لذت گمشده فوتبال
رفتارهای عجیب سرمربیان پرسپولیس و استقلال، بعد از دربی هفته گذشته نشانهای است آشکار از فضای غیرحرفهای فوتبال ایران
سعید مروتی ـ روزنامهنگار
یکطرف ماجرا یحیی گلمحمدی ایستاده است؛ بزرگترین عامل شکست پرسپولیس برابر استقلالی که ابزاری برای بردن دربی نداشت ولی یحیی سخاوتمندانه این ابزار را در اختیارش گذاشت؛ از ترکیب اولیه اشتباه تا بازیدادن به بازیکنی که هفته پیش و در دیدار برابر سایپای قعرنشین همه دیدند چقدر از آمادگی به دور است، همه جز سرمربی پرسپولیس که نهتنها بازیاش داد و تیمش را 10نفره کرد که پشت ضربه پنالتی هم فرستادش تا آن ضربه عجیب را به توپ بزند و کار را تمام کند. در کنفرانس بعد از بازی سرمربی عصبانی پرسپولیس تا توانست فرافکنی کرد و با طناب پوسیده طعنهزنان به قهرمانیهای پیاپی پرسپولیس، به ته چاه رفت؛ به جایی که هیچ هواداری به او حق نداد. یحیی تنها کاری که باید میکرد را نکرد؛ یک عذرخواهی ساده از هواداران بابت سلسله اشتباهاتش که ظاهرا انتظار بالایی از یحیی بود.
قهرمان مطلق لیگ برتر، بعد از پوکر قهرمانی، یک باخت تلخ اما خفیف در ضربات پنالتی داده بود؛ باختی که بازیگر نقش اولش آقا یحیی بود ولی با این شکست هم دنیا به آخر نرسیده بود و تازه اگر هم رسیده بود، باز هم هیچ کدام از توجیهات سرمربی پرسپولیس قابل پذیرش نبود.
آن سوی میدان سرمربی پیروز هم وضعیت بهتری نداشت. فرهاد مجیدی نگذاشت شیرینی بردن دربی، آن هم بعد از نزدیک به هزار روز، به کام هواداران بنشیند. استعفا داد. فضا را متشنجتر از قبل کرد. استعفایش را پس گرفت و یک روز بعد دعوایش با مدیرعامل استقلال را علنیتر کرد. نتیجه فینال هرچه باشد، فرهاد مجیدی بازنده میدان است؛ همانطور که یحیی هم دربی را باخت و هم خیلی چیزهای دیگر را. این واقعیت فوتبال ایران است و این چهره سرمربیان 2تیم سوگلی این فوتبال. جایی که به راحتی میشود در برابر پرسش خبرنگار درباره ترکیبی که همه ایران متوجه غلط بودنش شدند گفت «ترکیب به کسی مربوط نیست.» جایی که میشود در هیچ نشست خبری حاضر نشد و در فضای مجازی استعفا داد و مثل هواداران ۱۴ساله بازی اعداد راه انداخت. این همان فوتبالی است که اشتباه در آن رویه است و عذرخواهی بابت اشتباه استثنا. فوتبالی که امثال برانکو در آن اشتباهی بودند و خورندش همین گلمحمدی و مجیدی هستند. فوتبالی با یک کوه حاشیه و جنجال که تحصیلکردههایش هم راوی افسانه مبتذل بابا مسعود میشوند و واقعا فرقی نمیکند که راوی این داستان سطحی، قرمز است یا آبی. فوتبالی که هر پیروزیای نشانه شایستگی ماست ولی در هر شکستی باید بهدنبال کشف توطئه دشمنان رفت. در چنین میدانی، حرفهایبودن تنها در بستن قراردادهای کلان خلاصه میشود. مهمترین دلخوشی بخش گستردهای از جامعه ملعبه دست افرادی شده که هنوز بزرگ نشدهاند. آنها با تمام تفاوتهای ظاهریشان دو روی یک سکه را به نمایش میگذارند؛ سکه کمعیار فوتبال ایران که از حرفهایبودن فاصلهای بسیار دارد.