کی گفته یا چی گفته؟
فرورتیش رضوانیه ـ روزنامهنگار
چند سال قبل در آژانسی با راننده صحبت میکردم. او در میان حرفهایش جملهای را به زبان آورد که نگاه من را به زندگی تغییر داد. آقایی که آن لحظه پشت فرمان اتومبیل نشسته بود تا من را به مقصدم برساند، اهل مطالعه و تحقیق بود و خیلی زود به یکی از دوستانم تبدیل شد که همیشه برای صحبت کردن با او مشتاق هستم. این را نمیگویم که خودم را فردی با شخصیت و تفکری بالغ جلوه دهم. باید بدانید، در گذشته تصور میکردم برای شنیدن حرفهای خوب باید حتما بلیت بخریم و در سالن همایش بنشینیم و سخنران را تشویق کنیم. اما کمکم دریافتم حقایق مفید در میان خود مردم پنهان شده؛ فقط باید با صبر و حوصله آن را جستوجو کرد. برای خیلی از ما دشوار است که نکتههای خوب را از میان سخن دیگران انتخاب کنیم، چون نگاهمان به موضوعات سیاسی و اجتماعی و گاهی نژادپرستانه آلوده است. با اینکه فردی حرف خوبی زده اما آن را نشنیده میگیریم؛ چون جهتگیری جناحی یا حتی لهجه و قومیتش را نمیپسندیم. هیچوقت در دوران تحصیل به ما نیاموختند که مهم نیست چهکسی گفته، بلکه مهم این است که چه گفته. از نظر عوام در تاریخ چهرهای منفورتر از «آدولف هیتلر» نداریم، اما آیا در سخنرانیها و یادداشتهای پیشوای رایش آلمان بزرگ هیچ نکته مفیدی وجود ندارد؟ چون هیتلر است، باید هر چیزی را که به او مرتبط باشد نابود کنیم؟ سال ۹۳ چند جمله آموزنده را که به ذهنم رسیده بود، الکی به نقل از نویسندگان مشهور دنیا در تلگرام منتشر کردم. آن پستها بسیار مورد استقبال قرار گرفت و دست بهدست شد، اما اگر زیرشان مینوشتم که اینها حرفهای فرورتیش است، بسیار کمتر به آن توجه میشد؛ چون شبکههای اجتماعی و رسانهها، افکار عمومی را به سمت «کی گفته» هل دادهاند؛ چون «چی گفته» برایشان کلیکآور نیست؛ برای همین اگر یک کارشناس حرفی بزند شنیده نمیشود اما وقتی یک سلبریتی همان سخن را بازنشر کند، در جامعه موج ایجاد میشود. بنابراین، افکار عمومی، خودش بزرگترین سانسورچی حقایق است و در مقابل آن شایعه و نادانی و ناآگاهی را ترویج میکند.