علی تاجدینی ـ نویسنده و پژوهشگر
مولوی ، امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را برمبنای روایتی از حضرت رسول گوشوارههای عرش الهی میداند:
چون که سبطین از سرش واقف بدند
گوشواره عرش ربانی شدند
سبط اکبر و سبط اصغر بهترتیب از القاب حسن و حسین فرزندان علی ابن ابیطالب(ع) است که مولانا به آنها اشاره میکند و میگوید چون دو سبط پیامبر از اسرار الهی آگاه بودند، مقام گوشوارههای عرش خداوند را بهدست آوردند. وی درداستان آمدن شاعری به شهر حلب در روز عاشورا، از امام حسین(ع) به سلطان و خسرو دین تعبیرکرده است.
روح ِ سلطانی ز زندانی بجَست
جامه چون دَرّیم و چون خائیم دست؟
در بیت بعد دوباره مولوی امام و یارانش را خسروان دین خوانده است.
چونکه ایشان خسرو دین بودهاند
وقت شادی شد، چو بُگسستند بند
آنان کنده و زنجیرها را از پای جانشان گشودند و به سوی سراپردههای دولت و سعادت رسیدند.
سوی شادُروان ِ دولت تاختند
کنده و زنجیر را انداختند
دور ِ ملک است و گه و شاهنشهی
گر تو یک ذرّه از ایشان آگهی
اگرتو شمهای از حال ایشان با خبر بودی میدانستی که امروز برای آنان روز سلطنت معنوی و خوشی پادشاهی است.
در غزلیات هم از امام حسین مکرر یادکرده که غزل ذیل دلکشترین آنهاست.
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبکبالان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
مولانا هم در دیوان شمس و هم در مثنوی غالباً وقتی اسم شهید را میآورد، یادآور شهیدان کربلا میشود و نمونه اعلای شهید را شهدای کربلا میداند. اما مولانا درباره شهیدان کربلا، صفت اصلی آنها را رها شدن و آزاد شدن میخواند:
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایید
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بینوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او است
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورتهای عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
مولوی و امام حسین ع
روح ِ سلطانی ز زندانی بجَست
در همینه زمینه :