تیر خلاص به پیکر رو به احتضار
مکتب بازگشت، بازگشت به گذشته شاعران بزرگ فارسی است
مرتضی کاردر
آنچه تاکنون گذشت بیشتر بررسی تحول شعر فارسی از منظرهای نوگرایانه بود، مثل تأثیر ترجمه شعرهای اروپایی و تحولات اجتماعی مثل مشروطه و نقش تجددخواهان ادبی در تغییرات و تحولات شعر. اما سنت شعر فارسی در آستانه قرن چهاردهم در چه وضعیتی است؟
اگر بخواهیم از چشمانداز سبکشناسانه شعر فارسی را بررسی کنیم، حافظ غزل فارسی را، در سبک عراقی، به اوج میرساند. اما پس از سبک عراقی، سبک هندی، چنانکه از نامش پیداست، در هند رونق میگیرد. شماری از شاعران بزرگ ایرانی، مثل طالب آملی و حزین لاهیجی، نیز عازم هند میشوند تا در جایی شعر بگویند که رونق بیشتری دارد. ایرانیان صائب تبریزی را نقطه اوج سبک هندی میدانند و سبک هندی را سبک صائب و گاه سبک اصفهانی میخوانند، اما بدون تعصب ایرانی، بیدل دهلوی استادبزرگ سبک هندی است.
تقریباً همزمان با شکلگیری سبک هندی، مکتب وقوع در ایران شکل میگیرد. اما نه شکوه و کمال سبک هندی را پیدا میکند، نه شمار شاعران بزرگی که دارد آنقدر هست که بتوانند تغییری جدی در شعر فارسی ایجاد کنند. اگر که محتشم کاشانی از مکتب وقوع مانده بهخاطر ترکیببند عاشورایی اوست، نه شعرهای عاشقانه وقوعی. از چند سال اخیر که بگذریم، یکی دو غزل از وحشی بافقی بیشتر خوانده نمیشد.
حکایت مکتب بازگشت که پس از سبک هندی شکل میگیرد نیز همینطور است. مکتب بازگشت، بازگشت به گذشته ادبی و شیوه شاعران بزرگ فارسی است و بهنوعی پاسخ به افراط در مضمونپردازیهای سبک هندی و کوشش برای زدودن پیرایهها از شعر فارسی.
غزل فارسی از زمان حافظ تا امروز اغلب در اقتفای او مانده است. بیشتر کسانی که امروز به سبک و سیاق سنتی شعر میگویند نیز همچنان میخواهند، شبیه حافظ باشند. اگرچه از حافظ، بیشتر پیرایهها را گرفتهاند، نه آنات او را.
کوشش مکتب بازگشت، کوشش بیفایده و فرجام است. اگر تکغزلهای استثنایی را کنار بگذاریم، کدامیک از شاعران بازگشت در خاطر ماندهاند و شعرشان تا امروز ـکه کمتر از 200سال از اوج مکتب بازگشت میگذردـ خوانده میشود؟ آیا واقعاً کسی امروز هاتف، فروغی و قاآنی میخواند؟
▫▫▫
در آستانه قرن چهاردهم، انجمنهای ادبی به سبک و سیاق سنتی همچنان دایرند، حتی امروز هم چراغ شماری از آنها در گوشه و کنار ایران روشن است، اما حقیقت اینجاست که مدتها پیش از آغاز قرن تازه چیزی پایان یافته است. نظام نشانههای سنت شعر فارسی، جایی برای کشفهای تازه ندارد و کوششها برای طرحی نو درانداختن در شعر فارسی بینتیجه است. اقبال به شعر مشروطه فقط بهخاطر سادگی زبان و رویکردهای اجتماعی شاعران نیست، شعر سنتی برای مردم خستهکننده است و دیگر میل چندانی در کسی برنمیانگیزاند. مدتهاست که شاعر بزرگی ظهور نکرده و جریان شعر فارسی تحول تازهای بهخود ندیده است. شکلگیری شعر نو، تیر خلاصی است به پیکر چندصدساله رو به احتضار سنت شعر فارسی.