ششه بهطور عوضی خلق شده. البته مانند بیشتر بهترینها بهدست خودش نابود شد؛ با اسلحهای به نام الکل. بقیه- همه فوتبالیستهای دهه ۹۰ انگلیس که مقابل نبوغ او، عروسک دستسازی بیش نبودند- نمیدانستند چرا پل گاسکوئین میخواهد با خودویرانی، خودش را از دست آدمهای زمانش خلاص کند.
مرد هم گریه میکند
آنهایی که میگفتند مرد گریه نمیکند، باید لحظات بعد از خطای پل گاسکوئین روی توماس برتولد در گرماگرم نیمهنهایی جام جهانی ۱۹۹۰ را میدیدند. گازا پس از کارتگرفتن و از دستدادن بازی بعدی که میتوانست فینال باشد و نبود، بلافاصله گریه کرد؛ جلوی دوربینها. یکی از مردترین ستارههای فوتبال جزیره گریه کرد، پس ما تماشاگران تصاویر سیاه و سفید تلویزیونهای آن زمان و اسلافمان میتوانیم تا ابد با سر بالا گریه کنیم؛ چون گزینه «مردگریان فوتبالیست» با گاسکوئین به شعار زندگی خیلیها تبدیل شد.
این تصویر تکاندهنده
از پل جان گاسکوئین حرف میزنیم؛ هافبک طلایی فوتبال انگلیس در اوایل دهه ۹۰. چند سال قبل تصویر تکاندهندهای، او را نیمهبیهوش کنار سطل آشغالی در بیرون یک منزل نشان داد. شاهدان میگفتند التماس قطرهای الکل داشته است؛ آن هم از کسانی که روزی حتی هنر دیدن بازیهایش را هم نداشتند؛ حتی از تلویزیون. اگر این تصویر آخر او باشد- هرقدر هم اسفبار- تفاوت زیادی با نخستین تصویر مهم زندگیاش ندارد؛ زمانی که با چوب مادر از خانه بیرون رانده میشد. از سوزش زخم بیرونی تا درد زخم درونی، انگار فاصلهای نیست.
مردی که با عصیان آغاز کرد
10سالش بود که زد به دیوار عصیان. پشت فرمان نشست و یکی از صمیمیترین دوستانش را زیرگرفت و کشت. به دزد تقریبا ثابت سوپرمارکتها تبدیل شد، قمار را آموخت اما شکستن غرور را نه. بالاخره روزی ستاره بزرگی میشد اما انگار در پیشانینوشت پسر متولد ۲۷ می۱۹۶۷ حفظ غرور خیلی جلوتر از ثروت در دفتر ارزشها ثبت شد. گریه اول را زمانی سر داد که خبر مرگ دوست نیوکاسلیاش را برایش آوردند. با همان غرور قول داد روزی ستاره سیاه و سفیدها شود و شد؛ آن هم پس از اینکه ایپسویچ، این ستاره آینده را نخواست. هنوز مدرسهاش تمام نشده بود که پیراهن یکی از پرطرفدارترین تیمهای انگلیس را به تن کرد. پل هم تیکهای عصبی خاص خود را داشت اما عشق به فوتبال و آن قول به رفیق مردهاش، فرصت ناب فراموشی حتی لحظهای را فراهم میکرد. در فینال جام حذفی جوانان انگلیس در فصل ۸4-۱۹۸5 بهعنوان کاپیتان ۲ گل زد. بعد از مدت کوتاهی بهخاطر اضافهوزن، این پیام را از سرمربیاش، جکی چارلتون شنید؛ «در این دو هفته که از باشگاه اخراج میشوی، باید وزنت را کم کنی.» او این کار را انجام داد. برگشت و به هنرنماییهایش ادامه داد.
مردی با خانه
دوباره جریمه شد. در واکنش به این تصمیم، روی تراکتور یک کشاورز نشست و دور زد. باشگاه کم نیاورد و ۳ برابر قبل او را تنبیه کرد. اما برای امثال گازا که بیش از فکر با آن غریزه نابشان زندگی میکنند، تنبیهات بازدارنده صدبرابر کمتر از تلنگرزدن به غرورشان، عبرتآموز است. او حالا میتوانست خرج خانوادهاش را در بیاورد. آنها خانه آبرومندی میخواستند؛ خانهای در حد پل گاسکوئین حالا معروف. تاتنهام بیش از سایر خواستگاران فراوان این ستاره جدید، روانشناسی میدانست. وعده خانه را داد و گازا بهراحتی زیر قولش با منچستریونایتد زد!
آن نیمهنهایی شوم
در تاتنهام شاهد گل بهخودی دزواکر در فینال جامحذفی سال ۱۹۹۱ بود؛ رقابتی که در نهایت با برتری تیم او در پایان وقتهای اضافه بازی ورزشگاه ویمبلی مقابل ناتینگهام فارست پایان یافت. با شکستهشدن پای گری چارز توسط تکل خشن گازا، ضربه ایستگاهی گل شده حاصل از این خطا به وسیله استیورات پیرس و قرارگرفتن نام گازا در تیم منتخب فصل جام حذفی اتفاق افتاد. این اتفاق یک سال قبلتر در جام جهانی ۱۹۹۰ هم برای پل رخ داده بود. او در آن رقابتها، شوری بود که باید به شعور تیم رابسون متصل میشد. وقتی این دو وصله به هم چسبیدند، انگلیس پس از صعودی دشوار از گروهی شامل هلند، ایرلند جنوبی و مصر، با ضربه آزاد پلات در ثانیههای پایانی ۱۵دقیقه دوم وقت اضافه بازی یکهشتم نهایی، بلژیک را از پا درآورد، در مصاف با کامرون، نخستین آفریقایی حاضر در یکچهارم نهایی ادوار مختلف جام جهانی، به لطف داور، به نخستین نیمهنهایی جهانیاش از زمان قهرمانی در جام جهانی ۱۹۶۶ پرواز کرد. گازا در اواسط بازی اکثرا نفرینشده برای انگلیسیها، مقابل آلمان اخطار گرفت. آنقدر از فینالیستبودن تیمش اطمینان داشت که بهخاطر از دستدادن بازی نهایی گریه کرد.
مرد لاتزیو
سال۱۹۹۲، معدود روزنامههای دارای صفحه ورزشی اینور آب تیتر «سینیوری و گاسکوئین در لاتزیو» را به معرض دید مخاطبان گذاشتند و ما بدون اینکه تلفظ درست اسم سینیوری را بدانیم، لاتزیو را با گاسکوئین شناختیم؛ تیمی با هواداران هرج و مرجطلب؛ درست مانند خود گاسکوئین. برای سر برآوردن بت جدید، شکستهشدن بت قبلی لازم بود. نستای خیلی جوان بر همین اساس در نخستین جلسه تمرینی گازا، پای ستاره را شکست، نشست و مقابل پل زمینخورده زانو زد. اشک ریخت. گاسکوئین برگشت و در داربی رم گل زد اما نستا سالها بعد ستاره جایگاه اختصاصی طرفداران لاتزیو شد. مهربانی او کجا، نبوغ، جنون و عصیانگری گازا کجا. برای دیوانههای فوتبال، دومین، سومین و چهارمین صفت بیش از اولی ارزش دارد.
انتقام گازا
مصدومیت پشت مصدومیت. گازا سال۱۹۹۶ به رنجرز پیوست تا بلکه روزهای تلخ ایتالیا را بهدست فراموشی بسپارد اما انگار آنقدر خاطرات بدی از ایتالیا، همسایه دیوار به دیوار واتیکان (مقر رهبر کاتولیکهای جهان) داشت که به محض گلزنی در داربی رنجرز و سلتیک، یک دل سیر از کاتولیکها انتقام گرفت. گل زد و برای خوشحالی، یکی از آداب کاتولیکها را جلوی چشم هوادار تماما کاتولیک سلتیک به سخره گرفت. جریمهای ۲۰هزار پوندی نصیبش شد و سرانجام از سلتیک هم جدا شد. کریستال پالاس، میدلز بورو، اورتون و بارنزلی باشگاههای بعدی او نام داشتند.
مردی که ماند
دنیا برای چه کاری او را اینقدر ذلیل کرده؟ شاید مقصر خودش باشد. بکام برای گاسکوئین کلینیک اجاره کرد. گازا پس از حدود ۶دوره درمانی گفته، نمیتواند الکل را کنار بگذارد. گازا الان 53ساله است. او در ۴۶ سالگی در یک برنامه زنده تلویزیونی بار دیگر مردانه گریه کرد، دستانش لرزید. گفتند چند روز قبلتر رفیقش دست در دست او گذاشت و درگذشت. زندگی گازا، اعوجاجی از عصیان، نبوغ و سرخوشیهای لحظهای بود. گازا که برود، دیگر خاطره کتانی فوتبال ژاپنی ما که به عشق او پاشنههایش را ور میکشیدیم، سیاه و سفید شده. سالها بعد وقتی خودمان سیاه و سفید شویم، او دوباره برمیگردد؛ وقتی نسل به نسل به بچههایمان خواهیم گفت اگر در فوتبال خیابانی که نه، بازیهای کامپیوتریشان باختند، سرشان را بالا بگیرند و گریه کنند. گاسکوئین از آن بعد از ظهر داغ نیمهنهایی جام جهانی۱۹۹۰ تا همیشه خواهد ماند؛ تا همیشه... .