
قدرت گرفتن ناسیونالیسم سیاسی و اقتصادی زیر سایه کرونا

رحمان قهرمانپور
کارشناس مسائل بینالملل
در رابطه با تأثیر کرونا بر روابط بینالملل میتوان یکسری گذارههای کلی مطرح کرد. بهنظر میرسد که در چندماهی که دولتها به مقابله با این معضل پرداختند، نوعی حس ناسیونالیسم تقویت شده و این تغییر به این معناست که برخلاف آن روند جهانی شدن که در دهه1990 ایجاد شده بود و در ادامه مسیر، 11سپتامبر در قامت یک مانع جدی این هدف ظاهر شد، کرونا هم بهمعنای یک مانع جدی دیگر برای جهانی شدن تعریف میشود. کرونا تمامی صنعتهای مرتبط با جهانی شدن مانند صنعت گردشگری و هواپیمایی را دچار لطمه کرده است؛ چرا که در بحثهای جهانی شدن، همواره جابهجایی آزادانه افراد، رفع محدودیتها و موانع، رشد گردشگری و... بسیار موردتوجه بود و رشد هریک از موارد ذکرشده بهمعنای حرکت به سمت دهکده جهانی و عبور از ملیگرایی قابلتفسیر بود.
در داستان کرونا ما به وضوح مشاهده کردیم که سیاست بینالملل در مسیر حرکت به سمت از بین بردن مرزها و از میان برداشتن عامدانه مرزها، با مشکلات جدی مواجه است و این فرایند به نوعی فرایندهای ناسیونالیسم سیاسی -که از 2دهه پیش در اروپا و یکدهه پیش در آمریکا شروع شدهاست- را تقویت خواهدکرد. ناسیونالیسمهای سیاسی در اروپا همان راستهای افراطی هستند.
بنابراین در کنار دو جریان سنتی که در سیاست اروپا وجود داشت- محافظهکاران و دمکراتها- جریان سومی از 2دهه پیش بهعنوان جریان ناسیونالیست شکل گرفت. کرونا از جهات مختلف به این جریان کمک میکند و میتوان گفت که حداقل در اروپا شاهد این خواهیم بود که ناسیونالیسم به سرعت رشد خواهد کرد.
همین تغییرات به شکلی دیگر در روابط چین و آمریکا نیز رخ داده است که برای سیاست بینالملل و حتی اقتصاد بینالملل بسیار بااهمیت است. بسیاری از اقداماتی که ترامپ انجام میدهد با این شعار است که چین سهم بیشتری از اقتصاد جهان را از آن خود کرده است و او قصد مقابله با چین را دارد. در موضوع کرونا شاهد بودیم که ترامپ، چین را به مخفیکاری متهم کرد، بنابراین مسئله ناسیونالیسم در روابط میان چین و آمریکا نیز نمود بیشتری پیدا کرده است.
در یک سوی میدان ترامپ قرار داد که از ابتدا با شعار ناسیونالیستی «اول آمریکا» بر مسند قدرت نشست و در سوی دیگر هم چین در تلاش است تا ناسیونالیسم چینی را گسترش دهد. بنابراین نخستین اثر کرونا بر سیاست بینالملل، تقویت جریانهای ناسیونالیستی سیاسی است.
دومین اثر کرونا در سطح بینالملل، مربوط به بحث اقتصادی است. اثر منفیای که این ویروس بر رشد اقتصادی کشورهای مختلف گذاشته است و حتی اقتصادهای قدرتمندی مانند آمریکا متأثر از لطمات این ویروس شدهاند، میتواند بیانگر این واقعیت باشد که روند رشد اقتصاد جهانی در سالهای آینده کندتر خواهد شد و حتی ممکن است به مرز بحران نزدیک شود؛ مانند اتفاقی که بعد از بحران مالی 2008 در آمریکا و اروپا شاهد بودیم. در واقع این قبیل بحرانهای مالی اثرات عمیقی بر سیاست بینالملل دارند؛ مثلا وقتی به اروپا نگاه میکنیم، میبینیم که این بحران باعث شد کشورهایی مانند یونان، پرتغال و اسپانیا که ضعیفترین اقتصادهای اتحادیه اروپا بودند، از نظر سیاسی هم ضعیفتر شوند و در مقابل کشورهایی مانند آلمان که قدرت اقتصادی بالایی داشت، از نفوذ و قدرت سیاسی بیشتری بهرهمند شوند.
بنابراین هر تحول و بحران اقتصادی میتواند آثار و تبعاتی بر روابط بینالملل داشته باشد. بحران2008 موجب شد تا در داخل اتحادیه اروپا از نظر سیاسی تغییراتی ایجاد و در سطح بینالمللی نیز نفوذ اروپا کمتر شود. بدون شک وقتی آلمان به یونان کمک میکند دیگر منبع مالی برای آنکه توافق مدیترانه را پیگیری کند، نخواهد داشت. در واقع بحران اقتصادی موجب خواهد شد که کشورها به یک ناسیونالیسم اقتصادی روی بیاورند و اتفاقاتی مانند افزایش تعرفهها و کاهش واردات از کشورهای دیگر رخ خواهد داد. این تغییرات بدون شک تأثیراتی بر سیاست بینالملل خواهد گذاشت.