آغاز بحران دودمان
هوشنگ نهاوندی، 5 آبان 1355، از ریاست دانشگاه تهران برکنار شد
حمیدضا محمدی
از واقعبینترین رجال پهلوی است. او که سالها در بالاترین مناصب حضور داشت، در دولت منصور، وزیر آبادانی و مسکن بود و در دولت شریفامامی، وزیر علوم و آموزش عالی. 3سال پایانی دهه40، ریاست دانشگاه شیراز و نیمهنخست دهه50، ریاست دانشگاه تهران را تجربه کرد و تا آجودانی کشوری شاه و ریاست دفتر مخصوص فرح پیش رفت.
هوشنگ نهاوندی در سالهای بعد از انقلاب، کتابی در فرانسه نوشت که «محمدرضا پهلوی، آخرین شاه» نام داشت و در آن، اگرچه تعریف و تمجید از شاه بسیار دارد اما نقاط عطفی هم دارد که نشان از واقعگرابودن او دارد. مثلا درباره جشنهای 2500ساله، این نکته که «محمدرضاشاه میخواست که مراسم تختجمشید، سال کورش کبیر [سال 1350]، مظهر اعتلای قدرت و نمایانگر ترقیات و تحولات ایران باشد. شاید چنین هم شد. اما مراسمی که در تختجمشید برپا شد و نحوه انجام آنها نقطه آغاز بحران دودمان پهلوی نیز بود» و اینکه «در پایان سال کورش کبیر، محمدرضا پهلوی در اوج و اعتلای قدرت خود و درخشش دوران پادشاهیاش بود و در آغاز همه تضادها و پیچیدگیهایی که به رویهاش در برابر انقلاب اسلامی منتهی شد»، تأکید کرد.
او جز آنکه از رویه این مراسم انتقاد کرد که «اگر خیمهگاه تختجمشید را نمیساختند. برگزاری مهمانی شام را بهعهده یک رستوران فرانسوی نمیگذاشتند و 200خدمتکار از یک شرکت فرانسوی نمیآوردند که دربار و مهمانسراهای بزرگ تهران، اصفهان و شیراز میتوانستند به آسانی تأمین کنند، افکار عمومی در ایران مشوش نمیشد و جشنها به هدف اصلی خود میرسید. در آن صورت ایران میتوانست همه توجه را به سرآمدان خود و قدرت تشکیلاتی و اجراییاش جلب کند»، بهسراغ فرح هم رفت که «متأسفانه جنبههای دیگری از رویه شهبانو مورد انتقاد فراوان مردم بود. در درجه اول، تجملدوستیاش. افکار عمومی، بهحق، وی را مسئول بعضی انحرافاتی میدانستند که در مراسم تختجمشید و بهویژه پذیراییهای آن روی داد.»