فرجام یأسآلود
ناتورالیسم و رمانتیسم در رمان «جنایات بشر یا آدمفروشان قرن بیستم» اثر ربیع انصاری تلفیق شده
علی بزرگیان
در سالهای نخستین سده جدید، مضمون اساسی رمانهای فارسی وضع حقارتآمیز زنان بود. مهمترینشان «تهران مخوف » بود و پس از آن، از مشهورترینشان رمان «جنایات بشر یا آدمفروشان قرن بیستم» نویسندهاش ربیع انصاری. او کارمند دولت بود و مدتها در کرمانشاه به کارهای دولتی اشتغال داشت. جنایات بشر مشاهدههای او درباره وضع تیرهروزان جامعه آن روز و توصیفی از وضعیت اجتماعی نیمه نخست حکومت رضاشاه بود که به سبکی رمانتیک و رقتانگیز و آکنده از قطعههای تربیتی پندآموز نوشته شده بود. عنوان و شیوه پرورش داستان بیانگر تأثیرپذیری انصاری از داستانهای پلیسی و جنایی بود که در آن سالها به وفور ترجمه میشد و عجیب، حالا که بعد از نزدیک به یک قرن سراغ آن میرویم، شبیه داستان «حریم» فاکنر است. این کتاب هم داستان دو دختری است که توسط باندی تبهکار دزدیده میشوند. اما ضعف مفرط فرم و مضمون آن با آه و ناله بسیار نویسنده که به سرنوشت، بشر جنایتکار و اجتماع فاسد ناسزا میگوید، همراه میشود و پایان یأسآمیز آن مانند فرجام بیشتر رمانهای آن روز است. به قول منتقدی نویسندگان رمانهای اجتماعی آن روز ایران چون ربیع انصاری، اصلاحطلبانی اخلاقی بودند که به دگرگونیهای بنیادی نمیاندیشیدند و چون میدیدند نظمی که به آن دل بستهاند حتی از انجام دادن اصلاحات سطحی ناتوان است، داستانهای خود را با نومیدی پایان میدادند. البته سرخوردگی ناشی از شکست انقلاب مشروطه و تأثیر نویسندگان رمانتیک اروپایی را نیز نباید فراموش کرد. اگر عمدهترین خصوصیت ادبیات مشروطه، واقعگرایی بود، رمان اجتماعی سالهای نخست قرن، با ناتورالیسم و رمانتیسم یأسآلودش شناخته میشود.