در نکوهش آزادی انتخابها
عیسی محمدی ـ روزنامهنگار
این جمله منتسب به وین گرتسکی است؛ کسی که از بزرگترین بازیکنان تاریخ هاکی روی یخ بهشمار میرود. او در جایی گفته است: «یک بازیکن خوب هاکی در لحظه تصمیم میگیرد، ولی یک بازیکن عالی، تصمیم خود را از قبل گرفته است.» این جمله قابلیت فکرکردن زیادی دارد. در بخش اول آن که یک بازیکن خوب را توصیف میکند، آزادی عمل زیادی وجود دارد؛ چراکه شما انتخابهای زیادی دارید و چون انتخابهای زیادی دارید، پس باید انرژی زیادی بگذارید تا واکنش خوب و در لحظه را ارائه کنید. اما در قسمت دوم، شما آزادی عمل زیادی ندارید. چرا؟ چون تصمیم خودتان و انتخاب خودتان را از قبل گرفته و داشتهاید. بهواقع، مثلاً در ورزشی مثل هاکی روی یخ، مشخص است که باید در برابر و مقابل هر موقعیت و اتفاقی که میافتد، چه واکنشی داشته باشید. در این صورت آزادی عمل و انتخاب شما کجاست؟ تقریباً میشود گفت آزادی عملی وجود ندارد و همهچیز مشخص است. بهواقع برای کسی که میخواهد بهترین باشد، در هر جایی و حوزهای که مدنظر داشته باشید، چیزی به اسم آزادی عمل وجود ندارد؛ چون از پیش مشخص است که باید چهکار کند. البته همانطور که عرض کردیم، برای کسی که میخواهد بهترین و حرفهایترین باشد. در کتاب «استادان گرجیف»، از طرف یکی از استادان نقل قول وحشتناکی مطرح میشود. وحشتناک از این حیث که پیشفرضهای کلی و قبلی و معمول ما را به هم میریزد. او میگوید: «میدانید چه آزادی عملی نصیبتان میشود اگر انتخابی نداشته باشید؟» این نقل قول در حقیقت خطاب به شاگردی که در جستوجوی استادان گرجیف است، مطرح شده؛ شاگردی که ذهنیتی غربی دارد؛ ذهنیتی که تصور میکند ما اختیار تام داریم و میتوانیم آزادی عمل داشته باشیم و به انتخابهای گوناگونی دست بزنیم. انتخابهای گوناگون؟ همهچیز در همینجاست که به هم میریزد. واقعاً کسی که میخواهد درست عمل کند، در هر حوزه و رشتهای که هست، انتخابهای مختلفی دارد؟ باید بپذیریم که نه؛ او یک انتخاب بیشتر پیشرو ندارد؛ انجام کار قطعاً درست، و نه حتی انجام کار تقریباً درست. در غیر این صورت هم، به عقب برخواهد گشت.
حتما میگویید کار قطعاً درست، برای هر کسی میتواند چیزی باشد. حق با شماست. هر کسی تاریخچهای شخصی در حوزه فرهنگی، اجتماعی، دینی، خانوادگی و... دارد. البته که از کلیاتی هم تبعیت میکند، اما روی هم رفته کار قطعاً درست برای هرکسی، میتواند به نسبت وضعیتی که دارد و در آن قرار گرفته، تعریف شود. اما بحث ما این است که برای او، کار قطعاً درست یکچیز است؛ هرچند این «یکچیز» به نسبت آدمهای دور و بر ما و جهان ما، متنوع است. این دیگر ربطی به قدرت انتخاب ندارد؛ ربط به تنوع آدمها دارد.
میتوانید بیشتر به این ماجرا فکر کنید؛ همانطور که من بیشتر فکر کردم. این در واقع سؤالی برای به هم ریختن ذهنیت معمول و مرسوم شماست. اینکه ذهنیت غربی فکر میکند انتخابهای زیادی دارد، در نتیجه آزادی عمل زیادی دارد. بهواقع در نگاه کلی، چنین چیزی میتواند درست نباشد. به همان نقل قول اولیه برگردید؛ یک بازیکن بزرگ، از قبل تصمیم خودش را گرفته است، این یک بازیکن خوب است که در هر لحظه، میخواهد تصمیم درلحظه خودش را بگیرد؛ بهخاطر همین هم هست که همیشه یک بازیکن خوب باقی میماند. مشخص است که برای بهترین بودن باید چه کار کنیم؛ همه کارهایی که باید انجام شود، مشخص است. انتخابهای متعدد تنها میتواند آشوب ذهنی و انرژیک در شما ایجاد کند. پس اصل قصه، کشف کار درست در مسیر درست و موقعیت درست است؛ نه کشف انتخابهای گوناگون...