اجارهنشینها با شرایط جدید صاحبخانهها در چندماه گذشته چه کردهاند؟
ساکن طبقه وسطی
گزارش میدانی از مراودههای مستأجران و موجران
نگار حسینخانی_روزنامه نگار
نوشتن درباره مستأجران و مصایبشان، دست گذاشتن روی زخمی همیشه تازه است. انگار قرار نیست مهمانِ خانه صاحبخانه روز راحتی داشته باشد؛ در این مهمانخانه مهمانکش روزش تاریک. اما حالا که روزگار خودش را سیاه کرده تا بترساندمان و ویروسی مرموز بیرون درهای خانه انتظارمان را میکشد، چطور باید خانهها را خالی کرد؟ این شاید پرسش اصلی مستأجران باشد. اما دغدغه اصلی این است که افزایش هزینه اجاره مسکن با توجه به تورمی که در همه ابعاد زندگی قدرتنمایی میکند چندان منطقی نیست. در این گزارش با چند مستأجر و نوع قرارداد تازهشان با صاحبخانه صحبت کردهایم. از آنها خواستیم درباره روند مذاکراتشان با صاحبخانه به ما بگویند.
مستأجر طبقه اول؛ زوج جوان
هنوز 6ماه نیست که ساکن خانه شده است. سارا که یکسال میشود خانهای اجاره کرده، میگوید: «6ماه اول قراردادمان صرف تعمیر خانه و آمادهسازی وسایل شد». او که تازه ازدواج کرده میگوید که 6ماه است جهیزیهاش را در خانه چیده و زمان تمدید قراردادش فرا رسیده است، اما صاحبخانه از همان ابتدای مذاکراتشان اجاره را 80درصد افزایش داده. سارا میگوید: «پیش از این، با ودیعه 50میلیونی و اجازهبهای یک میلیون و 750هزار تومانی، در این واحد آپارتمانی ساکن شدیم، اما صاحبخانه برای تمدید، کرایه را 80درصد افزایش داده و به 3میلیون و 200هزار تومان رسانده، در حالی که همسر من این مقدار حقوق نمیگیرد». سارا میگوید که با دستورالعمل دولت درباره مستأجران، کمی خیالشان راحت شد، اما صاحبخانه راضی نمیشد تا اینکه در نشستی به رقم 2میلیون و 800هزار تومان راضی شد؛ «اصلا نمیخواستم با نارضایتی صاحبخانه یکسال دیگر خانه را تمدید کنم، به همینخاطر سعی کردیم او را هم راضی کنیم و همین باعث شد اجاره را نه 20درصد دولت که 65درصد اضافه کنیم تا فشار کمتری متقبل شویم و صاحبخانه را هم ناراضی نگذاشته باشیم. بهنظرم این دستورالعمل دولت در دوران کرونا بیشتر به رؤیا شبیه بود تا امری که بتوان به صورت عملی با آن قرارداد را تمدید کرد.» سارا میگوید که در تمدید قرارداد خانه به این فکر کرده که هزینه جابهجایی وسایل نوی خانهاش را باید بهاضافه گشتن برای پیدا کردن خانهای تازه کند که همه این مسائل میتوانست هزینههای زیادی را به دوش او و خانوادهاش بیندازد. رضایت او از تمدید قراردادش به گفته خودش بیشتر استیصال در مقابل وضع موجود بوده است.
مستأجر طبقه دوم؛ زوج میانسال
کریم سالهاست اجارهنشین است و میگوید که در هر خانهای که ساکن شده کمتر از 5سال نمانده است؛ مستأجری که از خانه، مثل صاحب آن مراقبت میکند. کریم که حالا همه فرزندانش ازدواج کردهاند و از خانهاش رفتهاند میگوید: «بهعنوان پدری که همیشه منتظرم تا بچهها آخر هفته اینجا جمع شوند، باید یک عمر اثاث و وسیلهای را که جمع کردهام جابهجا کنم و این برایم خیلی سخت است، به همینخاطر سعی میکنم هر چند سال یکبار جابهجا شوم. اما متأسفانه اجارهها آنقدر غیرمنطقی افزایش پیدا کرده که بیشتر به این فکر میکنم که این خرت و پرتها را رد کنم و از دستشان خلاص شوم تا سعی کنم در یک خانه چند سال بمانم». کریم که سعی کرده در این سالها در یک محله خانه کرایه کند، معتقد است هر سال از اینکه دوباره بتواند در همان محله بماند دست و دلش میلرزد؛ «سالهاست در این محله زندگی میکنیم. حالا برایم سخت است از این محله بروم و با جای دیگری اخت شوم. سر سال که میشود، دلم میلرزد. مدام نگرانم حالا باید با این پول کجا زندگی کنم؟ خدا را شکر صاحبخانه منصفی دارم و امسال خیلی کرایه را بالا نبرده است. فقط 350هزار تومان به آن یکمیلیون و 250هزار تومان اضافه شده که هر قدر هم برای من پولی باشد، با این تورم، برای صاحبخانه رقمی نیست. امسال باید با پرداخت ماهانه یک میلیون و 600هزار تومان سال را سر کنیم.»
مستأجر طبقه سوم؛ زوج سنوسالدار
اکثر بچههای محل، پدربزرگ صدایش میکنند و خودش هم به همین لقب راضی است، اما نام خانوادگیاش دولتشاهی است و عادت به پدری کردن برای این و آن دارد. دولتشاهی شاید 7سال پیش در محله خوبی در کرج ساکن بود و خانهاش را با ودیعه 20میلیونی و اجاره 700هزار تومانی، چند سال تمدید کرده بود. چندسال پیش با پرداخت اجاره یکمیلیون و 500هزار تومان تصمیم گرفت برای سالهای آتی از آن خانه و محله خداحافظی کند. او در 3سال گذشته 3بار خانهاش را عوض کرده است؛ یکسال پیکانشهر، سال بعد پرند و حالا در یکی از شهرکهای اطراف قم زندگی میکند و با تلفن با اهالی قدیمی محله در ارتباط است. دولتشاهی که حالا هشتادساله است با همسرش از محله خیلی دور شدهاند، آنقدر که دیگر عید نتوانست دلها را راضی کند که اهالی به پیرمرد سری بزنند و کرونا این تنبلی را توجیه کرد. اما او همچنان یک میلیون و 500هزار تومان برای اجاره میپردازد و کیلومترها دور شده است. کیلومترهایی که روی تورم سوار شده و پیرمرد را بیشتر و بیشتر از شهرش دور کرده و از هممحلهایهایش تارانده. او میگوید: «بابا جان 5/1 میدادم مهرشهر زندگی میکردم، حالا هم 5/1 میدم، اما نمیدونم کجا زندگی میکنم. باورت میشه؟ همش 3سال پیش بود، نه که نخوام بیشترش کنم. حقوقم به خرید نون جفتمون هم نمیرسه. حالا مریضی رو هم بذار روش که تا تقی به توقی میخوره آمبولانس لازمیم. پول میمونه؟ به صاحبخونه میگماااا؛ پول موند بیا بگیر!». بعد همینطور گوشی را قطع میکند. طبق عادت، بیخداحافظی. به این فکر میکنم یعنی سال بعد پیرمرد هست؟ و اگر هست کجاست؟