انصراف از تحصیل
فرورتیش رضوانیه- روزنامهنگار
زمانی که دانشجو بودم یک روز در دانشکده هنر مرد جوانی را دیدم و از صحبتش با مسئولان اداری پیبردم در پی اعلام انصراف از تحصیل است. کنجکاو شدم که چرا میخواهد از خیر گرفتن مدرک کارشناسی بگذرد. به او گفتم: «برایم عجیب است که بعد از چند سال حضور در این دانشگاه اکنون نخستینبار است شما را میبینم.» گفت: «من ۱۰ سال قبل اینجا درس خواندم و فارغالتحصیل شدم، اما هیچوقت دنبال مدرکم نیامدم. الان هم ازدواج کردهام و بچه دارم. میخواهم به سربازی بروم، برای همین به مدرک لیسانس احتیاج دارم.» گفتم: «ولی شما که در حال انصراف دادن هستید!» گفت: «برای اینکه وقتی به مسئولان دانشگاه گفتم مدرکم را میخواهم، جستوجو کردند و گفتند چون در آن زمان پروندهها ثبت کامپیوتری نمیشد، الان به سوابق تحصیلیام دسترسی ندارند و خیلی دیر آمدهام. برای همین دارم انصراف میدهم تا با همان دیپلم به سربازی بروم.» درک کردن و پذیرفتن چیزی که میشنیدم برایم ممکن نبود. یک جوان چند سال از عمرش را درس خوانده بود و حالا بهدلیل یک مشکل اداری باید همه زحماتش را بینتیجه رها میکرد. به او گفتم موضوع را پیگیری میکنم. نزد هر کسی رفتم، فایدهای نداشت. او ناامیدتر شد و گفت: «بگذار انصراف بدهم، بروم به زندگیام برسم. من از خیر مدرک گذشتم.» کارشناس گروه هنر در اتاقش نبود. در آن زمان موبایل تازه همهگیر شده بود. با او تماس گرفتم و مشکل را گفتم. گفت: «بروید داخل اتاق من، پشت میزم روی زمین چند پرونده روی زمین ریخته. آنجا را بگردید.» این کار را کردیم. مرد جوان با بیمیلی زانو زد و یکی یکی در میان پوشههای خاک گرفته بهدنبال اسمش گشت. ناگهان با خوشحالی فریاد زد: «اینجاست!» و چند دقیقه بعد درحالیکه از خوشحالی روی پایش بند نبود، با پروندهاش از این اتاق به آن اتاق میرفت تا مدرک کارشناسیاش صادر شود. در این سالها هروقت کسی از من میپرسد: «در کنکور ارشد شرکت نمیکنی؟» یاد خاطراتم از دانشگاه میافتم و میگویم: «نه، مرسی!» هر کسی در دوره تحصیلش لذت برده، خوش به حالش، اما من هرگز نمیخواهم دوباره آن را تجربه کنم.