تو آن راز رشیدی
گنجشک و جبرئیل
شعر آیینی در ایران با اشعار موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده، وارد فضایی جدید شد؛ فضایی که باید آن را نوعی بلوغ میدانستیم. اشعاری که هم شعریت داشتند، هم محتوایی جدید برای بیان کردن. «گنجشک و جبرئیل» کتابی است که در همین مسیر متولد شده و حتی برخی منتقدان شعرهای آیینی، آن را صورت تکاملیافته این مسیر میدانند. سیدحسن حسینی در این کتاب، از قالب شعر نو و سپید در بازخوانی واقعه عاشورا سود برده و توانسته یکی از بهترین آثار اشعار آیینی را در این زمینه شکل بدهد. این کتاب در سال1370 چاپ شده و بعد از کتاب اول شاعر، یعنی «همصدا با حلق اسماعیل» نشان داده که با یک هنرمند هویتدار و دغدغهمند روبهرو هستیم. کتاب شامل 31شعر بوده و نقل است که میگویند رهبر انقلاب، اشاره کرده که یکبار که قبل از خواب میخواست این کتاب را بخواند، دید که باید نشسته آن را بخواند و باز هم دید که نمیتواند نشسته بخواند و باید ایستاده چنین کتابی را بخواند. شعر «راز رشید» آن را با هم میخوانیم: «تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد/ و ساعتی بعد/ در باران متواتر پولاد/ بریده بریده/ افشا شدی/ و باد/ تو را با مشام خیمهگاه/ در میان نهاد/ و انتظار/ در بهت کودکانه حرم/ طولانی شد...».
کاروانی در ابدیت
فتح خون
لابد هنوز هم آن صدا و آن تصویرهای ماندگار در مستندهای روایت فتح سیدمرتضی آوینی را بهخاطر دارید، نه؟ آوینی از آن دست هنرمندانی است که هم تفکری برای ارائه دارد، هم فرم و قالبی برای پوشش تمام و کمال این محتوا. جزو آن دسته هنرمندانی نیست که از این دو بال، یکی از آنها را داشته باشد و قدرت اوج گرفتن در پرواز را نداشته باشد. از سیدشهیدان اهل قلم، کتابی با موضوع عاشورا و محرم هم میتوانید مطالعه کنید به نام «فتح خون». این کتاب، حالا یا اتفاق یا سرنوشت یا هر اسمی دیگر که میخواهید بگذارید، درست مانند موضوعش ناتمام ماند و همین، حالتی خاصتر و رازآلودتر به آن میبخشد. کتاب از دو بخش تشکیل شده است؛ بخشی که تاریخی و بازخوانی عاشورا و ماههای پیش از آن است و بخشی دیگر که تحلیل و راز و رمزگشایی از همان وقایع و ماجراهاست. میگویند که همین بخش است که کتاب فتح خون را، منحصر به فرد کرده است. در واقع در این کتاب، همان نگاه همیشگی آوینی را میتوان سراغ گرفت؛ نگاه عرفانی و سلوکی به تاریخ و جامعه و دفاعمقدس و حرکت در مسیر حقطلبان تاریخ.
تهران با من بخوان
سرود تهران
با یک مجموعه شعر سپید چطورید؟ پس میتوانید مجموعه شعر «سرود تهران» رضا قنبری، شاعر و منتقد ادبی را مطالعه کنید. این کتاب البته در سال 96چاپ شده و حالا به چاپ دوم هم رسیده است. این مجموعه در واقع، شامل شعری بلند با همان عنوان سرود تهران و البته چند شعر کوتاه دیگر است. در واقع شعر سرود تهران، باعث شد تا نام این شاعر بر زبانها بیفتد و با شعری بلند و سپید و دغدغهمند روبهرو باشیم. در بخشی از این شعر میخوانیم: «بنویس از ابتدای سطر/ما حروفِ درد بودهایم/افتاده در قیدهای زمان و شرط/بنویس تهران چقدر به «آکد» و «سدوم» نزدیک است/ و داستانهای خوف و وهم/ در رگ شبانهاش دویده است/ بنویس مشروطه حرف است/ عشق حرف است/شعر بیشتر!.../ بنویس/ درونِ پایتخت/ رستگاری درخت/از منی که آدمم مهمتر است...». قنبری در شعرهای خود، توجه زیادی به تغییرات و ساختارهای زبانی داشته و سعی میکند که هم در فرم و هم در محتوا، به یک اتفاق جدید برسد؛ چیزی که بهنظر میرسد در شعر سرود تهران آن را مشاهده میکنیم. شعر بلندی که انگار داستان و روایتی است از نگاه یک شاعر رها شده و رها مانده در یک ابرشهر. کتاب را بخوانید و لذت ببرید.
جنگ داخلی سوریه
لباسفوتبالیهای ما در آتش جنگ سوخت
جنگ هرچند که جزو اتفاقات ناگزیر زندگی و تاریخ آدمی است، اما هیچ وقت خوب نبوده و نیست. جنگ، حاشیههای تلخی دارد، حتی اگر چارهای جز آن نیز نباشد. معمولاً از حاشیههای آن کمتر نوشته میشود، امری که البته نویسندگان و شاعران، سعی میکنند نقبی به آن بزنند تا آن روی دیگر جنگ را برایمان آشکار کنند. حالا کتابی چاپ شده با عنوان «لباسفوتبالیهای ما در آتش جنگ سوخت». کتاب درباره جنگ داخلی سوریه است که هفت، هشت سالی میشود که مردم و کودکان و نوجوانان این کشور را به خاک سیاه کشانده است. کتاب درباره 2 کودک پنج و یازدهساله است از کردهای سوریه که سعی میکنند با همان زبان و نگارش کودکانه و در نامههایی به فوتبالیستهای معروف دنیا از قبیل رونالدو و دخیا و نویر، برایشان توضیح بدهند که جنگ با آنها و زندگیها و رؤیاهایشان چه کرده است. کتاب را نسیم خلیلی نوشته که در واقع پانزدهمین اثر او محسوب میشود. او را بیشتر در حوزه تاریخ و ادبیات داستانی بزرگسالان میشناسیم، اما حالا ترکیبی از تاریخ و جنگ و ادبیات نوجوانان و کودکان، باعث شده تا چنین کتابی را پیش رو داشته باشیم.
سلام عبدالله
روز واقعه
شاید کاملترین هنر امروز را بتوان سینما دانست؛ هنری که در واقع یک هنر- صنعت بوده و تصویر و کلام و موسیقی و عکاسی و... را یکجا دارد. به همین دلیل است که اینچنین اثرگذار ظاهر میشود. در حوزه هنرهای آیینی نیز چنین است، معمولا فیلمهایی که به خوبی در این حوزه ساخته میشوند، ماندگارتر میشوند و تا سالها نیز مورد مراجعه و بازبینی علاقهمندان قرار میگیرند. بدون شک ماندگارترین فیلم سینمایی آیینی در ایران را باید روز واقعه بدانیم؛ که با موضوع عاشورا شکل گرفته است. این فیلم هنوز هم به تنهایی دارد در این حوزه سلطنت میکند و اثری دیگر با این قدرت و قوت ساخته نشده. انگار که یکجورهایی شبیه فیلم محمد رسولالله(ص) مصطفی عقاد باشد؛ یعنی همان جایگاه را برای فارسیزبانها دارد. فیلم ماجرای عبدالله، جوانی نصرانی است که بهتازگی ایمان آورده و با دختری مسلمان قصد ازدواج دارد. در میانه مراسم ازدواج، ندایی میشنود و بهدنبال این صدا میرود. این حرکت برای خانواده و برادران عروس سنگین تمام میشود و بهدنبال او میروند تا انتقام این بدرفتاری را بگیرند. او در پی این ندا، به عاشورا میرسد؛ اما همهچیز تمامشده است؛ و بعد به شهر خودبازمیگردد تا پیام عاشورا را پیامرسانی کند.
نذری که پدر داشت
به خاطر هانیه
کیومرث پوراحمد را که میشناسید؟ از کارگردانان صاحبنام و صاحبسبک ایرانی که آثار چشمنوازی را به سینمای ایران تقدیم کرده است. پوراحمد فیلمی هم دارد به نام «به خاطر هانیه» البته فیلم در زمانه ما میگذرد، اما موضوعش به محرم و عاشورا مرتبط است. این کارگردان تا پیش از این فیلم آیینی، آثاری چون تاتوره، بیبیچلچله، شرم و... را تقدیم سینمای ایران کرده بود و کمکم داشت نشان میداد که کارگردانی کاربلد در راه است. فیلم، سعی کرده است که داستانش را خیلی سرراست و درست و حسابی تعریف کند و در این مسیر، هیچ پارازیتی ایجاد نکرده است. به همین دلیل ماجرای آن اینچنین باورپذیر است. موضوع فیلم به آیین دمامزنی در بوشهر بازمیگردد. از سوی دیگر، رویکرد مستند-داستانی فیلم اثربخشی آن را دوچندان کرده است. داستان فیلم هر کسی را میتواند جذب کند. قهرمان کوچک فیلم، دچار مصیبتی شده و سعی میکند که به جای جبر و تسلیم، حرکت کرده و حق خودش را بگیرد. دیگران، نگاه سنگینی روی او و خانوادهاش دارند؛ چرا که پدرش متهم به قتل است. اما قهرمان کوچک فیلم بهخاطر نذر پدرش برای شفای دختری که فلج شده، به پیش میرود و شب تا صبح در هیئت دمامزنی میکند؛ کاری که بهنظر میرسد برای پیکر کوچک و ناتوان او، خارج از طاقت باشد.
فرزندخوانده مجازی
بازی پو
البته این بازی که میخواهیم معرفی کنیم، شاید برایتان خیلی قدیمی و بدیهی باشد. اما این احتمال را هم بدهید که شاید خیلیها هنوز ندانند که چنین بازیای هم وجود دارد یا اینکه قبلاً چیزهایی شنیدهاند ولی درگیرش نشدهاند. بازی پو، یک بازی رایگان است که هم با سیستم عامل اندروید و هم ios قابل اجراست و بهراحتی میتوانید با موبایلتان آن را بازی کنید. در این بازی، شما یک موجود عجیب و غریب به اسم پو را دارید. موجودی که در ابتدای امر کمی شبیه یک عدد سیبزمینی است. حالا باید از این موجود عجیب و غریب نگهداری و به نیازهای آن رسیدگی کنید. در واقع شما میشوید پدر یا مادرخوانده این موجود عجیب و پو همینطور بزرگ شده و قد میکشد. خوبی این بازی در آن است که میتوانید در مراجعات بعدی، آن را ادامه بدهید و همینطور بزرگتر و کاملترش کنید. شما در واقع در این بازی، باید موجودی به نام پو را در نیازهای غذا خوردن و سلامت فیزیکی و تفریح و انرژی مدیریت کنید. برای رفع این نیازها هم محیطهای آشپزخانه و حمام و آزمایشگاه و هال و اتاق خواب و اتاق بازی و... هم در اختیار شما گذاشته شده است که میتوانید استفاده کنید.
جابزها و گیتسها
برنامهنویسی
جهان فردا، جهان برنامهنویسی و دنیای صفر و یک است. حتی بین برنامهنویسهای معروف این نقل قول هم مشهور است که برای دنیای فردا، حتی اگر کودکانتان نخواهند برنامهنویسی را بهعنوان یک شغل انتخاب کنند، ولی باز هم برای آموزش فکر کردن به آنها باید تحت آموزش برنامهنویسی قرار بگیرند. اما خانهگردی چه ارتباطی به برنامهنویسی دارد؟ ماجرا خیلی ساده است: برنامهنویسی شغلی است که بهراحتی میتوانید درون خانه هم انجام بدهید. حتی میگویند برای آدمهای درونگرایی که حال و حوصله بیرون رفتن و مواجه شدن با مردم را ندارند، بهشدت مناسب است. این روزها مردم با نرمافزارهای زیادی سر و کله میزنند و سعی میکنند نحوه کار با آنها را یاد بگیرند. حتی شما موقع بارگذاری یک کد یا پلاگین و... ممکن است به مقداری کدنویسی هم نیاز داشته باشید. نکته جالب اینکه زبانهای برنامهنویسی از سطوح ساده و راحت وجود دارند تا سطوح خیلی پیشرفته و سخت و اساسی مثل ویژوال بیسیک و سی و سیپلاسپلاس و شبیه آن. چهبسا شما با یکی، دو ماه سر و کله زدن با یک زبان برنامهنویسی ویژوال و ساده و با کمترین نیاز به کدنویسی پیشرفته، حتی بتوانید یک برنامه برای خودتان بسازید.
آسان است و نیست
آسان نیست
بخشی از قطعههای ماندگار دنیای موسیقی را، دکلمهها و شعرگوییها و شعر و متنخوانیها تشکیل میدهند. حالا قطعهای در فضای موسیقی منتشر شده با عنوان «آسان نیست». این قطعه را، شمس لنگرودی قرائت کرده و یکی از اشعار خود او است. شمس لنگرودی از شاعران مطرح و نوسرای زمانه ماست که برای خود، هویتی ماندگار در این عرصه خلق کرده. او حالا در این دکلمه، قطعه «آسان نیست» را با آهنگسازی مهدی وجدانی تقدیم کرده که شنیدن دارد. شعر این دکلمه را با هم میخوانیم: «آسان است برای من/ که خیابانها را تا کنم/ و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود/ آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه من آورد/ آسان است آفتاب را سه شبانه روز بیآب و دانه رها کنم/ و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا میرود/ آسان است یک چهچه گنجشک را ببافم/ و پیراهن خوابت کنم/آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه اولش برگردد/ برای من آسان است به نرمی آبها سخن بگویم/و دل صخره را بشکافم/ آسان است ناممکنها را ممکن شوم/ و زمین در گوشم بگوید: «بس کن رفیق»/ اما/ آسان نیست که معنی مرگ را بدانم/ وقتی تو به زندگی آری گفتهای...».
عشق به روایت سالار
اینکه دلتنگ توام
تازگیها سالار عقیلی آلبومی را راهی بازار موسیقی ایران کرده است با نام «دلتنگ توام». این آلبوم را نسیم شاملو و پیمان خازنی آهنگسازی کردهاند. این آلبوم 9 قطعه دارد که شامل اینکه دلتنگ توام، زلف، سپید میگذرد یا سیاه میگذرد، ای عشق، مهتاب و کمتر شدهام از نسیم شاملو و هر که با من نشست، در باختن دل و آهنگ جهانگردی سعدی از پیمان خازنی میشود. از شنیدنیترین قطعههای این آلبوم باید به اینکه دلتنگ توام اشاره کرد. شاعر این قطعه مهدی مظاهری است که انصافاً شعری زیبا و شنیدنی سروده. صدای تحسینبرانگیز سالار عقیلی نیز باعث شده تا شنیدن این غزل با آن تنظیم خاص و سنتی، به دل بنشیند. این غزل را با هم میخوانیم: «اینکه دلتنگ توأم اقرار میخواهد مگر/ اینکه از من دلخوری انکار میخواهد مگر/وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش/ دل بریدن وعده دیدار میخواهد مگر/ عقل اگر غیرت کند یکبار عاشق میشویم/ اشتباه ناگهان تکرار میخواهد مگر/ روح سرگردان من هر جا بخواهد میرود/ خانه دیوانگان دیوار میخواهد مگر/ با زبان بیزبانی بارها گفتی برو گفتی برو/ من که دارم میروم اصرار میخواهد مگر...» این قطعه را بشنوید و از این تنظیم نو در حوزه موسیقی سنتی لذت ببرید.
این مهماننوازی نیست
کربلا
هنر نمیتواند بیتأثیر از وقایع تاریخی و اجتماعی دور و نزدیک باشد. که اگر چنین باشد، اساساً نباید آن را هنر بنامیم. مگر میشود وجود حساس یک هنرمند، نسبت به این وقایع تلخ و گزنده، بیتفاوت باشد؟ که در این صورت دیگر وجود حساسی در کار نیست و هر چه هست، مهندسی واژه و تصویر و... است. چنین است که واقعه عظیم کربلا، معمولاً هنرمندان و موسیقیدانان را تحتتأثیر قرار میدهد، حتی اگر ژانر اصلی کارشان حوزه موسیقی آیینی نباشد. در این میانه پاپخوانها نیز از کربلا و واقعه عاشورا تأثیر گرفته و سعی کردهاند که با خواندن آهنگهایی، به این موضوع ادای دین کنند. یکی از قطعههای خوب در این زمینه را باید قطعه کربلا اثر محسن یگانه بدانیم که در آلبوم «بنویس از سر خط» او منتشر شده. یگانه در کل صدای سوزناک و خاصی دارد و وقتی این صدا و آن تنظیم همیشگیاش، همسو درمیآید، اثر خودش را میگذارد. در ترانه این قطعه میخوانیم: «نه اشکاتو نگهدار واسه غروب فردا/یکی بهصورت گل سیلی میکوبه فردا/فردا عاشقان پیر رو رو دوششون میارند/اون قامت رشیدو کشون کشون میارند/نه اشکاتو نگهدار باز محشر گناه/مهمون سرای بیآب باز قتلگاه ماه/نه جانشین ابلیس مهمون نوازی این نیست/آهای خلیفه کفر این حقه بازی دین نیست...»
پنج شنبه 30 مرداد 1399
کد مطلب :
108144
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/gJQwl
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved