• یکشنبه 3 تیر 1403
  • الأحَد 16 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 23
پنج شنبه 1 آبان 1399
کد مطلب : 113827
+
-

ناگفته‌های خواندنی مراحل معالجه محمدرضا شجریان در گفت‌وگو با دکتر حسن عباسی، پزشک معالج استاد

آوازم را استاد در اتاق عمل شنید

آوازم را استاد در اتاق عمل شنید

مهرداد رسولی

درگذشت استاد آواز ایران آنقدر دردناک است که به این زودی از حافظه اهالی هنر و طرفداران پرتعداد او پاک نخواهد شد. محمد رضا شجریان، فخر موسیقی اصیل و سنتی ایران سرانجام پس از دو دهه مبارزه با سرطان، دنیای فانی را وداع کرد، اما سبک و سلوک او به عنوان یکی از مفاخر هنر ایران و کسی که نزدیک به 20 سال با سرطان مبارزه کرد تا سال‌ها بعد یک الگوی تمام عیار برای اهالی هنر خواهد بود. دکتر حسن عباسی، یکی از پزشکان معالج محمدرضا شجریان و کسی که در آخرین ماه‌های عمر استاد آواز ایران منبع و مرجع مطمئنی برای جویا شدن حال عمومی ایشان بود معتقد است استاد شجریان تا آخرین روزهای عمر به طور شگفت انگیزی شور زندگی داشت و یک نمونه تمام عیار برای همه کسانی است که با بیماری‌های مهلک و صعب‌العلاج دست و پنجه نرم می‌کنند. گفت‌وگو با دکتر عباسی دوست و پزشک معالج محمدرضا شجریان مملو از ناگفته‌هایی درباره جزئیات بیماری و روند درمان استاد فقید آواز ایران است.

  آقای دکتر! شما پزشک معالج استاد شجریان و یکی از دوستان نزدیک او بودید. این دوستی و همنشینی با او از چه زمانی شکل گرفت؟
آشنایی و دوستی ما به 28 سال قبل برمی‌گردد. ما استاد بسیار محترم و فرهیخته‌ای داشتیم به نام دکتر نیاکی که از دوستان قدیمی آقای شجریان هم بودند و من از طریق ایشان با استاد آشنا شدم. البته من از سال‌های دور و در نوجوانی عاشق کارهای استاد شجریان بودم و اصلا کارهای او باعث شد به موسیقی اصیل و فاخر ایرانی علاقه‌مند شوم. آقای شجریان در دهه50 به‌ عنوان پدیده موسیقی سنتی ایران شناخته می‌شد و به‌واسطه نوآوری‌هایی که در آوازخوانی داشت روی نسل ما به‌شدت تأثیر گذاشت.
  چه نوآوری‌هایی؟
منظورم همان کارهایی است که در موسیقی سنتی با شعر نو اجرا می‌شد.
  به‌واسطه کدام تصنیف با صدای استاد شجریان آشنا شدید و در نوجوانی تحت‌تأثیر کدام ‌یک از تصنیف‌هایی که خوانده بود قرار گرفتید؟
در آن سال‌ها آقای شجریان را با نام سیاوش بیدگانی می‌شناختیم و کارهای او را از رادیو می‌شنیدیم. نمی‌دانستیم اسم واقعی این خواننده خوش‌صدا محمدرضا شجریان است، اما کارهای او که از رادیو پخش می‌شد بسیار متفاوت‌تر از سبک و سیاق خواننده‌های دیگر به‌نظر می‌رسید. به عنوان نمونه می‌توانم به کارهایی که در جشن هنر شیراز انجام داد و آن راست‌پنج‌گاه مشهور که با آقای لطفی اجرا شد اشاره کنم. بعد هم کارهای مشترک و فاخری مثل «پر کن پیاله را» با آقای فریدون شهبازیان اجرا کردند. کارهای دیگری مثل داروک را هم ارکسترال انجام دادند و این دو کار جزو نخستین کارهایی بود که در موسیقی اصیل با شعر نو اجرا شد. البته همه کارهایی که آقای شجریان در این سال‌های طولانی اجرا کرد برای ما جذاب و خاطره‌ساز بوده؛ از کارهایی که در برنامه گل‌های رادیو اجرا کرد گرفته تا تصنیف‌هایی که شخصا به مخاطب ارائه می‌داد شنیدنی بود و نسل من با کارهای استاد شجریان رشد و زندگی کرد. در دهه 60 هم چند قطعه کار ماندگار به نام چاوش داشت و بعد هم آلبوم «بیداد» با همکاری پرویز مشکاتیان و غلامحسین بیگجه‌خانی منتشر شد که به معنای واقعی در موسیقی سنتی ایران بیداد کرد. آن مرکب‌خوانی‌های معروف هنوز هم جزو شاهکارهای موسیقی اصیل ایرانی است. ما این کارها را می‌شنیدیم و هر روز ارادت و علاقه‌مان به استاد بیشتر می‌شد.
  شما با موسیقی سنتی بیگانه نیستید و ردیف‌های آوازی را هم می‌شناسید. در این سال‌هایی که به‌عنوان دوست و پزشک معالج در کنار استاد بودید، مجال حضور در کلاس‌های خوانندگی ایشان را داشتید؟
متأسفانه از این موقعیت بی‌بدیل استفاده کافی نکردم. استاد شجریان از چند سال قبل کارگاه آوازی تشکیل داده بود و چهارشنبه هر هفته بسیاری از جوان‌های بااستعداد را آموزش می‌داد. می‌توانستم به‌عنوان مهمان و تماشاگر در این محفل‌ها حضور داشته باشم اما همان روزها مطب داشتم و نمی‌توانستم در محضر استاد باشم. هنوز هم با گذشت سال‌ها، سخت پشیمانم که چرا مطب را تعطیل نکردم تا دست‌کم نظاره‌گر نکاتی باشم که ایشان به شاگردانش می‌آموخت. البته هیچ‌وقت در محضر آقای شجریان تست صدا ندادم و ایشان فقط یک‌بار صدای مرا شنید که آن هم در اتاق عمل بود. معمولا در اتاق عمل تصنیف‌های استاد شجریان را زمزمه می‌کنم. یک‌بار که ایشان را برای جراحی زانو به اتاق عمل بردیم، دکتر بیهوشی در حضور استاد به من گفت: اگر مردی در حضور استاد بخوان.
  از چه زمانی در جریان بیماری آقای شجریان قرار گرفتید؟
بیماری استاد شجریان از 20 سال قبل و آرام آرام نمایان شد. اگر اشتباه نکنم، سال 77 یا 78 بود که در کانادا و به‌طور اتفاقی علائمی دیدند و تومور کلیه را تشخیص دادند. پزشکان به‌طور اورژانسی آقای شجریان را تحت عمل جراحی قرار دادند و عمل هم موفقیت‌آمیز بود. بعد از این عمل هم تا 10 سال مشکلی وجود نداشت و حتی ورزش روزانه ایشان هم ترک نشد. بعد از 10 سال یک متاستازی در ریه دیده شد که آن را هم دکتر عزیز عباسی در بیمارستان کسری جراحی کرد و آقای شجریان خیلی سریع بهبود یافت، به‌طوری‌که 2‌ ماه بعد کنسرت داد. با اینکه در آن عمل، قسمتی از ریه را همراه تومور برداشته بودند، کمترین مشکلی وجود نداشت و با پیگیری‌های مداوم و پشتکار آقای شجریان که زبانزد است از نظر نفس و قدرت حنجره به آمادگی کامل رسید. استاد بعد از این ماجرا کنسرت‌های متعدد و سختی را برگزار کرد تا اینکه 4 سال قبل در آمریکا یک متاستاز در مغز و یک متاستاز در ریه دیده شد که هر دو را مورد عمل جراحی قرار دادند. هر دو عمل بسیار خوب انجام شد و هیچ عارضه‌ای باقی نماند. استاد بعد از این عمل سخت به زندگی عادی برگشت و فعالیت‌های روزمره‌اش مثل نجاری و ساختن ساز و باغبانی را از سر گرفت، اما سه سال و نیم قبل که برای چکاپ پزشکی مراجعه کرد از ایشان ‌ام‌آر‌ای شد و پزشکان به‌وجود توده‌ای در مغز مشکوک شدند. در ایران پزشکان و جراحان مغز و اعصاب ایشان را دیدند و بنا گذاشتند که با «گامانایف» که چاقوی خاصی است و به وسیله اشعه گاما و از دور کار می‌کند عمل جراجی را انجام بدهند و تومور را خارج کنند. حتی همه مقدمات جراحی را هم آماده کردند اما دست آخر به این نتیجه رسیدند که نیازی به جراحی نیست و وجود تومور که تبعات جراحی قبلی بود، مشکلی ایجاد نخواهد کرد. سال قبل، استاد برای چکاپ پزشکی و دیدار با خانواده به آمریکا رفت و آنجا همان توده را بررسی کردند و نمی‌دانم چرا و به چه نتیجه‌ای رسیدند که برای ایشان رادیوتراپی مغز انجام بدهند.
  رادیوتراپی یک قصور یا اشتباه پزشکی بود؟
ما نمی‌توانیم در این مورد قضاوت کنیم. حتما موردی مشاهده شده که رادیوتراپی تجویز کردند. همه گرفتاری‌ها بعد از رادیوتراپی شروع شد و استاد با حال پریشانی به کشور برگشت. در آمریکا استاد را جواب کردند و گفتند زمان زیادی زنده نخواهد بود. بعد از ورود ایشان به کشور همه متخصص‌ها را بسیج کردیم و همه کارهای پزشکی که لازم بود در خانه ایشان انجام شد. اقدامات پزشکی خیلی زود جواب داد و استاد به شکل معجزه‌آسایی توانایی‌های حرکتی خود را به‌دست آورد. هفته‌ای 3 بار به ایشان سر می‌زدم و فیزیوتراپ هم اقدامات لازم را انجام می‌داد تا اینکه استاد از حدود یک‌سال قبل از فوت و بنا به دلایلی با پزشکان همکاری نکرد و اصلا دوست نداشت روند درمانش را ادامه دهد، به همین دلیل روند درمان هم پسرفت کرد و به‌تدریج وابستگی به دارو و خدمات جنبی بیشتر شد، به‌طوری که در چند ‌ماه آخر 3 بار به‌دلیل بروز مشکلات شدید ریوی در بیمارستان بستری شده است.
  چرا استاد به ادامه روند درمان تن نداد؟
استاد شجریان ذاتا انسان مستقل و سرسختی بود و می‌گفت یا هیچ یا همه‌‌چیز. در مورد بیماری هم یا درمان و توانایی کامل را می‌خواست یا هیچ. در آن شرایط تصمیم گرفت با پزشکان همکاری نکند و برایش مهم نبود که نتیجه چنین تصمیمی چه خواهد شد. یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی آقای شجریان این بود که هرگاه تصمیمی می‌گرفت کسی نمی‌توانست او را منصرف کند. ما با هیچ ترفندی نمی‌توانستیم کارهایی که برای سلامتی ایشان لازم بود را انجام دهیم.
  آقای شجریان مشخصا به چه بیماری‌ای مبتلا شده بود؟
بیماری ایشان تومور کلیه بود که به دیسترس یا نارسایی تنفسی منجر شد. ما مشکل تومور نداشتیم و اشکالات ناشی از رادیوتراپی بود که روی همه‌‌چیز تأثیر منفی گذاشت و به روند درمان آسیب جدی وارد کرد.
  آقای شجریان یک شهروند معمولی نبود و به همین دلیل نگرانی‌های گسترده‌ای درباره روند درمانش شکل گرفت. نخستین واکنش‌ها به وخیم‌شدن حال عمومی ایشان چه بود؟
استاد شجریان یک کاریزمای عجیبی داشت. حتی افرادی که کمترین شناختی از هنر و موسیقی اصیل ایرانی ندارند شخصیت او را خیلی جذاب می‌دانستند. محبوبیت آقای شجریان بین مردم مثال‌زدنی بود. شاید به‌خاطر تواضع ایشان بود و اینکه در همه این سال‌ها صدای رسای مردم بود و تا پایان عمر کنار آنها ماند.
  با مردمی که شب‌ها مقابل بیمارستان جمع می‌شدند و برای سلامتی آقای شجریان دعا می‌کردند دیالوگی برقرار کردید؟
بسیار زیاد. در یکی از شب‌ها، دختر نابینایی به بیمارستان آمده بود و می‌گفت حامل پیامی برای استاد شجریان است. دیدار با این دختر نابینا که ادب و متانتش زبانزد بود، مرا تحت‌تأثیر قرار داد. او شعری بسیار زیبا و منسجم برای استاد سروده بود و از من خواست آن را به آقای شجریان برسانم. آن دختر از روی خط بریل قطعه شعری را که در وصف استاد شجریان گفته بود خواند و ما هم صدا و تصویرش را ضبط کردیم تا به آقای شجریان نشان بدهیم؛ شعری که حماسی و به سبک اشعار فردوسی بود و من به قولی که به آن دختر دادم وفادار ماندم. شعر گفتن و حرف زدن آن دختر مرا یاد دکتر کزازی انداخت. من افراد زیادی را مقابل بیمارستان می‌دیدم که از شهرستان‌های دور و نزدیک می‌آمدند و حتی تا ساعات بامدادی به امید گرفتن یک خبر امیدوار‌کننده مقابل در بیمارستان می‌ایستادند. گاهی اوقات صحبت‌های همایون شجریان آنها را قانع می‌کرد تا اطمینان حاصل کنند که مشکلی برای استاد شجریان به‌وجود نیامده و زنده است.

20سال مبارزه با سرطان
آن‌طور که پزشکان معتمد محمدرضا شجریان می‌گویند، بیماری استاد موضوع تازه‌ای نبود و از دو دهه قبل شروع شد. دکتر حسن عباسی، استاد شجریان را برای همه بیمارانی که با بیماری‌های صعب‌العلاج دست و پنجه نرم می‌کنند یک الگوی الهام‌بخش می‌داند.
  استاد شجریان20 سال با سرطان مبارزه کرد. اشتیاق و جسارتی که او برای غلبه بر سرطان از خودش نشان داد چقدر برای پزشکان معالج، طرفدارانش و بیماران سرطانی الهام‌بخش بود؟
اولین عامل پیروزی و عزمشان برای مقابله با سرطان، شجاعتی است که در همه این سال‌ها به خرج داد. ایشان شجاعت بی‌حد و حصر و اعتماد به‌نفس بالایی داشت و به همین دلیل توانست به‌مدت 20سال با سرطان مبارزه کند. برای ما جای تعجب داشت که استاد در این مدت زمان طولانی همه امور زندگی‌اش را حتی بهتر از قبل انجام می‌داد. داشتن روحیه مبارزه‌طلبی برای همه بیمارانی که به بیماری‌های صعب‌العلاج دچار می‌شوند یک عنصر مهم و حیاتی است، چرا که امید به زندگی، مقاومت بدن در برابر سلول‌ها و تومورهای سرطانی را افزایش می‌دهد. تحقیقات علمی نشان می‌دهد که امید به زندگی با سلول‌های بدخیم مقابله می‌کند و حتی در مواردی دیده شده که می‌تواند همه سلول‌های سرطانی را از بین ببرد. آقای شجریان یک نمونه شاخص در این زمینه بود و با شجاعت تا آخرین رزوهای عمرش در برابر این بیماری ایستاد.
  استاد صراحتا در مورد سرطان و مبارزه‌اش با این بیماری صحبت می‌کرد؟
آقای شجریان مدام می‌گفت این بیماری همزاد من است و آن را پذیرفته‌ام اما عاقبت شکست نخواهم خورد. می‌گفت این بیماری حریف من نمی‌شود. این حرف‌ها از همان شجاعت ذاتی او نشأت می‌گرفت.

استاد در بخش مراقبت‌های ویژه
نخستین خبرها درباره وخیم شدن حال عمومی استاد شجریان به اسفندماه گذشته بر می‌گردد. در آن روزها حتی خبر درگذشت محمدرضا شجریان در فضای مجازی پیچید و به نگرانی خیل طرفدارانش دامن زد اما این خبر سرانجام در 17 مهرماه به واقعیت بدل شد. اینکه در 6 ماه آخر عمر محمدرضا شجریان چه بر او گذشت و روند درمانش چگونه طی شد را از دکتر عباسی جویا شدیم.
  روند درمان استاد شجریان در 6 ماه آخر با فراز و نشیب های بسیاری همراه بود. حال ایشان از کی رو به وخامت رفت؟
روز اول اسفند پارسال بود که آقای شجریان به‌دلیل اختلال شدید تنفسی و به‌طور اورژانسی به بیمارستان منتقل شد. همان روز اقدامات اولیه پزشکی را انجام دادیم و در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد. بعد هم متخصصان را بسیج کردیم تا مجاری تنفسی را کنترل کنیم. روند درمان آقای شجریان پیشرفت محسوسی داشت اما خطر همچنان جان ایشان را تهدید می‌کرد چون سرطان تقریبا همه ارگان‌ها را درگیر کرده بود. استاد چند روز در بخش مراقبت‌های ویژه و با حال عمومی بحرانی بستری بود اما به تدریج خودش نفس می‌کشید و به دستگاه نیاز نداشت. تیم پزشکی بنا به ملاحظاتی که وجود داشت و به واسطه شیوع کرونا مصرف دارو را کم کرد و به این ترتیب مقدمات انتقال ایشان به منزل فراهم شد.
  استاد شجریان در چند ماه آخر به طور کامل در بستر بیماری بود و به واسطه شیوع کرونا کاملا تحت مراقبت قرار می‌گرفت. این انزوای ناخواسته برای کسی که عمرش را با همنشینی اهالی هنرگذراند آزاردهنده نبود؟
استاد شجریان تا حدود 6 ماه قبل از فوتش وضع روحی خوبی نداشت و بسیار ناراحت بود. همانطور که گفتم استاد یک فرد کمال‌گرا بود و حتی در دوران بیماری هم میل زیادی برای زیستن عادی و انجام کارهای روزمره داشت. چند ماه پایانی دوران نقاهت برای ایشان به سختی گذشت چون به لحاظ فیزیکی با مشکلات تازه‌ای مواجه شد و در بستر بیماری بود. آقای شجریان تا قبل از وخیم شدن اوضاع جسمانی‌اش به درستی با بیماری مبارزه کرد و کاملا سرحال بود.

این خبر را به اشتراک بگذارید