• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
چهار شنبه 21 آبان 1399
کد مطلب : 115444
+
-

سفر بخیر سرهنگ

محمود یاوری، نماد استمرار و ماندگاری در فوتبال ایران در سن ۸۱سالگی درگذشت

سفر بخیر سرهنگ

مجتبی هاشمی- روزنامه‌نگار

1-  سرد و بی حرکت، مثل مجسمه؛ دستش را زیر چانه گذاشته بود و با قیافه‌ای مبهوت به اتفاقات میانه میدان نگاه می‌کرد. همزمان صدای گزارش عادل می‌آمد«محمود یاوری همینجور مونده! توی این هفتاد سالی که از خدا عمر گرفته و چهل پنجاه سالی که توی فوتبال بوده فکر می‌کنم هرگز چنین صحنه‌هایی ندیده...» فروردین‌ماه سال90 بود و من نمی‌دانم امروز بیستم آبان 99، در روز درگذشت محمود یاوری، چرا اولین و روشن‌ترین تصویری که از جناب‌سرهنگ جلوی چشمم می‌آید همان تصویر بازی تیمش با پرسپولیس است. آن طرف سوشا و اشپیتیم، سپهر و سکوبرت و ماتیوس و بقیه، جنگ 72ملت را وسط میدان آزادی راه انداخته بودند اما این طرف حال مربیان 2 تیم اندازه یک آزادی تفاوت داشت. علی دایی با شمایل یک سردار جنگی وسط میدان فریاد می‌کشید، آن وقت سرهنگِ قصه ما دست را زیر چانه گذاشته، انگشت سبابه را روی گونه‌ها فشار می‌داد و تمام علامت سوال‌های دنیا را ریخته بود توی چشمانش.
2-  محمود یاوری پاییز1318 در اصفهان به دنیا آمد و بعد از اینکه همه شهرهای ایران را چرخید پاییز1399 در همان شهر از دنیا رفت. حدود 10سال از زندگی پربار 81ساله‌اش به بازی کردن در تیم‌های شاهین (سپاهان) اصفهان و پاس تهران گذشت اما آنقدر زود مربی شد و آنقدر در این حرفه تداوم و ماندگاری داشت که بیشتر با این بخش از کارنامه حرفه‌ای‌اش شناخته می‌شود. مربیگری را از سن 30سالگی در ذوب‌آهن آغاز کرد و بعد از 2سال به سپاهان رفت تا به مدت 8سال هدایت این تیم را بر عهده بگیرد. بعد از یک دوره کوتاه در برق شیراز، دوباره به سپاهان برگشت و 2سال دیگر زردپوشان را هدایت کرد تا طولانی‌ترین دوران حضورش در یک تیم را در باشگاهی سپری کرده باشد که فوتبال را از آنجا آغاز کرده بود. از سال49 تا 93 به مدت 44سال در 19تیم مختلف مربیگری کرد و 27بار بین تیم‌های مختلف جابه‌جا شد. رزومه مربیگری او از افتخارات ملی هم خالی نیست. او سال63 روی نیمکت تیم ملی نشست و در 6بازی 6پیروزی کسب کرد تا تیم‌ملی را به جام ملت‌های 1984 سنگاپور برساند. اما برای دور نهایی از تیم کنار کشید و ایران با هدایت ناصر ابراهیمی به مقام چهارم رسید. بعد از اصفهان، دومین شهر محبوبش شیراز بود و یکی از جذاب‌ترین تیم‌های عمرش را هم در همان شیراز ساخت. در 4مقطع روی نیمکت برق شیراز نشست و در 3مقطع مختلف نیز هدایت فجرسپاسی را برعهده گرفت تا در مجموع 8سال را در شیراز بگذراند و آنجا را به عنوان شهر دوم خودش به ثبت برساند. او مجموعا در 11شهر مختلف ایران مربیگری کرد و به قول خودش در تمام این شهرها خانه داشت چون آنجا را شهر خودش می‌دانست.
3-  یکی از بهترین تیم‌هایی که در عمر مربیگری‌اش ساخت، برق شیراز بود که در دهه70 با داریوش یزدانی، استواری، مهربان، رنجبران و... نمایش‌های جذابی در لیگ آزادگان داشت. آن روزها برق با صدای سنج و دمام روی سکوها و جلوه‌گری جوانان تکنیکی شهر روی زمین چمن می‌درخشید و اصفهانی‌ها حسرت موفقیت مربی لژیونر خود را در شهری غریبه می‌خوردند. سرهنگ سال‌ها بعد در بوشهر هم خاطرات ماندگاری را رقم زد و شاهین بوشهر یکی از معدود فصل‌های خوب و خاطره‌انگیزش در لیگ ایران را با هدایت او در لیگ نهم به خاطر می‌آورَد. جایی که پیروزی درخشان 4 بر یک مقابل پرسپولیس به آیکون آن فصل برای بوشهری‌ها تبدیل شد. در آن روز هم حریف سرهنگ روی نیمکت پرسپولیس، علی دایی بود. یاوری البته یک برد تاریخی دیگر هم مقابل پرسپولیس دارد که آن هم به دلیل دیگری در تاریخ ثبت شده است. در فصل 78-77 لیگ آزادگان وقتی علی پروین در بازگشت دوباره به پرسپولیس رکورد تاریخی 14پیروزی متوالی را رقم زد، کسی که بعد از 14بازی توانست ترمز آن تیم رویایی را بکشد کسی نبود جز همین محمودخان یاوری. سرهنگ آن سال مچ علی پروین را خواباند و مقابل حریف مغروری که حتی با نتیجه تساوی هم غریبه بود 2 بر یک پیروز شد. کارنامه سرمربیگری محمود یاوری با این خاطره‌ها و بازی‌های ماندگار شکل می‌گیرد. او به‌عنوان سرمربی هرگز در فوتبال ایران جامی نبرد اما بارها جام‌داران را شکست داد و در طول سالیان دراز به نماد تداوم و ماندگاری در فوتبال ایران بدل شد.
 4- مردی که هیچ‌یک از شکست‌ها و نامرادی‌های این فوتبال نتوانسته بودند او را از میدان به در کنند، بالاخره به حکم بیماری در 75سالگی از میادین فوتبال فاصله گرفت. سال‌های آخر عمر سرهنگ به مبارزه با بیماری گذشت و جای خالی‌اش در فوتبال ایران به وضوح احساس می‌شد. او را علاوه بر پیروزی‌ها و شکست‌ها، با جدیت و صلابت خاصش در برخورد با بازیکن‌های جوان و حاشیه‌هایشان به خاطر خواهیم آورد و با بذله‌گویی‌هایی که هرازگاه از دل آن دیسیپلین نظامی بیرون می‌زد و چهره جذاب‌تری از پیرمرد می‌ساخت. و البته با دست زیر چانه زدن و تماشا کردن میدان جنگ، در روزی که همه داشتند تعریف جدیدی از «بازی جوانمردانه» ارائه می‌دادند. او همچنان دست زیر چانه زده و نگاه‌مان می‌کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید