حسرت وداع
تلاش دوستداران استاد شجریان برای وداع با او در بهشتزهرا سنافرجام ماند
محمد جعفری- روزنامه نگار
بهشتزهرا، محلی بود که مشتاقان محمدرضا شجریان میتوانستند در آنجا برای آخرینمرتبه با او وداع کنند؛ اما این اندک هم ممکن نشد تا بدرقه او به یکی از تلخترین خاطرات دوستدارانش تبدیل شود. هرچند خیلیها پس از انتشار خبر فوت استاد شجریان، خود را مقابل بیمارستان جم رسانده بودند، اما تعداد زیادی از دوستداران او میخواستند برای آخرینمرتبه، پیش از انتقالش به توس، با او در بهشت زهرا (س) وداع کرده و بر پیکرش نماز بخوانند.
از نیمههای شب مشتاقان استاد از مناطق مختلف شهر، حتی شهرهای اطراف، راهی بهشتزهرا شدند. هیچکس بهدرستی از برنامهای که قرار بود اجرا شود اطلاع نداشت؛ اما این آخرین فرصت است و باید غنیمت شمرده شود. بارانی که از سر شب شروع به باریدن کرده، همهجا را برق انداخته است. درختان کاج در تاریکی میدرخشند و برای ضیافت مهمانی عزیز آماده میشوند. مشتاقان شجریان بعد از ورود به محوطه بهشت زهرا سراغ سالن عروجیان را میگیرند؛ جایی که قرار است بر پیکر استاد نماز خوانده و با او وداع شود. صدای تصنیفهای ماندگار شجریان از خودروها شنیده میشود: «ببار ای بارون ببار، با دلم گریهکن خون ببار».
مقابل مجتمع عروجیان 2 ردیف از مأموران پلیس صف کشیدهاند و اجازه نمیدهند مردم وارد آنجا شوند. با اینکه تعداد مردم زیاد نیست، اما هرچه میگذرد، بر شمار آنها افزوده میشود. مردم عزادار از دیدن این همه پلیس، آن هم در بهشت زهرا تعجب کردهاند و از خود میپرسند مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ سرهنگی بین مردم میآید و وعده میدهد که قرار است مراسم نماز در قطعه هنرمندان برگزار شود. همه میدانند که این حرف فقط برای پراکندهشدن مردم است و هیچکس از جایش تکان نمیخورد.
انتظار تنها راه است. مردم میمانند. حتی زمانی که نم نم باران شروع میشود. جوانی شروع به خواندن مرغ سحر میکند و بقیه همراهیاش میکنند. صدای هقهق گریه است که در بهشتزهرا پیچیده. زن سالخوردهای با یک دست چادرش را و با دست دیگر عکس شجریان را گرفته و اشک میریزد. دختران و پسران جوان زیادی در بین جمعیت هستند که میگویند برای تسلای دل همایون، یادگار استاد شجریان آمدهاند. مردی با چهره تکیده و خسته میگوید تمام شب را رانندگی کرده تا خود را به مراسم وداع با شجریان برساند.
دیگر سپیده زده و همه منتظرند تا درها گشوده شود و محبوبشان را بدرقه کنند، اما هیچ خبری نیست و هر لحظه به تعداد مأموران انتظامی افزوده میشود. وزیر ارشاد در حلقه همراهانش وارد سالن میشود. پیش از او حجتالاسلام دعایی و چند نفر دیگر هم وارد شده بودند. حالا دیگر زمزمهها در بین جمعیت بیشتر از قبل شده است. شایعه شده که پیکر استاد را از در دیگری خارج کردهاند. بهنظر میرسد این شایعه رنگ واقعیت داشته باشد، اما هیچکس باورش نمیشود بدرقه استاد شجریان از علاقهمندانش دریغ شود. لحظاتی بعد در نردهای مجتمع عروجیان کنار زده و همایون شجریان خارج میشود. جمعیت یکصدا میشوند: «همایون تسلیت...» همه مشتاقانه دورش حلقه میزنند. او تشکر میکند و میگوید دقایقی پیش بر پیکر پدرش نماز خوانده و او به فرودگاه منتقل شده است. وقتی گلایه مردم عزادار را پس از ساعتها انتظار میشنود، میگوید مراسم از اختیار او خارج است و با زحمت از بین مردم میگذرد و اینچنین تلاش دوستداران استاد شجریان برای بدرقهاش در بهشت زهرا نافرجام و حسرت وداع با او بر دلهایشان میماند.