احمد کسروی
منتقد فساد عدلیه
اسماعیل کیهانی
مشروطه که پدید آمد دلبسته ستارخان و قهرمانان آزادی شد و چندی نگذشت که خودش نیز در شمار آزادیخواهان درآمد. در روزگار سخت وحشیگری و کشتار مردم آزاده، در خانه کتاب میخواند و میاندیشید.
«سیاحتنامه» ابراهیمبیگ اما باد به آتش درونش زد و با آزادهخواهان معروف آذربایجان آشنا شد. برای رهایی از شر معاندان راه سفر در پیش گرفت و به روسیه رفت اما چون در قفقاز کاری بهدست نیاورد، مجدد به تبریز بازگشت و معلمی در مدرسه آمریکایی را در پیش گرفت. در این زمان بود که به جمع دمکراتها پیوست و در جلسات «تجدد» حضور یافت. در 1297، عثمانیان به تبریز راه یافتند و شیخ محمد خیابانی را به تبعید فرستادند اما چون جنگ به شکست آلمان و متحدانش انجامید و خیابانی از تبعید بازگشت، کار سیداحمد با وی به دودستگی کشید و کسروی و همراهانش به «انتقادیون» معروف شدند و چون به سال1299 دمکراتها در تبریز قیام کردند، کسروی به ناچار به تهران آمد.
در مهر1301 پس از مدتها فعالیت در استیناف تبریز و مازندران مأمور عدلیه زنجان شد. پس از نخستوزیری سردارسپه به ریاست عدلیه خوزستان مأمور شد اما ماجراهایی پیش آمد و زمانه او را مجددا به تهران کشاند و از اینجا همبستگی او با انجمنهای دانشی جهان آغاز شد. نوشتن را که پیشتر از این زمان شروع کرده بود با جدیت ادامه داد و با مقالهای درباره تبار صفویه آوازهاش به همهجا رسید.
هر زمان سمتی در عدلیه به او میدادند با جدیت کار میکرد و چون بیکار میشد فرصت مطالعه را مغتنم میشمرد. درباره تاریخچه شیر و خورشید میخواند و خط و زبان پهلوی میآموخت. کارنامه اردشیر بابکان را از پهلوی به فارسی درآورد. نوشتن و مطالعه همه زندگیاش شده بود حتی وقتی که در 1307به دادگاه جنایی دعوت بهکار شد، قلم از دستش نیفتاد و «شهریاران گمنام» را نوشت.
یحیی آرینپور دربارهاش نوشته: «کسروی در تمام مراحل خدمت خود در عدلیه به واسطه صراحت رأی و بیپروایی و نرفتن زیر بار توصیه و نفوذ سختیها دید تا آنجا که در زمستان1311 که از عدلیه پا کشید و وکالت میکرد، بر اثر کینهجوییها و بهویژه بهعلت نامهای که مستقیما به شاه نوشت و در آن عدلیه را دستگاه بیهوده و دکانی برای سودجویی [علیاکبر] داور و دوستان او خوانده و قانونها را بیخردانه نامیده بود از دادگاه انتظامی به سه رتبه تنزیل محکوم شد ولی حکم اجرا نگردید و با حقوق رتبه8 بازنشسته شد.»
او بعدها در سخنرانیای در سال1323 گفت: «جای بسیار خشنودی است که در این کشوری که رشوهخواری و نادرستی از در و دیوارش میبارد من که در عدلیه در کانون رشوهخواری میبودهام خدا مرا از لغزش دور داشته است. در این کشوری که چاپلوسی و پَستی گریبانگیر خُرد و بزرگ است من با همه آمیزش با چاپلوسان و پستنهادان، آلوده خوی آنان نگردیدهام».
تا 1312بیشتر تحقیقات و نوشتههای کسروی در حوزه تاریخ و زبانشناسی بود اما زینپس تغییر زیادی در دید و دریافت او پدیدار شد. داعیه اصلاح جامعه و برانداختن «پندارها» در سر داشت. در همین سال دو جلد «آیین» منتشر کرد و ماهنامه «پیمان» را منتشر ساخت. پس از 1320 روزنامه «پرچم» را درآورد.
از شهریور1320 به بعد پرثمرترین دوران زندگی کسروی بود. او طی سالهای1319 تا 23«تاریخ مشروطه ایران» را نوشت. انتقاد بیپرده و بیپروای کسروی از برخی عقاید سیاسی و مذهبی و حتی ادبیات، جمعی را به وی نزدیک و عدهای را با او دشمن کرد.